فصل ششم کتاب
انتشارات دانشگاه کلمبیا، بی تا
ترجمه از متن انگلیسی
Street Politics: Poor
Peoples Movements in Iran. New York: Columbia University Press, 1997.
مترجم: ستار رحمانی
ویراستار: علی اشرافی
این کتاب به وضعیت بیکاران در زمان انقلاب ایران در سال1357 و بعد از
آن اختصاص دارد. من فصل ششم کتاب را – بی خبر از ترجمه و نشر کامل آن به وسیله ی آقای
اسدالله نبوی در ایران- ترجمه کردم که در زیر می خوانید
امیدوارم با در دسترس قرار گرفتن این فصل برای فعالین جنبش کارگری – که
به ترجمه فارسی کتاب دسترسی دارند- مشوقی باشد تا همه کتاب را مطالعه کنند.
انقلابیون بیکار: جنبش بیکاران در ایران انقلابی
خلاصه
این مقاله تاریخچه پیدایش، پروسه و اشکال اعتراضاتِ جمعیِ بیکاران در
ایران را در فاصله اندکی بعد از انقلاب 1357 بررسی می کند. این مقاله به
بررسی دینامیک بسیج بیکاران و رابطهی پیچیدهی اجتماعی آنان با رژیم
اسلامی، نیروهای مخالف و گسترش روند انقلابی می پردازد.
در کشورهای در حال توسعه ، علیرغم نرخ بالای آشکار و پنهان بیکاری،
مبارزهی سازمان یافتهی بیکاران برای شغل و امنیت شغلی بسیار نادر است.
رابطه های خانوادگی، خویشاوندی، حامی-درماندگان (Patron-client ) و مخصوصا بخش های غیر
رسمی با ارائه مکانیسم های ضروری برای حمایت و بقا و فقدان سازمان های کارگری
عموما از ظهور جنبش های ادامه دار جلوگیری می کند. استدلال من این است که
بیان واقعیت ها بر اساس منابع و موقعیت سیاسی بنیادین جنبش، شرایط ایرانیان را
مجزا می سازد. منابع شامل بیکاری ناگهانی و وسیع در میان انقلابیون سابق
همراه با اوج گیری تفکرات انقلابی در بین بیکاران می شود.
در 22 بهمن ماه 1357 رادیوی تهران با شادی و تب وتاب پیروزی
انقلاب را اعلام کرد. این خبر پایان عمر 2500 ساله پادشاهی را رقم زد. در موجی از
وجد مردم با عجله به خیابان ها ریختند. زنان از لابلای جمعیت می گذشتند و آب نبات
و شربت پخش می کردند. رانند گان در حالی که به طرف خیابان های اصلی، همان خیابان
هایی که چند روز پیش صحنه اصلی درگیری های خونین ارتش با مردم معترض بود رانندگی
می کردند، در همبستگی با مردم بوق می زدند و چراغ های ماشین ها را خاموش و روشن می
کردند. همین خیابان ها اکنون پر از گشت شبه نظامیان انقلابی (پاسداران) شده است.
برای کسانی که در آنجا حضور داشتند این صحنه نشانگر پیروزی بی سابقه ای بود. روز
پیروزی نقطه عطف بیش از هجده ماه تظاهرات گسترده توده ای، درگیری های خونین،
اعتراضات عمومی در مقیاس وسیع، اعتصابات عمومی و مانورهای سیاسی بود [1]
برای خواندن کل مطلب در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.
برای خواندن در بلاگ روی اینجا کلیک کنیم.
جنبش تهیدستان در ایران/ آصف بیات،
انتشارات دانشگاه کلمبیا، بی تا
ترجمه از متن انگلیسی
Street Politics: Poor Peoples Movements in Iran. New York: Columbia University Press, 1997.
مترجم: ستار رحمانی
ویراستار: علی اشرافی
توضیحی کوتاه در مورد این ترجمه
این
کتاب به وضعیت بیکاران در زمان انقلاب ایران در سال1357 و بعد از آن
اختصاص دارد. من فصل ششم کتاب را – بی خبر از ترجمه و نشر کامل آن به وسیله
ی آقای اسدالله نبوی در ایران- ترجمه کردم که در زیر می خوانید
امیدوارم
با در دسترس قرار گرفتن این فصل برای فعالین جنبش کارگری – که به ترجمه
فارسی کتاب دسترسی دارند- مشوقی باشد تا همه کتاب را مطالعه کنند.
انقلابیون بیکار: جنبش بیکاران در ایران انقلابی
خلاصه
این
مقاله تاریخچه پیدایش، پروسه و اشکال اعتراضاتِ جمعیِ بیکاران در ایران
را در فاصله اندکی بعد از انقلاب 1357 بررسی می کند. این مقاله به بررسی
دینامیک بسیج بیکاران و رابطهی پیچیدهی اجتماعی آنان با رژیم اسلامی،
نیروهای مخالف و گسترش روند انقلابی می پردازد.
در
کشورهای در حال توسعه ، علیرغم نرخ بالای آشکار و پنهان بیکاری، مبارزهی
سازمان یافتهی بیکاران برای شغل و امنیت شغلی بسیار نادر است. رابطه های
خانوادگی، خویشاوندی، حامی-درماندگان (Patron-client ) و مخصوصا بخش های
غیر رسمی با ارائه مکانیسم های ضروری برای حمایت و بقا و فقدان سازمان های
کارگری عموما از ظهور جنبش های ادامه دار جلوگیری می کند. استدلال من این
است که بیان واقعیت ها بر اساس منابع و موقعیت سیاسی بنیادین جنبش، شرایط
ایرانیان را مجزا می سازد. منابع شامل بیکاری ناگهانی و وسیع در میان
انقلابیون سابق همراه با اوج گیری تفکرات انقلابی در بین بیکاران می شود.
در
22 بهمن ماه 1357 رادیوی تهران با شادی و تب وتاب پیروزی انقلاب را اعلام
کرد. این خبر پایان عمر 2500 ساله پادشاهی را رقم زد. در موجی از وجد مردم
با عجله به خیابان ها ریختند. زنان از لابلای جمعیت می گذشتند و آب نبات و
شربت پخش می کردند. رانند گان در حالی که به طرف خیابان های اصلی، همان
خیابان هایی که چند روز پیش صحنه اصلی درگیری های خونین ارتش با مردم معترض
بود رانندگی می کردند، در همبستگی با مردم بوق می زدند و چراغ های ماشین
ها را خاموش و روشن می کردند. همین خیابان ها اکنون پر از گشت شبه نظامیان
انقلابی (پاسداران) شده است. برای کسانی که در آنجا حضور داشتند این صحنه
نشانگر پیروزی بی سابقه ای بود. روز پیروزی نقطه عطف بیش از هجده ماه
تظاهرات گسترده توده ای، درگیری های خونین، اعتراضات عمومی در مقیاس وسیع،
اعتصابات عمومی و مانورهای سیاسی بود [1]
تصویری از ایران با شهرهای اصلی و رودخانه ها
تغییرات
ساختاری ناشی از نوسازی تدریجی از دهه 1310 تا به حال در ایران در جریان
بوده است. از سال 1332 ، بعد از کودتای مهندسی شده توسط آژانس اطلاعات
مرکزی آمریکا (CIA) و سرنگونی محمد مصدق نخست وزیر ملی و برقرای دوباره
رژیم شاه این روند شتاب چشمگیری داشته است.
تحولات
اقتصادی و سیاست مدرنیسم آغاز شده در دوران رضا شاه (1304-1324) و پسرش،
شاه آخری، منجر به رشد نیروهای اجتماعی جدید و ترس نیروهای سنتی از اوضاع
جدید شد. در دهه 1348((1970s، طبقه متوسط ثروتمند و بزرگ، جوانان مدرن، ،
زنانی که در زندگی اجتماعی و طبقه کارگر صنعتی دخالت داشتند - بعلاوه این
دوره شامل تهی دستان زاغه نشینی جدید و حاشیه نشین شد - در صحنه اجتماعی
تسلط یافتند2 به استثنای گروهی که در فقر مطلق زندگی می کردند، این جمعیت
به نمایندگی از ذی نفعان پیشرفت های اقتصادی و ترفیع شغلی و پاداش های
اقتصادی متناسب برخورداربودند. تداوم استبداد کهنه شاه، با این حال، مانع
از مشارکت لایه های اجتماعی در حال رشد در روند سیاسی شد. این ممانعت خشم
نخبگان جدید را برانگیخت. در همان حال، گروه های اجتماعی سنتی - بخشی از
بازاریان سنتی و یا بازرگانان، اقشار متوسط شهری، روحانیت در حال زوال و
پیروان نهادهای اسلامی- که با روند استراتژی مدرنیسم منافع اقتصادی و
پایگاه های قدرت شان را سست شده بود امید خود را از دست دادند.
بسته
شدن سرکوبگرانه تمام کانال های نهادینه شده برای ابراز هر نوع نارضایتی
به طور فزاینده ای مردم را از دولت بیگانه کرد. در عین حال، فساد، بی
کفایتی، احساس بی عدالتی و احساس خشم فرهنگی مشخصه روانشناسی اجتماعی
بسیاری از ایرانیان است. در طول دهه 1970، در اوج حکومت استبدادی شاه و
رشد اقتصادی قابل توجه، بسیاری از مردم به دلایل مختلف از این رویکرد
(احتمالا به استثنای طبقه فوقانی و دهقانان صاحب زمین) ناراضی بودند. همه،
شاه و متحدان غربی او را ، به خصوص ایالات متحده را به دلیل دخالت در امور
داخلی دولت ایران سرزنش می کردند. با کمی غافلگیری، اعتراضات و تظاهراتی که
به درجات زیادی ضد سلطنت، ضد امپریالیست، جهان سومی و حتی ناسیونالیستی
بود در نهایت تبدیل به یک گفتمان مذهبی شد. فرصت برای بسیج مردمی با آنچه
که ما "نسیم کارتری" می نامیدیم در دهه 1970 سیاست حقوق بشری رئیس جمهور
وقت آمریکا، جیمی کارتر، شاه را مجبور به اتخاذ سیاست آزادی های محدود
سیاسی کرد. این سیاست به تدریج جا افتاد و منجر به سقوط رژیم سلطنت در کمتر
از دو سال شد. این سیاست با کاهش های محدودی در سانسور آغاز شد، و برخی از
فعالیت های ادبی و فکری (در انستیتو گوته و دانشگاه تهران) و تجمعات عمومی
توسط اسلام گرایان (در مسجد اقبال) را اجازه می داد. گام بعدی مربوط به
تعمیم یافتن نامه های سرگشاده انتقادی به مقامات بالا توسط روشنفکران و
سیاستمداران لیبرال بود. در طول این دوره، یک مقاله توهین آمیز در روزنامه
اطلاعات به آیت الله خمینی، منجر به اعتراض و کشته شدن برخی از تظاهر
کنندگان در شهر مذهبی قم شد. به مناسبت گرامی داشت این فاجعه، تظاهرات در
مقیاس بزرگ در شهر آذری تبریز در شمال صورت گرفت. این گردهما یی ها شروع
زنجیره ای از اتفاقاتی بود که به یک جنبش انقلابی در سراسر کشور با مشارکت
عمومی از بخش های گوناگون مردم (مدرن و سنتی، مذهبی و سکولار، مردان و
زنان) با رهبری علما (روحانیت شیعه) منجر شد.
بعد
از کودتای سال 1953، بیش از بیست و پنج سال حکومت استبدادی شاه همه انجمن
های موثر سکولار مستقل سیاسی و سازمان های های غیر دولتی (NGO ها) حذف یا
تقریبا نابود شدند3. کودتا هر دو جنبش های ملی و کمونیستی را
سرکوب کرد، پلیس مخفی (ساواک) نشریات اتحادیه های کارگری با نفوذ را به شدت
سانسور کرد؛ و هیچ کدام از سازمان های غیر دولتی (NGOs ( موثر نتوانستند
در مقابل این حمله دوام بیاورند4 . به همین ترتیب، فعالیت های دانشجویی
محدود به دانشگاه ها در داخل کشور و به تلاش های دانشجویان ایرانی در خارج
از کشور شد. بطور خلاصه، ابزار سازمانی گروه های سکولار و ناراضی به شدت
نابود شد.
با این حال، بر خلاف
نیروهای سکولار، روحانیون با داشتن مزیت نسبی ازظرفیت ارزشمند حقوقی، که
نظام سلسله مراتبی آنرا نیز شامل می شود، برخوردار بودند: بیش از 10،000
مسجد، حسینیه، حوزه، و انجمن ارتباط حیاتی را دربین مدعیان انقلابی حفظ می
کرد. اسلامگرایان جوان - دختران و پسران به همراه روحانیون جوان - نهاد
روحانیت را به مردم مرتبط کردند. نظم سلسله مراتبی واحد، تصمیم گیری و
جریان سیستماتیک اطلاعات را تسهیل کرد و در مساجد سطح بالاتر تصمیم گیری
در میان فعالان و عموم مردم معمول شد. بطور خلاصه، این ظرفیت سازمانی به
رغم ابهام قابل توجه در پیام روحانیون، رهبری علما را تضمین کرد. در آخرین
مرحله از انقلاب (دسامبر 1978 و بهمن 1979)، تحت نخست وزیری شاپور بختیا،
گر چه یک گروه از چپی ها، فعالان کارگری، دانشجویان، زنان و گروه های قومی
با استفاده از شرایط قدرت دوگانه شروع به بسیج توده ها کردند. ولی
نتوانستند چندان، ترکیب مذهبی رهبری را تحت تاثیر قرار دهند. نفوذ سیاسی
آنها می بایست در طول دو سال اول پس از انقلاب بوجود می آمد. بنابراین،
"اسلامی کردن" تا حد زیادی از بالا توسط دولت اسلامی پس از پیروزی انقلاب
توسعه پیدا کرد. فرایند ی که به استقرار ولایت فقیه (حکومت روحانیون)،
نظام حقوقی اسلام، سیاست های محدود کننده نسبت به زنان، فعالیت های فرهنگی
"اسلامی" و رفتار اجتماعی منجرشد.
در
هفته ها و ماه های پس از پیروزی انقلاب، شادی و سرور به یک احساس عدم
اطمینان در مورد آینده تبدیل شد. زنانی که قبلا بدون حجاب اسلامی در مجامع
ظاهر می شدند با تحمیل حجاب اجباری توسط حاکمان، خیانت را احساس کردند. در
اعتراض به سیاست حجاب اجباری، زنان تظاهرات خیابانی قابل توجهی در تهران از
17 تا 21 اسفند ماه سال 1357 برگزار کردند. گروه های قومی (کردها، آذری
ها، بلوچ ها و عرب های ایران) – که در این زمان به طور گسترده ای بسیج شده
بودند – زمانی متوجه سرسختی رژیم جدید در سرکوب شان شدند که آیت الله
خمینی در تابستان سال 1358 دستور سرکوب نیروهای سیاسی شناخته شده را داد.
چپ ها، سکولار ها و لیبرال ها هم به سرعت متوجه مصالحه ناپدیری رژیم
اسلامی شدند.
حزب کمونیست5 توده
پس از سال ها تبعید فعالیت های خود را شروع کرد. چریک های مارکسیست فدایی
خلق و مجاهدین خلق با ایدئولوژی اسلامی رادیکال فعالیت های زیرزمینی را
کنار گذاشته وشروع به فعالیت های سیاسی علنی کردند. دهها گروه جدید و کوچک –
مائوئیست، تروتسکیست، آزادیخواه و مارکسیست – به سازمان های
مارکسیست-لنینیست موجود اضافه شدند. حزب توده در حالیکه سیاست آشتی جویانه
نسبت به روحانیت حاکم داشت، رابطه اش با چپ ( برای مثال سازمان های فدائیان
و مائوئیست) خصمانه باقی ماند. در واقع بلافاصله بعد از انقلاب، روحانیت و
چپ به شدت در بسیج مردم با هم رقابت داشتند. بنا بر این دانشگاها، محلات
شهرها، کارخانه ها، مزارع و گوشه های خیابان ها تبدیل به صحنه مشاجره بین
طرفداران چپ و مجاهدین بر علیه گروه های طرفدار رژیم مانند پاسداران ( شبه
نظامیان داوطلب غیر رسمی که بعدها نهادینه شدند)، انجمن های اسلامی و ده ها
گروه ارازل و اوباش سازمان یافته بنام حزب الهی ها ایجاد شدند. تصرف سفارت
آمریکا توسط دانشجویان مسلمان (13 آبان 1358) و شروع جنگ با عراق (31
شهریور 1359) بدون شک موقعیت مخالفان چپ و لیبرال را در مبارزه علیه رژیم،
با بهانه وحدت ملی در برابر تهدید های خارجی، تضعیف کرد. با وجود این،
آنها به فعالیت های خود تا تابستان 1360 ادامه دادند، اما سرکوب گسترده همه
مخالفان به دنبال جنگهای خیابانی خونین میان نیروهای دولتی و مجاهدین (30
خرداد 1360) آغاز شد6.
بیکاران
به آن دسته تعلق داشتند که رمانتیسیسم انقلابی شان خیلی زودتر با واقعیت
های خشن نیاز های روزانه نقش برآب شد.این مقاله وقایع داستان این گروه
فرودست و تلاش های اعضایش برای تضمین کار و تامین اجتماعی در سال 1357،
آشفته ترین دوره در ایران پس از انقلاب است.
انقلاب و بیکاران
پیروزی انقلاب در ایران منجر به افزایش بی سابقه بیکاری در شهرها شد7.
صدها بنگاه، کارخانه و شرکت های تجاری به حالت تعلیق درآمدند. صاحبان و
مدیران این سرمایه ها، ایرانی و خارجی به طور یکسان، ماه ها قبل از قیام 21
-22 بهمن 1357کشور را ترک کرده بودند. کسانی که در کشور باقی مانده بودند
سرمایه گذاری های خود را به دلیل هرج و مرج موجود در جامعه تعطیل کرده و در
انتظار سیاست های اقتصادی دولت انقلابی جدید نشستند. اعتصابات کارگری، که
بعد از مهرماه 1357 تشدید شد، تقریبا بخش صنعت، خدمات عمومی و ادارات دولتی
را فلج کرد. سخت ترین ضربه به بخش ساختمانی وارد آمد، که در آن صدها پروژه
نیمه تمام متوقف شدند. جرثقیل ها و ابزار کار در بسیاری از مجتمع های
ساختمانی نیمه تمام و در محل های کار به حال خود رها شده بودند. در پایان
هزاران کارگری که برای پیروزی انقلاب کار خود را رها کرده بودند، در روز
بعد از پیروزی انقلاب خود را بدون شغل یافتند. این بیکاران به ارتش جدید
بیکاران ملحق شدند: آنهایی که مشغول به کار در مشاغلی که از لحاظ
ایدئولوژیک شغل های نا مناسب شناخته شدند: رستوران های به سبک غربی، سالن
های غذاخوری، کاباره ها، مشروب فروشیها ، تئاترها، منطقه نور قرمز و فاحشه
خانه ها بسته شدند، نه فقط به این دلیل که آنها با انقلاب اسلامی ناسازگار
بودند، بلکه به دلیل اینکه آنها نماد فساد در رژیم سابق تلقی می شدند.
تنها در تهران، حدود 3،000 کارمند چنین موسساتی شغل خود را از دست دادند8.
شرکت بلیط بخت آزمایی به طور کامل تعطیل شد، و 200،000 نفر ازبلیط فروش
های کم درآمد درخیابان ها شغل خود را از دست دادند. بیکاری در حدود
150،000 ازفارغ التحصیلان دبیرستان (دیپلمه) به تدریج صفوف بیکاران را
افزایش داد. بنابراین، در همان سال اول پس از انقلاب، حدود 2.5 میلیون
ایرانی، برابر با 21 درصد از نیروی کار، بیکار بودند9. بر طبق
بررسی رسمی ، بیش از نیمی از بیکاران در تهران به دلیل بسته شدن محل کار از
کار بیکار شدند. 10 درصد بیکاران شامل کارگران موقتی می شد که به دلیل
درآمد کم و سختی کار شغل خود را ترک کرده بودند. بقیه بیکاران را مهاجران و
فارغ التحصیلان دبیرستانی که برای اولین بار10 به دنبال کار
بودند را شامل می شد. به طور خلاصه، بین 1.5 و 2 میلیون نفر شغل خود را در
عرض چند ماه پس از انقلاب از دست داده دادند.
بیکاران
یک گروه ناهمگن نبودند. در حالی که کارگران کارخانه و فارغ التحصیلان
دبیرستان ها اعتراضات را رهبری می کردند ، بیان منافع و بروزنارضایتی ها
علیه شرایط اسفناک، بسیاری از بیکاران تهیدست، کارگران موقت و مهاجران
روستایی را به سیاست های علنی و جمعی خیابانی جلب کرد. در کشورهای در حال
توسعه، با وجود نرخ بالای بیکاری آشکار و پنهان، مبارزه سازمان یافته
بیکاران برای شغل و امنیت شغلی بسیار نادر است. اما رابطه های خانوادگی،
خویشاوندی، حمایتی -درماندگان (Patron-client) و مخصوصا بخش های غیر رسمی
با ارائه مکانیسم های ضروری برای حمایت و بقا و فقدان تشکلات کارگری، عموما
از ظهور جنبش های پایدار جلوگیری می کند11.
جنبش بیکاران در ایران انقلابی
در
این مقاله استدلال من این است که توصیف رویدادها بر اساس منابع و فرصت
های سیاسی، ویژگی خاصی به جنبش بیکاران در ایران می بخشد. این منابع شامل
از دست دادن ناگهانی مشاغل در سطحی گسترده و همراه با ظهور ایدئولوژی
انقلابی در میان بیکاران پس از انقلاب است. کاهش ناگهانی و به طور همزمان
در استاندارد های زندگی و انتظارات عمومی، انزجار آنها را برانگیخت. درک
بیکاران از این جنبش همانا ادامه راه مبارزه انقلابی گسترده تر بود. خوش
بینی در میان فقرا و بیکاران اوج گرفته بود ، رقابت شدید بین روحانیت حاکم و
اپوزیسیون چپ برای جلب حمایت از فقرا امیدواری را باز هم بیشتر کرد.
گستردگی ایدئولوژیکی نیروی محرکه ای بود که توده عظیمی از بیکاران، که از
آزادی های سیاسی نسبی موجود و مهارتهایی که برای بسیج توده ای در طول
انقلاب کسب بودند، را به حرکت درمی آورد.
آغاز
حدود
سه ماه قبل از پیروزی انقلاب، وقتی که بنگاه هایی که کارگران در آن کار می
کردند فعالیت های خود را متوقف کردند، بیش از 13،000 نفر از کارگران فصلی و
یا پروژه ای در شهر آبادان، شهرستان بندر بزرگ نفت در جنوب، از کار برکنار
شدند. کارگران شغل خود را از دست داده بودند، اما آنها در مقایسه با
مبارزات انقلابی جاری بیکاری خود را بی اهمیت می دیدند. حتی کسانی که هنوز
شغل خود را داشتند در اعتصاب بودند. با این حال، برای این کارگران، روزهای
شگفت آور اتحاد و فداکاری به پایان می رسید. انقلاب وارد مرحله جدیدی می
شد که در آن افراد و گروه ها چهره واقعی خود را نشان می دادند. به دلیل
اینکه رهبران روحانی شروع به نشان دادن تحمل ناپذیری خود نسبت به صدای
مخالفان سیاسی کردند، نفاق و مبارزه برای قدرت در میان رهبران جدید رشد
کرد. همانطور که زمان می گذشت، این کارگران شروع به فکر کردن در مورد حال و
آینده ناروشن و مخاطره آمیز خود افتادند. در دوره ناپایدار نخست وزیری
شاپور بختیار (آخرین نخست وزیر منصوب شده توسط شاه)، تعداد کمی از این
کارگران غالبا در قهوه خانه های محلی جمع می شدند و پیرامون وضع اسفناک خود
و شیوه برون رفت از این وضعیت تبادل نظر می کردند. در نتیجه این جلسات و
پس از آن سندیکای کارگران پروژه ای بیکاران آبادان بوجود آمد. این همبستگی
نقطه آغازی برای اقدامات جمعی بیکاران بود. در عرض پنج ماه مبارزه،
کارگران توانستند با موفقیت مشاغل امن و مزایای بیکاری را بدست بیاورند12.
چندین تظاهرات، که همه آنها مورد حمله پاسداران قرار گرفت، در دستیابی به
این اهداف برگزار شد. دو ماه بعد، در 24 فروردین 1358 ، به موازات تشدید
مبارزات اجتماعی، حدود 400 نفر از کارگران در مقر سندیکا دست تحصن زدند و
تهدید به اعتصاب غذا کردند.13
جنبش
اعتراضی بیکاران در چند شهر بزرگ از جمله تهران، اصفهان، تبریز، قزوین،
گچساران و استان کردستان آشکارا در حال غلیان بود. در تهران، سازمان های چپ
در ابتدا چندین گروه از کارگران اخراجی و کارگران بیکار شده را بسیج
کرده بود ند. آنها مدتها پیش به نیروهایی در سازمان های خود جوش کارگران
بیکار و فصلی ، که شامل کارگران اخراجی کارخانه ها ، ساختمانی، و سایر
صنایع می شد، پیوسته بودند.
مبارزات در تهران
در
11 اسفند 1357، یک گروه کوچک از کارگران اخراجی در مقابل وزارت کار تجمع
کردند تا مشکلات خود را به اطلاع عموم برسانند. وزیر کار وقت داریوش فروهر -
یک لیبرال طرفدار مصدق - این تجمع را خطاب قرار داد. کارگران معترض نا
امید از وزیر کار، با قرائت قطعنامه ای خواهان ایجاد شغل، محلی برای جلسات
سازمان سندیکایی، 40 ساعت کار در هفته و مزایای بیکاری شدند و تجمع خود را
پایان دادند. گروه مزبور بعد از مدت کوتاهی با آمادگی بهتری و با بیش از
2،000 عضو بازگشت. در طول دو هفته بعد، آنها بیش از پنج بار به این
وزارتخانه مراجعه کردند. در طی جلسات بعدی آنها همچنین خواستار به رسمیت
شناخته شدن سندیکای خود و پوشش رادیو و تلویزیونی ملی از نارضایتی شان شدند14.
وزیر کاردر مواجهه با فشار در چند هفته اول وزارت خود، تصمیم گرفت که یک
"صندوق وام بیکاری" بنیاد کند. این طرح پیش بینی وامی بین 7،500 ریال و
9،000 ریال در هر ماه برای حداکثر شش ماه را در نظر داشت. کارگرانی که در
سنین 26 تا 60 و حداقل یک سال بیمه به سازمان تامین اجتماعی پرداخت کرده
باشند واجد شرایط گرفتن این وام می شدند15. با این شرط به طور
موثر کارگران روز مزد و فارغ التحصیلان اخیر دبیرستان از این امتیاز حذف
شدند. در گفتگویی که به دنبال این تصمیم صورت گرفت، بیکاران امتیازات و
شرایط تعیین شده در آن را رد کردند و خواستار آن شدند که سن و سابقه پرداخت
به تامین اجتماعی باید از شرایط پرداخت وام حذف شوند. آنها بیشتر اصرار
داشتند که پرداخت وام بر اساس تعداد افراد در خانواده باشد و همچنین خواهان
نظارت نمایندگانی از بیکاران بر این برنامه شدند. از همه مهمتر، آنها
خواستار آن شدند که مفهوم وام بیکاری به طرح حق بیکاری (Benefit plan)
تغییر یابد. در این جلسه، از شرکت واحد یک کارگر اخراجی واحد اتوبوس
رانی تهران ، نگرانی خود را از کسانی که طرح وام گرفتن در قبال قربانی کردن
مبارزه طبقه کارگر بطور کلی را پذیرفته اند، اظهار کرد:
ما
نماینده همه کارگران زجر کشیده در ایران هستیم. مطالبات ما ادعای فردی
نیست. متاسفانه، امروز اعلام شد که همه یک هزار تومان دریافت کنیم و علت را
فراموش کینم [...]16 آیا واقعا عادلانه است که اجازه بدهیم این
مقدار بسیار ناچیز روحیه مبارزاتی کارگران را از بین ببرد؟ چگونه کسانی
خود را کارگر می نامند، کسانی که شخصیت شان به ارزش تنها یک هزار تومان
است. [...] صد هزار نفر [برای انقلاب]، کشته شدند و هنوز هم خواسته های ما
برآورده نشده است!17
نماینده بیکاران در تأیید رد طرح خطاب به کارگران گفت:
شما
منبع قدرت ما هستید. ما برطبق تصمیم گیری های شما عمل می کنیم. خوشحالم که
این جمع آگاهانه انتقادات خود را طرح و عدم تمایل خود را به قبول این
پیشنهاد ابراز می دارد. این تصمیم نشان میدهد که گرسنگی تنها نگرانی ما
نیست [...] خردمندی باید فراگیر شود. باور، اعتقاد راسخ، و آگاهی به ما
قدرت می بخشد18.
موضوع
گرفتن وام در مقابل مزایا ریشه اصلی رویا رویی بیکاران و دولت موقت شد.
بدون شک، نیروهای چپ در فرمول بندی نظرات و رادیکالیزه کردن خواسته های
کارگران نقش هدایت کننده داشتند. این گروه از بیکاران به عنوان افرادی که
در دوران انقلاب سختی ها کشیدند و از انقلاب حمایت کردند، به خود حق می
دادند که مطالبات خود را به رهبری جدید تحمیل کنند. نفوذ گروه های چپ در
این جنبش تاثیری در اعتقاد راسخ آنها مبنی بر اینکه خواسته هایشان مشروع
بود نگذاشت. دولت موقت، با این حال، مطالبات آنها را غیر قابل قبول دانست.
مهدی بازرگان، نخست وزیر وقت، این جنبش را بخشی از فعالیت های جریان های
کمونیستی وتلاش برای تضعیف دولت او ، به خصوص از وقتی که گروه های چپ،
دولت وی را لیبرال و طرفدار سرمایه داری معرفی کردند دانست19. علاوه بر این، دولت نمی خواست مسئولیت عظیم بیمه بیکاری را به عهده بگیرد20.
وزیر کار اصرار داشت که اصطلاح "وام" نمی تواند تغییر کند. در 21 اسفند
ماه 1357 او به نمایندگان کارگران گفت: "من نمی خواهم بگویم که این کمک
بلاعوض است. افتخار کارگران بالاتر ازدریافت خیریه می باشد. من می خواهم
این طرح صرفا به عنوان یک وام تلقی شود21." بدنبال جلسه ای در
26 اسفند همان سال، بیش از 3،000 کارگر بیکار در ساختمان وزارت کاربه تحصن
نشستند. هنگامی که مذاکرات بعدی با وزارت کار اثبات شد که بیهوده است، حدود
700 نفر ازشرکت کنندگان بعد از ظهر همان روز نا امید و خشمگین دست به
اعتصاب غذا زدند22. سه روز بعد، در تلاش برای بسیج حمایت از شهروندان دیگر، آنها بیانیه ای را صادر کردند که در سطح تهران پخش شد:
ما
کارگران بیکاری هستیم که در وزارت کار در تحصن بسر می بریم. از آنجا که
مقامات به خواسته های ما پاسخ نداده اند، ما از 10 صبح روز 26 اسفند در
اعتصاب غذا بسر می بریم وتا زمانی که به مشکل ما رسیدگی نشود اعتصاب مان را
تا مرحله مرگ ادامه خواهیم داد. ما از شما برادران کارگرمان می خواهیم که
صدای ما را با اطلاع رسانی به گوش مردم کارگر برسانید، تا همه آنهایی که
امکان پیوستن به ما را دارند به ما بپیوندند. در حالی که نوشتن این اطلاعیه
به پایان می رسید، [مقامات] اسلحه های خود را در آوردند و به ما تیراندازی
کردند23. بلافاصله پس از آنکه اعتصاب غذا آغاز شد، وزیر کار با
نمایندگان کارگران در ساعت یک بعد از ظهرملاقات کردند. یک ساعت مذاکراه
به هیچ نتیجه ای نیانجامید. سخنگوی اعتصاب کنندگان توضیح داد که وزیر به
موضوع وام اصرار داشت، که برای اعتصاب کنندگان غیر قابل قبول بود24.
تلاشی دیگر برای دلجویی از اعتصاب کنندگان شد، این بار توسط یک روحانی که
تلاش کرد از اقتدار مذهبی خود استفاده کند. تقاضای او اما، گوش شنوایی
نداشت، و کارگران تحصن خود را ادامه دادند25. در شب اول، حزب
اللهی ها (اراذل و اوباش خیابانی طرفدار رژیم ) به طرف وزارت کار برای حمله
به اعتصاب کنندگان راهپیمایی کردند. خارج از محوطه، دانشجویان چپ با وجود
درگیری های مکرر با اراذل و اوباش طرفدار رژیم، برای ابراز همبستگی با
اعتصاب کنندگان به گروهی از کارگران بیکار پیوستند26. در داخل،
اما، قطع امید از دولت و عزم راسخ به ادامه مبارزه بر روحیه معترضان غالب
بود. کارگران خیانت و فریب خوردگی توسط سیاستمداران جدیدی که اعتماد کرده
بودند را احساس می کردند . آنها احساس نوعی خشم درونی می کردند و به رهبران
در نقض قول و قرار هایی که در دوره انقلاب داده مشکوک بودند. آنها انتظار
احترام و همچنین پاداش مادی داشتند، اما احساس می کردند که به هیچکدام از
آنها دست نیافته اند27. زهرا درستکار، یکی از تحصن کنندگان زن با عصبانیت صدایش چنین در محوطه طنین انداخت:
سئوال
من این است که چرا رادیو و تلوزیون اعتراضات ما را منعکس نمی کنند و به
جهانیان اطلاع نمی دهند که ما در این جا رنج می کشیم و تا جهانیان بدانند
که دولتمردان چه مقدار ناچیزی را به ما پیشنهاد می دهند. اگر آنها این بی
عدالتی ها را پخش کنند دولت نخواهد توانست اطلاعات نادرست به مردم بدهد و
وانمود کند که حق ما را داده است. ما این جا جمع شده ایم و در اعتصاب غذا
بسر می بریم به دلیل اینکه ما حق بیکاری می خواهیم. ما انتظار خیره نداریم.
اگر کار باشد ما حاضریم کا ر کنیم. در غیر این صورت باید مخارج هزینه
زندگی ما تضمین شود. ما همه فریاد زدیم که خمینی را می خواهیم، ما از
رهبران مذهبی حمایت کردیم و اکنون انتظار داریم که به مشکلات ما توجه کنند.
من دو تا بچه دارم شوهر من در عرض شش ماه گذشته کار کرده است اما دستمزد
دریافت نکرده است؛ آنها می گویند " ما پول نداریم"! من قبلا در ویتانا (
کارخانه بیسکویت سازی در تهران) کار می کردم. من را مجبور به ترک کار کردند
به دلیل اینکه بچه های من را مهد کودک کارخانه نپذیرفت. اکنون وزیر کار
به ما می گویند که " این هزار تومان را برای مدتی بپذیرید"! من اجاره خانه
ام را به مدت شش ماه است که نپرداخته ام؛ ما به ندرت غذایی در خانه داریم؛
بچه های من لباس ندارند [...] من با این هزار تومان چکار می توانم بکنم؟ من
به شما اعلام می کنم که من این جا را ترک نخواهم کرد تا این که دولت به
مشکلات زندگی من بپردازد28.
هنگامی
که کارگران در حال اعتصاب بودند مذاکره با نمایندگان دولت ادامه داشت.
احساس قویی در بین رهبران اعتصابیون وجود داشت که دولت موقت عقب نشینی
نخواهد کرد. بعضی از طرفداران رژیم "سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن" را
شروع کرده بودند. پیشنهاد وام بدون شک تفاوت بین کارگرانی که به یک گرایش
سیاسی خاص تعلق داشتند و آنهایی که به دلایل اقتصادی و اجتماعی به این حرکت
اعتراضی پیوسته بودند را تشدید کرد. بدتر از همه تداوم اعتصاب غذا بر علیه
دولتی که از درون یک انقلاب بیرون آمده است کار ساده ای نبود. در روز اول
سال نو پاسداران به محل تجمع اعتصابیون نفوذ کرده و به اعتصابیون حمله
کردند و با شلیک هوایی ترس و وحشت در بین اعتصابیون ایجاد کردند29. تعدادی از اعتصابیون از حال رفتند و به بیمارستان منتقل شدند و به دیگران گلوکز داده شد30.
رهبران اعتصاب کوتاه آمدند و در نهایت به اصل وام گردن نهادند. اختلافات
اکنون تنها بر سر مقررات وام می چرخید. دو طرف در نهایت 2 فروردین 1358
سازش کردند. بر اساس این توافق، تضمین شد که به هر فرد بیکار ماهانه از
9،000- 12،000 ریال ، با پیش پرداختی در حدود 10000 ریال پرداخت شود.
شرایط پرداخت بطورقابل ملاحظه ای اصلاح شد.علاوه بر این، بیکاران موفق شدند
که خانه کارگر را به عنوان مقر سازمانی خود در تهران رسمیت دهند31.
تشدید حرکت های اعتراضی مشترک
دولت
امیدوار بود که با سازشی که صورت گرفت مبارزات بیکاران نیز متوقف خواهد
شد.اما، آرامش به دولت موقت باز نگشت. هر دو، هم دولت و هم بیکاران می
دانستند که وام معضل بیکاری را حل نمی کند. هدف اصلی دولت از دادن امتیاز
به بیکاران منفعل کردن آنها بود. در حالی که مقامات دولتی در بین خود فرض
را براین گرفتند که کارگران نمی خواهند وام ها را پس بدهند ، اما امیدوار
بودند که این اقدام اعتراضات بیکاران را خنثی خواهد کرد. همینطور، بیکاران و
رهبران چپ گرا پرداختی دولت را به عنوان وامی که باید پس داده شود در نظر
نمی گرفتند، بلکه به عنوان یک پول اضافی که بتدریج می گیرند می دیدند.
علاوه بر این، درتوافقنامه تهران تعداد زیادی از کارگران روزمزد و فارغ
التحصیلان دبیرستانی جدید از مفاد آن حذف شده بودند32. این
توافقنامه به اعتصاب غذا در تهران پایان داد ، اما نتوانست اعتراض بیکاران
را به طور کلی را متوقف کند. مبارزه همچنان ادامه داشت.
مبارزه
ادامه داشت. در طول سه ماه، جنبش اعتراضی بیکاران، در نقاط مختلف کشور
گسترش یافت. تشکلات بیکاران در برخی از مناطق به صراحت سازش تهران را رد
کردند؛ برخی دیگر تظاهرات خود را علیرغم تمایل خود برای به دست آوردن "وام"
ادامه دادند. در عین حال، کارگران مهاجر تهی دست و ترک تحصیل کنندگانی که
تحت پوشش "وام" نبودند حتی تهاجمی تر شدند. در 12 فروردین 1358، کمتر از دو
هفته پس از توافقنامه اولیه، بیش از 3،000 نفربیکار جلسه عمومی در خانه
کارگر برگزار کردند. بلند گوهایی در بیرون خانه کارگر نصب شده بود که بحث
ها را در بیرون از سالن پخش می کرد. در این جلسه طرح "وام" بطور دستهجمعی
یک بار دیگر محکوم شد و شرکت کنندگان در جلسه مصمم به ادامه مبارزه شدند.
طنین صدای یک سخنران بیکار خشمگین توجه حاضرین را به خود جلب کرد:
<<من
هرگز وعده وزیر (کار) را نمی پذیرفتم و هرگز موافق ظاهر شدن در تلویزیون
حتی اگر به مرگ منجر شود نبوده ام، هرگز انتظار نداشته ام که اعتصاب غذای
ما به این وضعیت نا امید کننده منجر شود. من ترجیح می دهم که بمیرم تا
اینکه با این وضعیت روبرو شوم [...] ما نه سواری می خواهیم ونه صدقه. به ما
کار بدهید33.>>
جمعیت
پس از آن پنج روز تحصن را در وزارت دادگستری برگزار کرد. این اعتصاب تنها
با وعده وزیر لیبرال دادگستری، اسداللهی، که موضوع را در کابینه مطرح می
کند به پایان رسید. او همچنین به بیکاران در انتشار نارضایتی شان در رادیو و
تلویزیون ملی کمک کرد34.
سندیکای
کارگران پروژه ای بیکار آبادان (SUPWA) فعالیت های خود را به تحکیم موقعیت
خود در مبارزه بیکاران و تلاش برای بیرون راندن رقیب، یعنی اتحادیه
کارگران و فارغ التحصیلان دبیرستان که توسط مقامات محلی برای تضعیف آنها
ایجاد شده بود، تمرکز داد. در همین حال، سندیکا مذاکره با مقامات محلی و
ملی را برای کسب امتیازاتی به نفع خود از دولت ادامه داد. حدود سه هفته پس
از توافقنامه تهران، در همان منطقه، کارگران بیکار اهواز و حومه طرح وزارت
کار را رد کردند و خواستار مزایای بیکاری به جای آن شدند35.
تنها چند روز پس از توافقنامه تهران، در جنوب شرقی شهر خرم آباد، صدها نفر
از کارگران بیکار دفاتر دولتی را اشغال کرده و تقاضای کار ، صندوق بیکاری و
دفتر مرکزی برای گردهمایی های خود را کردند. معترضان توسط نیروهای طرفدار
حکومت، به ویژه پاسداران کمیته امام، با خشونت مورد ضرب و شتم قرار گرفته
واز آن دفاتر بیرون رانده شدند36. جمعیت بیکار در شهر صنعتی
قزوین حرکت های اعتراضی خود را با اقدام جمعی و انتخاب نمایندگانی برای
مذاکره با مقامات شهرستان آغاز کردند. آنها به دنبال وعده نا امید کننده «
دو ماه دیگر صبر کنید»، دست به تظاهرات و اجتماعات سازمان یافته زدند و
با تجمع در مساجد محلی به بحث پیرامون استراتژی خود پرداختند37.
در 8 فروردین در شمال غربی شهر آذری تبریز، صدها نفر از کارگران بیکار و
اخراجی تحصن چند روزه ای را در محل باشگاه کارگران، سازمان دادند38.
گروه دیگر با راهپیمایی به داخل ایستگاه های رادیو و تلویزیون تبریز رفتند
تا مقامات وادار به اطلاع رسانی عمومی از نارضایتی خود بکنند. حدود دو
هفته پیش از این هم، بیکاران توسط فعالان چپ، بسیج شده و نارضایتی خود را
در تعدادی از تجمعات ابراز کرده بودند. در یکی از جلسات با صدور قطعنامه ای
خواستار بازگشت فوری به کار، ایجاد بنیاد کمک های مالی برای بیکاران و
تخصیص یک مقر دائمی شدند39. تحصن و راه پیمایی های اعتراضی مشابهی نیز در شهر کرد و ساری در اردیبهشت و خرداد ماه به وقوع پیوست40.
در
هر شهر، رد مکرر مطالبات یا تعویق در پاسخ از طرف مقامات دولتی به درازا
کشیدن اعتراضات می انجامید. واکنش خشونت آمیز نیروهای امنیتی هم اعتراضات
را بیشتر تشدید کرد. اتحادیه کارگران بیکار اصفهان و حومه که در اسفند ماه
سال 1357 تاسیس شد، نیز مقررات وام وزیر را رد کرده و با اضافه کردن
مطالبات دیگر به آن، دو هفته به مقامات دولتی فرصت پاسخگویی دادند. هنگامی
که پاسخ مطلوب در فرصت تعیین شده داده نشد ، در حدود 7،000 بیکار و حامیان
آنها تظاهرات اعتراضی را در تاریخ 6 فروردین سال 1358 سازمان دادند. آنها
پلاکاردهای بزرگی را حمل می کردند که در آن نوشته شده بود: "توده های
زحمتکش بار انقلاب را به دوش کشیدند، اما دیگران محصولش را درو کردند."
آنها به دولت اعلام کردند که شورای کارگران بیکار و مجمع عمومی را به رسمیت
بشناسد41. فرماندار از تظاهرات جلوگیری کرد. مسیر حرکت
تظاهرکنندگان توسط پاسداران و حزب اللهی های مجهز به چماق و و چاقو مسدود
شد و پاسداران تعدادی از سازمان دهندگان تظاهرات را دستگیر کردند. در کمتر
از دو هفته بعد تلاش دیگری برای تحت فشار قرار دادن بیشتر مقامات،
راهپیمایی اعتراضی دیگری با شرکت حدود 10،000 نفر صورت گرفت. راهپیمایان در
مقابل خانه کارگر اصفهان تجمع کردند و خواهان مذاکره مستقیم با فرماندار
شدند. مذاکرات هیچ نتیجه عینی به همراه نداشت و تظاهرات ادامه یافت. بر
اساس یک شایعه، تظاهر کنندگان در نظر داشتند که به ایستگاه پلیس حمله
کنند. متعاقب آن برخوردهای خشونت آمیز نیروهای امنیتی با تظاهر کنندگان،
یک تظاهر کننده بنام ناصر توفیقیان کشته شد، هشت تن دیگر زخمی و نزدیک به
300 نفر هم دستگیر شدند42.
این
اعتراضات جمعی همیشه بیهوده نبوده است، در برخی مواقع نتایج مطلوبی هم
داشته است. در شهرهای کردستان، به عنوان مثال، که در آن گروه های چپ و
سازمان های ناسیونالیست کرد از حمایت های وسیع توده ای برخوردار بودند،
تظاهرات ها قوی تر و در نتیجه موفق تر بودند. در مهاباد، کلان شهر استان
کردستان، کارکنان آب و برق که در جریان انقلاب اخراج شده بودند موفق شدند
مجددا شغل خود را پس از یک مبارزه سخت بدست بیاورند. به نظر می رسد که نقش
سازمان فداییان خلق در این موفقیت بسیار مهم بوده و مطالبات بیکاران را به
مناطق دیگر گسترش داده اند43. در سنندج، پس از مذاکرات فشرده
با مقامات مختلف شهری، اقدامات موقت در خدمت کمک به جمعیت بیکاران نزدیک به
7،000 نفر، برای اشتغال فوری برای 500 نفر، پرداخت مزایا به کسانی که
اخراج شده بودند و وام بیکاری برای دیگر بیکاران تا زمانی که شغل جدیدی
پیدا کنند، صورت گرفت44.
در
اوایل خرداد ماه سال 1358، بیکاران کرمانشاه توسط فعالان جوان سوسیالیست
بسیج شدند. فارغ التحصیلان اخیر دبیرستان ها ، بیکاران تهیدست، برخی از پدر
و مادران و هواداران دیگر نیروها به تظاهرات خیابانی و تحصن پیوستند. آنها
یکی از بزرگترین راهپیمایی های اعتراضی در این شهر را سازماندهی کردند؛
جمعیت شرکت کننده در یکی از تظاهرات ها به 5 هزار نفر رسید45.
در
یک واقعه در همان ماه، تظاهر کنندگان قصد داشتند که در مقر فرمانداری تحصن
کنند. علیرغم مخالفت نگهبانان، تظاهر کنندگان در ورودی را شکستند و
ساختمان را برای چند ساعت به تصرف خود در آوردند. این اقدام فرماندار را،
که از ساختمان فرار کرده بود، مجبور به بازگشت و گوش دادن به جمعیت کرد.
معترضان موافقت خود را برای پایان دادن به تحصن تنها پس از تضمین فرماندار
که او به طور جدی خواسته های آنها را دنبال کند اعلام کردند. مدت ها پیش،
برنامه مشترک استاندار و اتحادیه بیکاران منطقه (نماینده منتخب) به
بازگشایی یک کارخانه وسایل ساختمانی منجر شد که ظرفیت استخدام حدود 100 نفر
را داشت. این طرح همچنین مشاغلی را در کارخانه کشمیر برای گروه دیگری از
بیکاران فراهم کرد. [مقرر شد] به بقیه بیکاران بین 7،000 تا 15،000 ریال
در هر ماه تا زمانی که کار پیدا کنند خسارت پرداخت شود46.
اگرچه
بیکاران تقریبا در همه شهرهایی که در آن کارگران بیکار بسیج شدند، اما
جنبش در بیشتر قسمت ها پراکنده و جدا از خواسته های بقیه مردم باقی ماند.
با این حال، اقدامات اعتراضی بیکاران در یک نمایش عظیم از وحدت و قدرت در
یازده اردیبهشت 1358 به اوج خود رسید. حدود 500،000 نفر در تهران به
راهپیمایی پرداختند و بسیاری در دیگر شهرهای استان خیابان ها را پر کردند.
این مارش عظیم که توسط شورای هماهنگی روز اول ماه مه سازماندهی شده بود (
کمیته ای متشکل از سازمان های مختلف سوسیالیستی و کارگری)، بزرگترین تجمع
مستقل طبقه کارگر بعد از سال ها بود. گروه هایی از مردان و زنان، پدران،
مادران و بچه ها دست در دست در خیابان های اصلی شهر شعار می دادند و
راهپیمایی می کردند. روز اول ماه مه، قدرت طبقه کارگر و به خصوص نیروهای چپ
را نشان داد. بسیج توده ای گسترده نیروی "آنها" بود. پسران جوان فعالانه
دست در دست در امتداد هر دو طرف راهپیمایان به هم گره زده بودند، تا با
ایجاد زنجیره ی انسانی تظاهرکنندگان را از حملات گاه به گاه اراذل و
اوباش(گروه بندی های غیررسمی تحت حمایت برخی از آخوند های قدرتمند) به
طورسازمان یافته محافظت کنند. تعدادی از سازمان های دولتی، از جمله سپاه
پاسداران، جهاد سازندگی و حزب جمهوری اسلامی، اطلاعیه هایی در مورد روز اول
ماه مه صادر کردند؛ برخی هم در راهپیمایی ها شرکت کردند. تمرکز این گروه
های دولتی، بهرحال، به جای مسائل مربوط به کارگران مشخصاً به گسترش "خطر
کمونیسم"، [نفوذ ] "عوامل ایالات متحده" (اشاره به فعالان سوسیالیست)، و
[به خطر افتادن] وحدت کلمه (اتحاد امت اسلامی) معطوف بود47.
بیکاران
مسئولیت بخش قابل توجهی از تظاهرکنندگان را به عهده داشتند. شعارها منعکس
کننده استراتژی برگزارکنندگان بود: "مبارزه بیکاران جدا از مبارزه کارگران
شاغل نیست." راهپیمایی با خواندن قطعنامه ای که در آن از آیت الله خمینی
ستایش شده بود و در میان مطالبات دیگر، خواستارملی شدن صنایع و بانک ها،
تغییرات در قانون کار و اخراج کارشناسان خارجی بود، به پایان رسید48.
انواع اعتراضات خیابانی
جای
تعجب نیست که اشتغال نگرانی اصلی بیکاران بود. در طول پنج ماه اول پس از
انقلاب هشتاد و شش مورد اعتراض خیابانی مشترک توسط کارگران بر علیه راه
ندادن کارگران به کارخانه ها، اخراج ها و مبارزه برای بازگشت به کارصورت
گرفت.
تحرکات این دوره جزء بزرگترین گروه از میان آکسیون های اعتراضاتی (در حدود 20 درصد از تمام مبارزات) بود که توسط کارگران بر پا شد49.
اما بسیاری از مطالبات جنبش بیکاری در استراتژی رهبران این جنبش در رابطه
با شغل، بر دیگر دغدغه های سیاسی و اجتماعی طبقه کارگر تأثیرگذاشت. رهبران
سوسیالیست، مطالبات شناخته شده کارگران از قبیل 40 ساعت کار در هفته، شرایط
بهتر کار، برابری دستمزد زنان با مردان و حق اعتصاب را به عنوان خواست های
عمده مطرح می کردند. در این که این مطالبات به سادگی برای رادیکالیزه کردن
جنبش بود و یا این که آیا جنبش به پیامدهای احتمالی آنها پی برده بود
همچنان نامشخص است. بدیهی است، پافشاری بر رجوع به مراکز تصیم گیری در
تقریبا هر مبارزه اعتراضی نشان دهنده اهمیت دادن بیش از حد بر روی کار
سازمانی بود. برخی از مطالبات (مانند اخراج کارشناسان خارجی) با خواست حفظ
مشاغل در تناقض بود. خروج شرکت های خارجی به معنای بسته شدن بسیاری از
مراکز کار و اخراج ها بود. اقدامات اعتراضی به طور عمده درشکل تظاهرات،
تحصن و صدور قطعنامه ها بود. تظاهرات ها فریاد فلاکت بیکاران هم به
شهروندان و هم به مقامات دولتی بود. برخی از گروه ها، ایستگاه های رادیویی و
تلویزیونی محلی را مجبور به انتشار نارضایتی خود کردند. تظاهرات نیز به
عنوان وسیله ای برای اعتراض و اقدام جمعی برگزار می شد. در شرایط پس از
انقلاب، با وجود این که در آن راهپیمایی خیابانی به امری عادی تبدیل شده
بود، اما تأثیر بلافاصله آن بسیار ضعیف بود. تحصن و اشغال یا اشغال موقت
ساختمان های دولتی، اخلال در کارها غالبا به عنوان یک تاکتیک فشار بکار
برده می شد. ساختمان های وزارت کار، دفاتر کارگری محلی، فرمانداری ها و
وزارت دادگستری مراکز اصلی مورد حمله بودند. همچنین به نظر می رسد که تحصن
یک عادت مبارزاتی جا افتاده در ایران است، اما تحرکات بیکاران بعید بود که
بر اساس این عادت مبارزاتی صورت گرفته باشد. در تحصن، سنتاٌ، فعالانی که
اعتراض می کنند و در جستجوی عدالت، در تلاش برای طلب بخشش هستند، ،به مکان
های مقدسی چون زیارتگاه ها و مساجد، پناه می برند. این عمل معمولا توسط کسی
که تحت حکومت استبدادی رنج می برد50 و نشان دهنده درماندگی
تدافعی برای بخشش و عدالت می باشد صورت می گیرد. بنابراین، مقصر جرم و
جنایت به حرم پناه می برد تا در آنجا مصونیت یابد و از آن تا زمانی که در
آنجا ماندگار است لذت ببرد.
مجموعه
مفاهیم عصر مدرن کاملا عوض شده است. این بیکاران نه با بکار گیری مفهوم
سنتی (بست نشینی)، بلکه با برپا کردن تحصن و اشغال کردن فعالیت های خود را
بازنگری می کردند. برای بیکاران، شرایط تا به حال مفاهیم مختلفی داشته
است و نشان دهنده شکلی ازاقدام جمعی که از طریق آن فعالین یا به دنبال
تبلیغات برای تهییج و یا، در اغلب موارد، شیوه بر هم زدن اوضاع برای فشار
افکار عمومی به مقامات دولتی بوده است51. با این حال، برخی از
عناصر نمادین از مفاهیم سنتی باقی مانده است. به عنوان مثال، بیکاران در
مکان هایی مانند مقر سندیکاهای کارگران یا خانه کارگر بدون هیچ گونه قصدی
برای آشوبگری تحصن را سازماندهی می کردند، و مشابه آن برگزاری تحصن در
مقابل وزارت دادگستری فریاد عدالت خواهی در مفهوم سنتی تر بود.
با
وجود تعداد بسیار زیاد تحصن ها در ایران ، هیچ نمونه ای از حمله تخریبی
مستقیم، مانند غارت اوباش یا شورش همراه با غارت و دزدی وجود ندارد. از
لحاظ تاریخی، اینگونه شورش ها ناشی از افت ناگهانی در درآمد و کمبود راههای
جایگزین برای بقا صورت می گیرد. رشد سریع و گسترده بیکاری غیر منتظره ممکن
است چنین پدیده ای را تولید کند، نمونه آن را در طول بحران و رکود اقتصادی
در ایالات متحده شاهد بودیم52. در ایران، اما، همچون بسیاری از
کشورهای در حال توسعه، مردم بهتر آماده اتخاذ استراتژی هایی برای ادامه
حیات نسبتا سریع هستند. خویشاوندی، دوستی، حمایت و به خصوص فعالیت های
اقتصادی غیر رسمی مناسب ترین مکانیسم هستند. در ایران کسانی که قبلا بیکار
شده اند با تکنیک های دست و پنجه نرم کردن با شرایط جدید مجهز هستند، و
آنهایی که به تازگی شغل خود را از دست داده اند می توانند تا حدودی به
حمایت های خویشاوندان خود در جستجو برای شغل جایگزین تکیه می کنند.
بیکاران
همچنین یک کمپین جمع آوری پول، البته در مقیاس محدود راه اندازی کردند.
کارگرانی که هنوز شغل خود را حفظ کرده بودند سهم بالایی در جمع آوری پول
داشتند. به طور قابل ملاحظه ای، بازار به این جنبش - منبع اصلی کمک های
مالی در طول انقلاب – هیچ کمکی نکرد53. "وام بیکاری"، هر چند
ناچیز، تسکین فوری را فراهم کرد. تا زمانی که بیکاران باور داشتند که می
توانند با مقاومت و همبستگی موفق خواهند شد، از اعتراضات فردی و استراتژی
های بقا خودداری کردند. تا زمانی که بیکاران فقر زده فاقد هر گونه نهاد به
رسمیت شناخته شده ای، مانند محل کار، که بتوانند دست به تحرکات آنی بزنند
بودند، مجبورمی شدند که به اعتراض مشترک روی آوردند. این علاقه به فعالیت
های مشترک – گروه های چپ مشوق این شیوه بودند – در میان بیکاران به درجه ای
راه را به سوی فعالیت های نوع مجمع عمومی باز کرد.
در راه سازمانیابی
مبارزه
بیکاران تا حدودی سازمان نیافته بود. به یک دلیل، بیکاران گروه همگونی
نبودند. سابقه متنوع آنها بدان معنی بود که توانایی آنها برای بسیج و اقدام
جمعی متفاوت است.
همانطور که قبلا اشاره شد، جمعیت بیکاری شامل سه گروه اصلی می شد:
کارگران اخراجی و تعلیقی، فارغ التحصیلان اخیر، و بیکاران قبلی و کارگران موقتی که هیچ ارتباط سازمانی بین آنها قابل تصور نبود.
کارگران
اخراجی تا حد زیادی در کارخانه ها و یا در کارهای ساختمانی به کار گرفته
شده بودند. در نتیجه محل کار مشترک زمینه ها یی برای برقراری ارتباط به
این گروه می داد، دو گروه دیگر گرایشات تک روانه داشتند وحتی مکانی ثابت
برای جمع شدن نداشتند. در درون این دو گروه، افراد ی به طور تصادفی و کوتاه
ملاقات هایی با یکدیگر داشتند. دورانی شور و هیجان بر تصمیم گیری های
منطقی چیره می شد و کنش خوانده می شد. همانطور که یکی از شرکنندگان اظهار
داشت: "[ما] تصمیم نگرفته بودیم که وزارت کار را اشغال کنیم، اتفاقی بود.
ما در خیابان ها تظاهرات می کردیم؛ شعار می دادیم؛ مردم هیجان زده می شدند و
ناگهان ما ازلابلای نرده ها به داخل وزارت کار می پریدیم54".
با این وجود درجه ای از سازمان یابی و هماهنگی را می شد مشاهده کرد. دو
عامل بنیادین این سیر تکاملی: ضرورت ساده و نقش بسیج کنندگان بود.
ضرورت تشکل یابی
علاوه
بر همه این ها، قبل از تحصن وتظاهرات و به جای غارت و شورش، بیکاران به
قول و قرار های صاحبان جدید قدرت اعتماد می کردند. مذاکره جزء الویت های
استراتژیک اولیه بود. این رویکرد نیاز به انتصاب نمایندگانی (مثلا در
شهرهای قزوین، تهران، اصفهان، تبریز و کرمانشاه) داشت. اگر مذاکرات به
نتیجه نمی رسید بیکاران شیوه های گوناگون ارتباط و تماس را برای ادامه
اعتراضات خود انتخاب می کردند. برای این منظور، آنها قبل از هر چیز احتیاج
به محلی برای تجمع و بعد به رسمیت شناخته شدن نمایندگانشان از طرف مقامات
دولتی داشتند. آنها بر این باور بودند که این به رسمیت شناختن، آنها را از
حملات خودسرانه توسط پاسداران و دیگرارگان های سرکوبگر محافظت می کند. این
دسته بندی های رسمی کارگران بیکار، بسته به استنباط رهبران آن ها نام های
مختلفی به خود می گرفت. از جمله رایج ترین نام ها شورا، سندیکا و کانون
بودند.
برخی از گروه ها
فراتر از صرفا انتصاب نمایندگان پیش رفتند و اقدام به تشکیل ساختار با دوام
تری برای تشکل خود کردند. وقتی که بیکاران در اصفهان متوجه شدند که تلاش
برای امنیت شغلی بیش از آنچه که آنها تصور می کردند مشکل است، شروع به
تقویت تشکل خود با همگام کردن بیکاران در سطح کل شهر و حومه آن در اتحادیه
کارگران بیکار اصفهان و حومه با خود پرداختند. در تهران وقتی که مذاکرات با
وزیر کار شکست خورد، نمایندگان بیکاران در خانه کارگر در 14 اسفند 1357
برای برنامه ریزی یک تشکل با ساختارقوی تر جمع شدند. این جلسه با تشکیل یک
کمیته راهبردی کارگران موقتی / فصلی و با به رسمیت شناختن رسمی خانه کارگر
به عنوان ستاد رهبری در 2 فروردین 1358 را به دنبال داشت. خانه کارگر نهاد
مهمی برای کارگران تهی دست شد. خانه کارگر در ابتدا توسط بیکاران با تاثیر
پذیری قوی از گروه پیکار، یک گروه مائوئیست، (پیکار یک گروه مائوئیست نبود.
مترجم) اشغال شد. در جلسات اولیه خانه کارگر، که شرکت در آن برای همه آزاد
بود، موضوعات مختلفی مورد بحث قرار گرفت. این جلسات عمومی که جمعیتی در
حدود 300 تا 400 نفر را در بر می گرفت و برای حل این مشکل گاهی اوقات جلسات
جداگانه ای برگزار می شد، اغلب پویا و فعال، اما بی نظم بودند. با شرکت و
دخالت گروه های سیاسی بیشتری در این جلسات، برخی از استانداردهای انضباطی
مرسوم شد: بحث ها سازمان یافته تر، سخنرانان حرفه ای تر و همزمان، اختلافات
ایدئولوژیک برجسته تر شدند. سخنرانان از سیاست خاصی حمایت می کردند که
توسط مخالفان به باد طعنه گرفته می شد و توسط هواداران تشویق می شد.
شعارهای ایدآل فرموله شده ای که بر روی پس زمینه دیوار آویزان بود ("تنها
راه حل برای توده های زحمتکش وحدت و تشکیلات است" و " دمکراسی کارگری بدون
قید و شرط است") به نظر می رسید که اهمیت خود را از دست داد ه اند. بحث ها
توسط گرایشات میلیتنت با مناظره بر سر " انقلاب دمکراتیک در مقابل انقلاب
سوسیالیستی" و " مبارزات اقتصادی در مقابل مبارزات سیاسی" می انجامید ـ که
به نظر می رسید ربط کمتری به دغدغه های روزمره ی بیکاران داشت.55 با
وجود این، موضوعات مباحث به رسمیت شناختن خانه کارگر بود که عملاً برای
کارگران تهی دست یک پیروزی سیاسی و نمادین به حساب می آمد: این پیروزی،
فعالیت های سازمانی و توانائی آنها برای اقدامات دستجمعی را مشروع می کرد.
خیلی ها از خانه کارگر به عنوان پناهگاه شخصی استفاده می کردند: " بعضی ها
شب ها در آنجا می خوابیدند؛ برخی هم با خودغذا می آوردند و بین کارگران
همکار خود تقسیم می کردند. برخی افراد هم وقت استراحت ناهار به خانه کاگر
می آمدند و به بحث در مورد موضوعات مورد علاقه خود می پرداختند. به این
طریق بسیاری از جوانان بی تجربه همبستگی طبقاتی را تجربه می کردند. این
خانه عملا به مدرسه ای برای فعالت های دستجمعی تبدیل شده بود [...]"56
فعالیت
های سازمان یافته بیکاران از محدوده خانه کارگر فراتر رفت. همچنین تعدادی
انجمن برای بیکاران تاسیس شد. کارگران بیکار در نفت و شهر بندری آبادان در
جنوب ایران تشکل حرفه ای تری را بنیان نهادند که به سندیکای کارگران پروژه
ای/فصلی آبادان معروف شد. همانطور که قبلا اشاره کردم، این سندیکا با جمع
شدن کارگران در قهوه خانه های محلی، بنیان گذاری شد(بوشهری ها)، اما ثبت
نام مقدماتی و کارزار هفته ها قبل از انقلاب شروع شده بود. گام بعدی مربوط
به تجمع گروهی از کارگران در دانشکده صنعت نفت بود که منجر به تشکیل شورای
موسس شد. این شورا با استفاده از قهوه خانه ها به عنوان محل ملاقات ها شروع
به عضو گیری کرد. در این مرحله، به دست آوردن یک مقر دائمی در صدر دستور
کار قرار گرفت. اعضا بدنبال مذاکرات و درگیری شدید با مقامات شهر، اماکن
دولتی اتحادیه های سابق را به عنوان مقر فعالیت های خود در اختیار گرفتند.57آنها همچنین سندیکای کارگران پروژه ای/فصلی آبادان را در کمیته امام، سپاه و اداره استانداری محل ثبت کردند.58 سندیکای
کارگران پروژه ای/فصلی آبادان توانست 13000 کارگر بیکار را در 20 نوع
مختلف صنعتی با مهارت ها و سطوح در آمد مختلف سازمان بدهد.59 کمیته
رهبری سندیکا مجموعه ای از مقررات را بر اساس تجارب اتحادیه ای در کشور
تازه استقلال یافته الجزایر، نیکاراگوئه پس از انقلاب و ایران در دهه سال
های 1320 به تصویب رساند. مبرم ترین وظایف مربوط به مذاکرات با کارفرمایان
بر سر اشتغال دوباره کارگران اخراجی بود. آنها همچنین پیدا کردن شغل برای
بقیه اعضای بیکار و تامین مزایای بیکاری برای بیکاران را به وظایف کمیته
رهبری سندیکا اضافه کردند.60 سرانجام سندیکای کارگران پروژه
ای/فصلی آبادان یافتن اتحادیه بیکاران در دیگر استان ها و ایجاد اتحادیه
سراسری بیکاران را هدف خود قرار داد.
سندیکای
کارگران پروژه ای در طول عمر خود، از طریق مذاکره با دولت موقت امتیازاتی
را به دست آورد، از جمله اشتغال دوباره گروهی از کارگران و وام بیکاری61 .
یک مورد درگیری هم بین سندیکای کارگران پروژه ای و مقامات دولتی بر سر
تخصیص وام بیکاری به وجود آمد. در حالی که وزارت کار نقش سندیکای کارگران
پروژه ای را در این فرایند به رسمیت شناخته بود، روحانیون محلی و پاسداران
مخالفت کردند و اصرار داشتند که این وام ها از طریق مساجد محلی توزیع شود.
سندیکای کارگران پروژه ای، با این حال، هرگز نرمش نشان نداد. در نتیجه، هر
دو طرف پذیرفتند که مدارس به جای مساجد به عنوان محل پرداخت وام باشد.62
نقش بسیج کنندگان
فعالان
جوان (عمدتا دانش آموزان) با گرایشات رادیکال سوسیالیستی و اسلامی نقش
عمده ای در بسیج و سازماندهی بیکاران داشتند. در ابتدا، فعالان اغلب فارغ
التحصیلان جدید دبیرستان ها (دیپلمه های بیکار) را که برای اهداف بسیج
مناسب تر بودند، هدف قرار دادند: انقلاب تجربه ی گسترده ای به دانش آموزان
در تلاش های گروهی داده بود. فعالان سپس مطالبات این کار جویان جوان را به
توده وسیع بیکاران پیوند دادند. مهارت های اجتماعی، سواد خواندن و نوشتن و
تحرک فارغ التحصیلان دبیرستان آنها را به بسیج کنندگان بالقوه در دفاع
ازحق خود مبدل کرده بود. یک سازمانده سوسیالیست تاثیر این تاکتیک را در
ایجاد تشکل بیکاران در کرمانشاه، شهری در شرق ایران، چنین توصیف کرد:
ما
دیگران [دیپلمه ها] را جمع کردیم و از آنها خواستیم که نظرشان را [در مورد
اقدامات اعتراضی] بیان کنند. ما به این نتیجه رسیدیم که هر یک از ما در
حال حاضر، باید بخشی از مسئولیت ها را به عهده بگیریم. ما باید، برای مثال،
دوستان خود، بستگان، همسایگان، و همکلاسی ها یمان را از چنین اقدامی مطلع
سازیم. ما همچنین باید اعلامیه هایی برای توزیع در سراسر شهر آماده کنیم.63
در
ابتدا، دیپلمه ها در کرمانشاه اصرار داشتند که تشکل منحصر به خود را داشته
باشند. بعدها، با این حال، آنها قانع شدند که آنها درد مشترکی را با دیگر
بیکاران دارند.64 بنابر این کارزارعضو گیری در بین بیکاران تهی
دست، کارگران ساختمانی و فصلی در محلات کارگری شروع شد. در اولین تلاش جمعی
خود، آنها موفق به گرد هم آوردن یک هزار نفر از کارگران بیکار شدند. در
این اجلاس، سخنرانان بر اهمیت راه اندازی انجمن بیکاران و اتحاد تمام توده
های بیکار تاکید داشتند. پس از یک راهپیمایی خیابانی، سازمان دهندگان تحصنی
را در محل فرمانداری برگزار کردند. در این گردهمایی، جمعیت هفت نماینده از
جمله چهار دیپلمه (دو مرد و دو زن)، دو کارگر بیکار، و یک نفر از والدین
دیپلمه ها را به عنوان نماینده تعیین کردند. چند روز بعد، نمایندگان در یک
پارک عمومی با گروهی از پنجاه شرکت کننده ملاقات کردند تا برای بحث و تصویب
نام رسمی تشکل و ارائه مقررات تصمیم بگیرند. اتحادیه بیکاران کرمانشاه به
این ترتیب تاسیس شد.65
با
این حال، فعالیت های تشکیلاتی بیکاران تا حد زیادی در سطوح محلی و پراکنده
در نقاط مختلف کشورباقی ماند. بیشتر فعالین غرق در مبارزات روزمره برای
بقای خویش بودند و بسیار کم به وقایع خارج از محدوده خود توجه داشتند.
وظایف حیاتی عضو گیری، درگیری با پاسداران و نگهداشتن روحیه مبارزاتی،
انرژی بسیار زیادی را از آنها گرفت. فکر تاسیس یک انجمن هماهنگی سراسری از
طرف بخش بزرگی از فعالان جناح چپ بود.66 یکی از تلاش های بسیار
مهم این بود که پیوندی بین مبارزات پراکنده با مبارزات سراسری بوجود
بیاید. در سوم اردیبهشت ماه 1358 نمایندگانی از بیش از بیست شهر و شهرستان
های کوچک در خانه کارگر در تهران جمع شدند. آنها برای متحد کردن مواضع و
استراتژی ها هدف خود را به تاسیس یک تشکل سراسری از بیکاران معطوف کردند.
نمایندگان همچنین شرایط بیکاری در نقاط مختلف کشور، به ویژه پیامدهای پذیرش
"وام بیکاری" را مورد بحث قرار دادند.67 این جلسه، سه روز به
طول انجامید و به خبرنگاران اجازه ورود داده نشد. در این نشست قطعنامه ای
به تصویب رسید که در آن همه بیکاران دعوت شده بودند که در اول ماه مه سال
1358 در راهپیمایی روز جهانی کارگر شرکت کنند وبه طور مستقیم با طرح خواسته
های خود دولت را خطاب قرار دهند. قطعنامه هشدار داد که اگر مقامات جواب
مثبت ندهند، سازمان دهندگان در سرتاسر کشور " اقدامات شدیدتر و مصمم تری
بکار خواهند برد تا اطمینان حاصل شود که کارگران در ایران خواسته های
عادلانه شان را بدست می آورند." 68 در واقع، این تلاشهای
تشکیلاتی با سرعت فوق العاده ای صورت گرفت. نشست تهران در تاریخ سوم
اردیبهشت ماه - اوج فعالیت تشکیلاتی - تنها دو ماه پس از انقلاب بود. راه
اندازی یک ارتباط سازمان یافته اغلب مرحله نهایی در یک کمپین است. اگر
اقدام جمعی، اعتراضات خود جوش و بسیج بی نقشه به نتایج مورد نظر منجر نشود،
تشکیلات نقشه مند برای اطمینان از تداوم مبارزه ضروری است.
در
ایران، مرز بین کنش توده ای و کار تشکیلاتی مبهم به نظر می رسید. اول
اینکه مردم فقط از یک انقلاب موفق بیرون آمده بودند و آماده بسیج بودند.
دوم اینکه سازمان دهندگان ارزش زیادی برای ارتباط سازی قائل بودند و این را
به عنوان معیارموفقیت خود در نظر می گرفتند. چپ سخت به کار تشکیلاتی اصرار
می ورزید و نهاد ینه کردن آنرا ضرورتی جهت ایجاد پایگاه پایدار طبقه کارگر
برای مقاصد خود می دانست. با این حال، بسیاری ازاین انجمن ها ساختار
ناپایدار خود راحفظ کردند و اغلب تنها به عنوان کمیته های هماهنگی موقت
برای بسیج مبارزات عمل می کردند. آنها به ندرت از روش های حرفه ای
تشکیلاتی، مبارزات انتخاباتی حمایت شده یا برای انتصاب نمایندگان رقابت می
کردند. علیرغم تلاش های شدید، کمبود وقت مانع از تحول این نوع تشکلات و
آزمایش کارآیی شان شد. جنبش بیکاران به سرعت از مسیرش باز ماند.
افول
جنبش
بیکاران به همان سرعت بهار در حیات طبیعی پژمرده شد. روز اول ماه مه نقطه
اوج فعالیت متحدانه بیکاران بود. پس از آن، علاقه به تدریج تا مرگ مجازی
جنبش در اواسط پاییز سال 1358 کاهش یافت. در تابستان 1358، جنگ در کردستان
فعالیت های مبارزاتی را تضعیف کرد و دولت از سرکوب ملی گرایان کرد به عنوان
یک فرصت برای سرکوب مخالفان دیگر استفاده کرد. گرچه تعدادی تظاهرات از طرف
بیکاران صورت گرفت، اما دامنه این مبارزات محدود بود. در 9 مهر ماه، با
شرکت 1500 نفر از بیکاران راهپیمایی مشابه دومی در عرض یک هفته در مقابل
دفتر نخست وزیری بوقوع پیوست. پاسداران به طرف تظاهر کنندگان شلیک کردند و
دولت هم اخطار داد که با تظاهر کنندگان به شدت برخورد خواهد کرد.69 در
شرایط در هم ریخته سیاسی همزمان با تصرف سفارت آمریکا در تهران در آبان
1358، نگرانی ها از بیکاران در میان شعار پر سر و صدای "اسلام در برابر
شیطان بزرگ" از بین رفت. در واقع، در همان روز که دانش آموزان مسلمان از
دیوار سفارت آمریکا صعود کردند، گروه بزرگی از بیکاران در حال راهپیمایی در
خیابان های پایتخت بودند. مطالبات فوری این راهپیمایان با فریادهای
ناسیونالیستی تظاهرات توده ای در اطراف سفارت آمریکا محو شد.
چرا جنبش به این سرعت ناپدید شد؟
نخست،
فشار سیاسی تشدید شد. سازمان های شبه نظامی طرفدار دولت به دفتر مرکزی
بیکاران یورش بردند و به تفتیش وپاک سازی این مرکز پرداختند. رهبران جنبش
به عنوان "کمونیست کافر" یا منافق، اشاره به مجاهدین خلق که یک گروه چپ
اسلامی است، نامیده شدند. اعضای سپاه پاسدارانِ مسلح به شدت، تقریبا، به هر
تحصن بیکاران حمله کردند، به ویژه هنگامی که آنها متقاعد شدند که چپ
رادیکال و مجاهدین برای تضعیف انقلاب طرح ریزی می کنند. حملات مختلف در
تهران، اصفهان، آبادان، اهواز، گچساران و خرم آباد، ظرف مدت دو ماه پس از
پیروزی انقلاب گزارش شد. علاوه بر این، کارفرمایان "باندهای کارگری "
رابرای آزار و اذیت کارگران اخراجی معترض، به خصوص کسانی که خواستار دولتی
شدن صنایع بودند، تشکیل دادند.70 رهبران در نماز جمعه اغلب
فعالان بیکاران را به عنوان عوامل ضد انقلاب محکوم می کردند وجمعیت نماز
گزار را - که اغلب سابقه کارگری داشتند - به حمله و مختل کردن تجمعات
بیکاران تحریک می کردند. رهبران اسلامی قادر به بسیج فقرا علیه فقرا
بودند. علیرغم وجود برخی اختلافات، جناح های مختلف درون نخبگان حاکم، همه
بر سر پایان دادن به اعتراضات بیکاران توافق داشتند. رادیکال های اسلامی،
محافظه کاران، لیبرال ها و اسلامگراها، فعالان جنبش بیکاران را فرصت طلبانی
خطاب کردند که قصد چیدن میوه انقلاب قبل از رسیدن آن را داشتند.71
دوم،
جدال داخلی در میان رهبران، به خصوص اشخاصی با اعتقادات تند سیاسی، جنبش
بیکاران را بیشتر تضعیف کرد. در حالی که فعالان مسلمان و کارگران با انگیزه
رسیدن به منافع فوری مطالبات اقتصادی و اجتماعی تمایل به مصالحه داشتند،
اما رهبران چپ رادیکال و کارگران با گرایش سیاسی خاصی بر طولانی تر شدن
مبارزات آکسیونی و هماهنگی این مبارزه با مبارزه عمومی برای تضعیف دولت
موقت پافشاری می کردند.72 علاوه بر این، با وجود تلاش های
سازمان دهندگان برای متحد کردن فارغ التحصیلان بیکار و کارگران بیکار، شکاف
بین این دو همچنان ادامه داشت.
در
حالی که چپ کوشید تا مشکل توده های بیکار را به اطلاع عموم برساند - به
ویژه مصمم بود که این جنبش رادیکالیزه و سیاسی شود. اکثر نشریات چپ73،
بویژه گروهای مائوئیست که با نام خط 3 شناخته شده اند ( آصف بیات اینجا به
غلط همه خط 3 را مائوئیست خطاب می کند. مثلا سازمان پیکار، رزمندگان،
سهند، وحدت انقلابی، وحدت کمونیستی ماتوئیست نبودند. اتحادیه کمونیست ها و
رنجبران مائوئیست بودند. مترجم) گزارش های گوناگونی درمورد مبارزات بیکاران
منتشر کردند74. این گروه ها علل اخراج ها را مورد تحزیه و
تحلیل قرار داده و در حالی که در اغلب تحلیل ها علل بیکاری را وجود "بحران
در نظام سرمایه داری" می دانستند اما توصیه هایی هم برای مبارزه علیه
بیکاری ارائه می کردند. هفته نامه "علیه بیکاری" - که توسط سازمان رزمندگان
منتشر می شد- در طرح مسائل بیکاری نامی آشنا برای بسیاری بود75.
تعدادی از کارگران مبارز، مانند علی عدالت فام، حسن لر، اسد و دیگران - به
طور عمده با یک چشم انداز مائوئیستی - مبارزات اعتراضی بیکاران را در
تهران رهبری می کردند همتایان این فعالین در شهرهای استانی کار جویان را
بسیج می کردند76.
در
حالی که فعالان چپ در درجه اول تمایل خود را برای کمک به فقرا نشان می
دادند، اما آنها از این مبارزات برای اهداف سیاسی-سازمانی خود بهره برداری
می کردند:
اول اینکه، دولت
موقت "بورژوازی لیبرال" را تضعیف کنند و دوم، حمایت توده مردم را از
سازمان خود بدست آورند. در عمل، این استراتژی به معنای فدا کردن منافع جنبش
برای پیشبرد استراتژی سیاسی گروه های سوسیالیستی بود.
در
نهایت، و شاید مهمتر از همه، اوضاع استثنایی و شرایطی (یعنی بیکار شدن
ناگهانی خیل عظیمی از کارگران در طول انقلاب) که منجر به جنبش توده ای شد
به تدریج تغییر کرد. تعداد ی از کارخانه ها فعالیت های خود را از سر
گرفتند، و برخی از نیروی بیکاران خود را دوباره به کار گماردند. در طی شش
ماه اول انقلاب، حدود 50 درصد از صنایع و کارگاه های کوچک بار دیگر فعالیت
های خود را از سرگرفتند77. بخش ساخت و ساز با تعداد زیادی
کارگر، که قبلا حدود یک میلیون کارگر در استخدام داشت، هنوز هم نیاز به
احیا شدن داشت. برای این منظور، دولت موقت 12 میلیارد ریال اعتبار اضافی در
اختیار پیمانکاران قرار داد تا آنها را قادر به پرداخت دستمزدهای معوقه
کند و این بخش را بطور کل احیا کند78.
در نیمه دوم سال 1358، ساخت و ساز به آرامی با ساخت واحدهای مسکونی کوچک و ارزان احیا شد79. تا اردیبهشت ماه 1358، حدود 21،000 شغل در این بخش ایجاد شده بود.
گاهی
اوقات کارگران اخراجی محل کار قبلی را به تصرف در می آوردند، شورا را برای
راه اندازی و اداره آن درست می کردند. دوره هایی هم آنها از دولت در خواست
می کردند که مدیران حرفه ای را برای از سرگیری کار منصوب نمایند.81
در 16 اردیبهشت 1358 برای مثال، ده کارگر کارخانه متوساک برای برگشت به
کار در محل کارخانه تحصن کردند. آنها به مدت 5 روز کارخانه را اشغال کردند و
بعد اطلاعیه دادند که " 25 روز تحصن بعلاوه 4 روز اعتصاب غذا! نتیجه؟
[...] هیچ!" " چه می توانیم بکنیم؟" آنها ادامه دادند " هیچ انتخابی به غیر
از اشغال کارخانه برای مان باقی نمانده است، خودمان آنرا راه می اندازیم".
بنابر این، " در روز یکشنبه 9 اردیبهشت 1358 ما وارد کارخانه شدیم و بعد
از تعمیر ماشین ها و تقسیم مسئولیت ها شروع به تولید و فروش محصولات کردیم.82"
مشابه این حرکت از طرف کارگران اخراجی در کارخانه پلاستو ماسوره کار اتفاق
افتاد. آنها کارخانه را بازگشایی کردند و به سر کارهای شان برگشتند.83 در
حالی که این تاکتیک راه های موثر به دست آوردن شغل در برخی موارد بود اما،
همهی کارگران اخراجی موفق نبودند. برای مثال، کارکنان سابق بنگاه های
غیر اسلامی همچون کاباره ها کلوپ های شبانه و بلیط بخت آزمایی هیچ شانسی
برای باز گشایی و برگشت به کار نداشتند. تحت فشار شدید این جنبش، وزارت
کار برای ایجاد برخی از مشاغل به طور موقت، از جمله کارهای خدماتی مانند
ساخت و ساز جاده ها و کاشت درختان در اماکن عمومی تلاش کرد. همچنین دولت
بازرگان رسما از استخدام تعداد بیشتر کارمندان ممانعت کرد، تعدادی از
نهادهای انقلابی جدید همچون سپاه پاسداران ، جهاد سازندگی، نهضت سواد آموزی
و بنیاد مسکن با این حال، تعداد قابل ملاحظه ای از بیکاران را جذب کار
کرد. برا ی نمونه بنیاد مسکن که در خرداد ماه 1358 تاسیس شد 327 شعبه در
سرتاسر داشت، 14800 کارمند را با پرداخت حقوق استخدام کرد و 4700 نفر نیز
داوطلبانه در این مراکز مشغول به کار بودند.84 درصد کمی از
200000 نفر فروشنده بلیط بخت آزمایی توسط سپاه پاسداران به خدمت گرفته شدند
تا به عنوان اقدامی علیه احتکار در خیابان ها سیگار بفروشند.85 در
آذر ماه 1358 یک پروژه ایجاد شغل برای فارغ التحصیلان دبیرستان ها که برای
تعاونی های تولید در سراسر کشور ارائه شده بود به تصویب رسید.86
بالاخره،
ثابت شد که وام بیکاری ارائه شده توسط دولت، هر چند ناچیز، به عنوان یک
راه حل موقتی برای برخی از بیکاران تهی دست بود. این پیشنهاد بدون شک صفوف
بیکاران را شکست. در 15 تیر ماه 1358، ظرف مدت سه ماه پس از تاسیس، در حدود
182،000 نفر از کارگران بیکار به طور متوسط وام ماهانه 9،500 ریال
دریافت می کردند.87 تا پایان تابستان سال 1358، شش ماه پس از
فعالیت، اما، تمام طرح بر این اساس قطع شد که "سرمایه گذاری صنعتی آغاز شده
است، و کارگران به تدریج به مشاغل قبلی خود بر می گردند".88 همانطور
برای دیپله های بیکار، دولت برنامه ریزی کرد که "وام شرافتی" را از
صندوقی که شامل 1 درصد از حقوق ماهانه هر شهروندی که مایل به کمک باشد
تامین می شود گسترش دهد. این کمک قرار بود که توسط دولت در عرض پنج سال
بازپرداخت شود.89
در
عین حال، نهادهای خانواده، خویشاوندی و شبکه های سنتی برای حفاظت از
بیکاران ادامه داشت. جوان بیکار وابسته به خانواده های نزدیک خود بود، در
حالی که مسن تر ها روی دوستان و بستگان خود برای پیدا کردن انواع گوناگون
کار، وام و کمک گرفتن حساب می کردند. در نهایت، روش سنتی با تکیه بر شبکه
های غیررسمی در تقابل با تشکلات سیاسی، با نیروی فشار سیاسی و تغییرات
اقتصادی همراه بود، منجر به افول جنبش شد. نهادهای سنتی اوضاع فلاکت بار
بیکاران را تخفیف دادند، تغییرات اقتصادی ادامه کاری جنبش را فرسودند و
سرکوب سیاسی جنبش را از رهبری آن محروم ساخت. آغاز جنگ در کردستان تحمیل
ضربه ای سنگین بر جنبش آسیب پذیر بود، در حالی که موج شادی پس از تصرف
سفارت آمریکا حضورش از صحنه ناپدید گشت.
نتیجه گیری
علیرغم
ضعف های تشکیلاتی، جنبش بیکاران در ایران برخی تهاجمات مهم انجام داد. این
جنبش دولت موقت را به تضمین پرداخت وام و کمک هزینه به بیش از 180،000
نفر از کارگران بیکار به مدت شش ماه و به ایجاد تعدادی شغل موقت توانست
مجبور کند. و نیز در برخی از استان ها، مبارزات بیکاران مقامات را به
بازگشایی کارخانه ها که تعطیل شده بودند وادار کند. در نهایت، گروهی از
کارگران بیکار ، بدون رضایت کارفرمایان، محل کار خود را راه اندازی کردند.
مهمتر از همه، این جنبش باعث شد که دولت موقت با عجله به بهبود اقتصادی،
به ویژه در صنایع فلج شده که در آن بسیاری از مشاغل از دست رفته بود،
بپردازد. این دستاوردها اما خود جنبش را تضعیف کرد. کارگران اخراجی کارخانه
ها که تشکلات و مبارزات بیکاران را رهبری می کردند، به کار باز گشتند.
دیگران یا شغل پیدا کردند، و یا مشاغل قدیمی خود را از سر گرفته و یا برای
تامین معیشت در کوتاه مدت، به دنبال راههای جایگزین رفتند. بطور خلاصه افول
جنبش بیکاران در درجه اول مربوط به موفقیت های محدود خود بود.
با
این حال، بسیاری از کارگران بیکار، بیکار باقی ماندند، و مشخصاً به عنوان
گروه جدیدی از جویندگان کار وارد بازار کار شدند. امتیازات، نه بیکاری را
کاهش داد و نه توانست بیکاران را به طور قابل ملاحظه ای از فلاکت نجات دهد.
این جنبش در بدست آوردن مزایای بیکاری که در اصل طلب کرده بود موفق نشد و
وام بیکاری را به جای آن پذیرفت. این وام، که دولت هرگز واقعا انتظار
بازپرداخت آنرا نداشت، تنها در حدود 10 درصد از بیکاران را تحت پوشش قرار
می داد و پس از شش ماه متوقف شد.90 طرح های ایجاد شغل محدود
باقی ماند. نه تنها هزاران نفر از دیگر بیکاران موفق به پیدا کردن کار
نشدند، بلکه موج جدیدی از مهاجرت از روستا به شهر حتی باعث ازدیاد جمعیت
بیکاران در سال های بعد شد. در کوتاه مدت، شرایط استثنایی (بیکاری گسترده و
ناگهانی و یک عنصر ایدئولوژیک) که باعث شکل گیری جنبش بیکاران شد تغییر
کرد در حالی که بیکاری ادامه داشت. بیکاران به تطبیق فعالیت های خود با
واقعیت سیاسی و اقتصادی جدید نیاز داشتند. رژیم اسلامی ثبات پیدا کرد و
کنترل مبارزات مردمی را به دست آورد. توده بیکاران معترض (یعنی کارگران
اخراجی کارخانه ها) تا حد زیادی شغل خود را به دست آوردند و جنبش را رها
کردند. برای بقیه بیکاران، فعالیت در بخش غیررسمی، خردید وفروش جزئی و
دستفروشی رایج ترین منبع درآمد شد.
بسیاری
از انقلابیون بیکار، در حالی که در گیر جنبش بودند، به طور مداوم برای
منابع جایگزین درآمد شخصی تلاش می کردند. احتمالا بسیاری مانند احمد
میرزایی، یک دیپلمه، بودند که موقعیت خود را چنین شرح می دهد: « با توجه
به بیکاری، من مشکلات الکتریکی همسایگان را برطرف می کردم و جهت آن پول
دریافت می کردم، گاهی اوقات هم من روی تاکسی برادرم کار می کردم».91 برخی
معتقد بودند که آنها تنها از طریق تلاش های هماهنگ می توانند امنیت شغلی
داشته باشند. علی گلستانی، دیپلمه که مدت شش ماه در بازار کار بوده است،
بر این باور بود که "قدری ابتکار هزاران فرصت فراهم می آورد؛ مردم می
توانند در خیابان ها میوه بفروشند، به دوره گردی اجناس بپردازند، کار
فروشندگی بکنند، و یا پاره وقت و یا کارهای موقت بکنند".92 در
واقع، هزاران نفر بیکار متوسل به کار خیابانی با اشغال نقاطی ازپیاده رو،
پارک های عمومی و معابر شلوغ شهرهای بزرگ و با به راه انداختن دکه ها و
غرفه ها برای امرار معاش شدند. در حالی که بیکاران قبلا از عوامل اصلی
سیاست های خیابانی بودند، اکنون نقش کارگرانی را پذیرفته اند که مانند
فروشندگان خیابانی معاش شان در خیابانها تامین می شود -.93
فراتر
از نگرانی فوری برای بقای روز به روز، جنبش بیکاران تاثیر سیاسی گسترده
تری داشت و به عنوان شکلی از رادیکالیسم اولیه مردمی، مشروعیت رژیم انقلابی
را به چالش کشاند. این نشان می دهد که بر خلاف مفروضات غالب، رژیم انقلابی
تازه تاسیس، فاقد هژمونی پایدار مردمی بود. رژیم با مخالفت بسیاری از تهی
دست ترین کسانی روبرو شد- رژیم آنها را مستضعفان میخواند- که با نام شان
حکومت اسلامی و دولت جدید مشروعیت پیدا کرد. برخی اعتراضات وسیع مردمی را
به دخالت های سیاسی چپ رادیکال نسبت می دهند. در حالی که گروه های چپ که
مسلما بسیاری از مخالفت های مردمی پس از انقلاب، از جمله جنبش بیکاران، را
تحت تاثیر خود قرار داده بودند اما بیکاران تهی دست صرفا ابزاری در دست
سوسیالیست ها نبودند. زمانی که بیکاران تهی دست از موقعیت خود به عنوان یک
حوزه حساس آگاه شدند، یاد گرفتند که از چپ و همچنین دولت برای پیشبرد منافع
خود استفاده کنند. آنها بیشتر از طریق عملگرایی هدایت می شدند تا نهادهای
ایدئولوژیک مثل تمایلات اسلامی و یا سوسیالیستی. بیکاران از رقابت شدید بین
مخالفان چپ و حکومت اسلامی برای بسیج و رهبری جنبش های توده ای بهره می
گرفتند. به این طریق، فقرا و انقلابیون بیکار هم به افراط گرایی یا
پوپولیسمِ روحانیتِ حاکم کمک کردند و هم از آن بهره بردند.
[1] -
این بخش در زمینه انقلاب ایران بر اساس "انقلاب بدون جنبش، جنبش بدون
انقلاب: مقایسه فعالیت اسلامگرایان در ایران و مصر "، آصف بیات استنسیل،
1374 برای پیش زمینه تاریخی انقلاب ایران به اروان آبراهامیان، ایران بین
دو انقلاب (پرینستون، نیوجرسی، 1360)؛ و هما کیوزیان، اقتصاد سیاسی مدرن
ایران (لندن، 1360) مراجعه کنید. ادبیات برای بررسی بین المللی تاریخ
اجتماعی 42 (1375)، ص 159-185.
2-
انقلاب اسلامی منعکس کننده دیدگاه های مختلف، آبراهامیان، ایران بین دو
انقلاب، سعید امیر ارجمند، عمامه به جای تاج (آکسفورد، 1365)، منصور معدل،
طبقه، دولت و ایدئولوژی در انقلاب ایران (نیویورک، 1371)، محسن میلانی،
ساختار انقلاب اسلامی در ایران (بولدر، 1365)،.بهترین روایت را شاید در
میثاق پارسا، ریشه های اجتماعی انقلاب ایران (نیوبرانزویک، نیوجرسی، 1367)
یافت.
3-
در مورد ماهیت ضد دمکراتیک رژیم شاه و پیامدهای سیاسی آن رجوع شود به فرد
هالیدی، ایران: دیکتاتوری و توسعه ( لندن، 1355) (در مورد فعالیت های
ساواک). حبیب لاجوردی، اتحادیه های کارگری و حکومت مطلقه در ایران
(سیراکوس، NJ،1363).
4- در مورد فعالیت های چریکی در ایران به فرد هالیدی رجوع شود ، ایران: دیکتاتوری و توسعه؛ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب.
5-
از مترجم: صفت "کمونیست" در مورد حزب توده را نویسنده این نوشتار بکار
برده است، که بی انصافی در حق این حزب می باشد چون حزب توده خود را حزب
کمونیست نمی نامید. این حزب بعد از انقلاب 57 همراه رژیم اسلامی در سرکوب
فعالین کارگری و کمونیست ها نقش داشت. سرانجام سران این حزب هم به اتهام
جاسوسی برای دولت شوری سابق دستگیر، زندانی شکنجه شدند.
6-
توضیحات مفید از حوادث پس از انقلاب شاید در شائول بخاش، حکومت آیت الله
ها: ایران و انقلاب اسلامی (نیویورک، 1362)؛ و علی رهنما و فرهاد نعمانی،
معجزه سکولار: دین، سیاست و سیاست های اقتصادی در ایران(لندن، 1368) یافت
شود.
7- بانک مرکزی ایران، گزارش اقتصادی سالانه، 1358 (تهران، 1357)، ص. 7.
8- پیکار، شماره 13، 1 مرداد 1358/1979، ص.6.
9-
برآورد از سازمان برنامه و بودجه بر اساس تعمیم یک نظرسنجی بیکاران در
تهران در سال 1357، نگاه کنید به سالنامه آماری 1358 (تهران، 1357)، ص.
102، جدول 30.در 24 فروردین 1358/1979، تهران مصور، تهران هفتگی، گزارش داد
که "با توجه به آمار رسمی، سه میلیون کارگر بیکار هستند، بسیاری از آنها
کارگران فصلی و ساختمانی هستند"، نگاه کنید به تهران مصور 1. 12، فروردین
1358/1979، ص. 12. شورای بیکاران دیپلمه ها آمار مشابهی داده است، پیروزی،
3، آذر 1359/1980، ص. 31.در سال 1355، تقریبا 900،000 بیکار (10.2 درصد از
نیروی کار) وجود داشت. با فرض این که تعداد بیکاران با ظهور انقلاب 1
میلیون رسیده بود، حدود 2 میلیون نفر شغل خود را در نتیجه رویدادهای انقلاب
از دست دادند. فرجادی، "بررسی بازار کار، اشتغال و بیکاری در ایران"
برنامه، و توسعه، 2، شماره. 3 (پاییز 1371)، ص.69. در سال 1358، با این
حال، ما می دانیم که کمتر از 500000 بیکار در واقع با وزارت کار ثبت نام
کرده بودند.در رابطه با این موضوع و در بحث اولیه ترکیب بیکاران در ایران
پس از انقلاب، نگاه کنید به ( جنگ، کار و بیکاری)، پیروزی، 3 (آذر
1359/1980)، ص ص 30-35.
10- سازمان برنامه و بودجه، بررسی اجمالی از بیکاری در تهران، تابستان 1358 (تهران، 1358).
11- آصف بیات، "چرا بیکاران شورش نمی کنند؟ یا آیا آنها شورش می کنند؟"، پلی کپی (دانشگاه آمریکایی در قاهره، 1375).
12-
مصاحبه با مصطفی، یکی از سازمان دهندگان کارگران بیکار در شهر ستان نفت
خیز آبادان، که در لس آنجلس در ماه مه 1986 انجام شده است. همچنین به
گزارشی از تشکیل سندیکای کارگران پروژه ای آبادان که توسط سازمان چریک های
فدایی خلق ایران نوشته شده مراجعه شود.
[گزارشی از تشکیل اتحادیه کارگران فصلی در آبادان] (تهران، 1358).
13- آیندگان، 25 فروردین 1357/1978
14- گزارشی از مبارزات کارگران بیکار شده به سازمان چریک های فدایی خلق ایران (OPGFI) مراجعه شود
15- همانجا
16- یک تومان برابر 10 ریال است. در سال 1357، یک دلار ایالات متحده برابر با 70 ریال بود.
17- پیغام امروز 11 فروردین 1358
18- همانجا
19- برای مثال، به کارگر به پیش، مجله سازمان پیکار، شماره.5، 8 خرداد 1358/1979، ص.4. رجوع شود
20- به مهدی بازرگان، مسائل و مشکلات سال اول انقلاب (تهران، 1983) رجوع شود.
21- سازمان چریک های فدایی خلق ایران، گزارشی از کارگران بیکار شده، ص. 30.
22-
تهران مصور " بر بیکاران متحصن در نوروز چه گذشت؟"، 10 فروردین 1358.
همچنین آیندگان، 9 فروردین 1358، در صفحه 3 مصاحبه ای را با ناصر (که در
این حرکت اعتراضی شرکت کرده بود) در صفحه 3 خود درج کرد، آذر ماه 1373،
آلمان.
23- همانجا
24- آیندگان 29 اسفند 1357
25- آیندگان 29 اسفند 1357
26- تهران مصور، 10 ، دهم فروردین 1358 ص. 19
27-
بر اساس مصاحبه با ناصر (یکی از پیشروان شرکت کننده در اعتصاب غذا)، آذر
ماه 1373 این حس ناامیدی و انتظار را می توان در بیانیه تند زیر از کارگران
بیکار مشاهده کرد: "ما که اکنون به مدت هفت ماه است بیکار شده ایم آیا
واقعا این نتیجه انقلاب ماست - که ما در سرما بی پول و بیکار رها شویم؟ در
ابتدای انقلاب، در دوران اعتصاب ما، مدیران ما را با تلفن کردن به پلیس
تهدید می کردند. اکنون، هم همان کار را انجام می دهند ، با فراخواندن
پاسداران! " آیندگان، 13 خرداد 1358، ص. 4.
28- آیندگان 29 اسفند 1357
29- تهران مصور، 10 ، دهم فروردین 1358 ص. 20
30- مصاحبه با ناصر (که در اعتصاب غذا شرکت کردند)، آذر ماه 1373.
31-
OPFGI گزارش مبارزات کارگران اخراجی (تهران، 1357).همچنین مصاحبه من با
قاسم، کارگر تبعیدی که در میان کارگران بیکار از شهر آبادان فعال بود، و
مهرداد، سازمانده گرایش چپ.
32- به روزنامه آیندگان 9 خرداد 1358 رجوع شود.
33- آیندگان 15 فروردین 1358 ص. 3.
34- آیندگان 27 فروردین 1358 ص. 3.
35- کارگر به پیش، 5، 8 خرداد 1358، ص.7.
36- به نشریه کار، 5، فروردین 1358 رجوع شود.
37- به نشریه کار ، 7 ، 30 فروردین 1358 رجوع شود.
38- به نشریه کار ، 6 ، 30 فروردین 1358 رجوع شود.
39- یک کپی از این قطعنامه را در اختیار نویسنده است.
40- به نشریه کار ، 9 ، 13 اردیبهشت 1359 ص. 5. رجوع شود.
41- به نشریه کار ، 7 ، 30 فروردین 1358 ص. 5. رجوع شود.
42- به نشریه کار ، 7 ، 30 فروردین 1358 ص. 5. رجوع شود
43- این جزوه از سازمان فدایی خلق، به مورخ 57/12/21 (1978)، در اختیار نویسنده است.
44- کار، 9، 13 اردیبهشت 1358
45- مصاحبه با رضا، که بیکاران را در شهرستان کرمانشاه (باختران) سازماندهی کرد، مصاحبه در تاریخ 21 بهمن 1371 انجام شد.
46- همانجا
47-
به اطلاعیه های منتشر شده توسط این سازمان ها در اول ماه مه 1358/1979،
همچنین به اروان آبراهامیان، امام (برکلی، 1993)، فصل <<اول ماه مه
در جمهوری اسلامی>> مراجعه کنید.
48- برای گزارش مفصلی در اول ماه مه سال 1357 نگاه کنید به فرهنگ نوین، 4 و اردیبهشت 1358/1979، شماره ویژه اول ماه مه.
49- آصف بیات، کارگران و انقلاب در ایران (لندن، 1365/1987)، ص. 104، جدول 7.1.
50- به عباس خالصی، تاریخچه بست نشینی، تهران، 1365 رجوع شود.
51-
خالصی، در تاریخچه بست، از دوران باستان تا عصر معاصر، در استفاده از
مفهوم بست نشینی تداوم را می بیند، (ص.ص. 70-59 ). علاوه بر این، اصطلاح
تحصن در دایره المعارف ها ی عمده، هر دو، دهخدا و معین تحصن مترادف با بست
نشینی است. در حالی که برخی از عناصر ایدئولوژی سنتی (مانند توسل به دادگاه
سلطنتی ، و یا تحصن در وزارت دادگستری)، باقی ماندند، معانی واژه ها تا حد
زیادی در طول زمان تغییر یافت. به عنوان یک سنت، تحصن به معنای تلاش توسط
افراد یا گروه ها برای پناه جویی درمکانی مقدس به عنوان وسیله ای برای فرار
از مجازات یا رساندن صدای اعتراض شان بود. این حرکت در فقدان قوانین،
مکانیزمی از عدالت خواهی با توسل به استفاده از حفاظت الهی بود. این مفهوم
کمی در آغاز دوران مدرن تغییر کرد. در ایران، از زمان سلسله قاجار
(1175-1299)، مکان های پناه جویی نه تنها شامل اماکن مقدس بلکه دادگاه های
سلطنتی، باشگاه های اشراف ها، ادارات تلگراف عمومی، و به خصوص سفارتخانه
های خارجی می شد. (همانجا، ص 19-20). در طی این دوره، مفاهیم به پناهندگی
سیاسی، مصونیت دیپلماتیک، و مانند آن تبدیل شده است. در این تغییر مفهوم ،
فعالین کمتر متوسل به حفاظت الهی به عنوان اقتدار سیاسی می شوند. در
پایان، معانی معاصر کاملا متفاوت هستند. اکنون، این مفهوم اساسا به عنوان
یک اقدام دسته جمعی توسط گروهی از مردم که یا تبلیغات برای یک باور خاص را
دنبال می کنند و یا باعث اختلال برای اعمال فشار بر صاحبان قدرت برای بدست
آوردن خواسته های خاص، قابل درک می باشد. این مفهوم، تا حدودی با عرف مدرن
"از اشغال موقت" آمیخته شده ، که در آن فعالین نه به خدا و نه به قدرت
سیاسی بلکه به فشار افکار عمومی متوسل می شوند.
52- ، جنبش تهی دستان: چرا آنها موفق شدند، چگونه آنها شکست خوردند (نیویورک، 1357). به فرانسیس پی ون و ریچارد کلو ورد رجوع شود
53-
این مصاحبه، در مهر سال 1372، با رهام ، خبرنگاری که در مورد مسائل کارگری
با روزنامه پیغام امروز همکاری می کرد انجام شده بود. این روزنامه پس از
انقلاب سال 1357 برای مدتی منتشر شد، اما در تابستان همان سال ممنوعه
اعلام شد.
54- مصاحبه با مهرداد، یک فعال چپ در بین جنبش بیکاران، تیرماه 1372
55- مصاحبه با رحمان در مهر ماه 1372
56- مصاحبه با ناصر، فعال کارگری در خانه کارگر، آذر ماه 1373
57- سازمان چریک های فدایی خلق ایران، گزارشی از تشکیل سندیکای کارگران بیکار شده
58- کارگر به پیش شماره 5، سال 1358 صفحه 11
59- مصاحبه با مصطفی ( یکی از رهبران سندیکای کارگران پروژه ای/فصلی آبادان) که در اردیبهشت ماه 1364 در لس آنجلس انجام شد.
60- همانجا
61- همانجا
62- همانجا
63- مصاحبه با رضا،فعال کارگری، اردیبهشت 1372
64- همانجا
65- همانجا
66- همانجا
67-
آیندگان، 4 اردیبهشت 1358، صقحه 3؛ همچنین در تهران مصور، " گزارشی از
خانه کارگر و سخنان کارگران بیکار"، 2، 18 خرداد 1358 صفحات 24-25
68- قطعنامه شورای مرکزی مؤسس اتحادیه هایی از پروژه بیکاران و کارگران اخراجی در ایران. متن اصلی را در اختیار نویسنده است.
69- ( ( Middle East Economic Digest 13 اکتبر 1358 ص 29
70- مصاحبه با رحمان، خبر نگار کارگری، مهر ماه 1372
71- اظهارات بسیاری از مقامات بلافاصله پس از انقلاب این استدلال را اثبات می کند.
72- مصاحبه با فعالان چپ درگیر در جنبش موید این نکته است.
73- مانند کار، پیکار، خبر کارگری، خبر نامه، کارگر کمونیست، مجاهد.
74- حزب توده (حزب کمونیست) "خط یک" و جنبش چریکی مارکسیستی سازمان های مختلف " خط دوم" نامیده شدند.
75- یک سازمان مارکسیست لنینیست با گرایش مائوئیستی.
76- مصاحبه با درویش پور (که در مبارزات کارگران بیکار شرکت داشت)، در آبان ماه سال 1372 انجام شده است.
77- مسائل و مشکلات انقلاب ، بازرگان ص. 122.
78- همانجا
79- بانک مرکزی ایران گزارش اقتصادی سالانه ( تهران 1361 ) ص. 8.
80-
این اطلاعات در توسط وزارت کار در دوم اردیبهشت ماه 1358 در آیندگان منتشر
شد، ص. 1. علاو بر این وزارت راه و تامین اعلام کرد که در حدود 5000 کارگر
ماهر و غیر ماهر را در بخش راه و ترابری استخدام کرده است. آیندگان، 16
خرداد 1358.ص. 4
81- برای جزییات این موضوع به "کارگران و انقلاب" نوشته آصف بیات مراجعه شود.
82- نویسنده کپی اصلی اعلامیه که بعد از تحصن منتشر شد را در اختیار دارد. همچنین به کار شماره 9، 13 اردیبهشت 1358 ص. 10 رجوع شود.
83- به آیندگان، 27 مرداد 1358 ص. 5 رجوع شود
84- به بانک مرکزی ایران، گزارش سالانه اقتصادی، 1361 ، ص. 50 مراجعه شود.
85- به آیندگان 21 فروردین 1358 رجوع شود.
86- به اطلاعات، 2 شهریور 1364 رجوع شود.
87- آیندگان، 17 تیر ماه 1358
88- همانجا
89- به بازرگان، مسائل و مشکلات انقلاب، ص.125 رجوع شود.
90- آیندگان، 9 خرداد 1358
91- آیندکان 22 خرداد 1358
92- همانجا
93- برای بحث در مورد این مسائل و حوادث، آصف بیات، سیاست های خیابانی: جنبش تهی دستان در ایران، 1355-1369
(New York, forthcoming, 1997).
..................................................
«درصد کوچکی از 200 هزار فروشنده بلیطهای بختآزمایی از سوی
نیروی تازه تاسیس سپاه به عنوان سیگارفروش در خیابانها به کار گرفته شدند تا با
احتکار این کالا مبارزه کنند». (به نقل از روزنامه آیندگان – 21 فروردین
1358)
شخص است که تیتر این مطلب به
طنز انتخاب شده است. گمان کردم آغاز خوبی است برای معرفی یک کتاب خوب. «سیاستهای
خیابانی»، نخستین کتاب «آصف
بیات» (چرا ویکیپدیایش فیلتر شده؟!) است که به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
کتاب، به تحقیقی در مورد زاغهنشینها، حاشیهنشینها و در یک کلام، اقشاری که در
این کتاب با عنوان «تهیدستان» از آنان یاد میشود و وضعیت این گروهها را در
آستانه انقلاب و سپس سالهای اولیه پس از آن بررسی میکند. در این میان، چند حرکت
عمده این گروهها، زیر عنوان کلی «جنبشهای خیابانی» مورد بررسی قرار میگیرند. از
جمله «جنبش دستفروشها» و «جنبش مصادره املاک».
دوران کودکی و نوجوانی «آصف
بیات» در میان همین اقشار شکل گرفته و شاید همین آشنایی نزدیک با موضوع تحقیق به
او کمک کرده است تا بتواند بیشترین فاصله را از کلیشههای معمول در مورد وضعیت
اقشار تهیدست حفظ کند. هرچند کتاب با آمارهای گستردهای که گرد آورده بیشتر به یک
منبع دست اول شباهت دارد که میتواند به عنوان کتاب مرجع در اختیار محققان قرار
گیرد، اما مطالعه آن میتواند دستکم بسیاری از تصورات کلیشهای از انقلاب را در
ذهن خواننده عام بشکند. برای مثال، بیات به خوبی نشان میدهد که این «تهیدستان»
کمترین نقش را در وقوع انقلاب57 ایفا کردند:
«به
عنوان نمونه از میان 646 نفری که طی درگیریهای خیابانی تهران در جریان انقلاب (از
اواخر مرداد 56 تا بهمن 57) کشته شده بودند فقط 9 نفرشان و یا به عبارت دیگر فقط
یک درصد آنان از میان آلونکنشینها بودند. بالاترین نسبتها از آن صنعتگران و
مغازهداران (189 نفر)، دانشجویان (149نفر) کارگران صنعتی (96 نفر) و کارمندان
دولت (70نفر) بودند». ص78
جالبتر اینکه به روایت بیات،
حتی گروهها و چهرههای سیاسی هم در جریان مبارزات انقلابی ابدا اقشار فرودست را
مخاطب خود قرار نداده بودند: «تصور غالب آن است که
روحانیون در جریان انقلاب ایران در سال 57 از این نهادها (مجموعه مساجد) برای بسیج
مردم در مبارزه علیه رژیم شاه استفاده کردند. ولی شواهد محکمی برای درستی این فرض
وجود ندارد. در حقیقت هم مبارزان غیردینی (چپها و لیبرالها) و هم مبارزان اسلامگرا
در جریان مبارزه طبقه پایین جامعه را نادثده گرفته بودند و توجهشان را روی آموزش
سیاسی و فکری گروههای تحصیلکرده جوانان، به خصوص دانشجویان متمرکز کرده بودند.
مثلا آیتالله خمینی در 88 پیام و نامهای که در خلال 15 سال قبل از انقلاب برای
مردم ایران نوشت فقط 8 بار به طبقات فرودست اشاره کرد. در حالی که 50 بار جوانان
تحصیلکرده و دانشجویان و دانشگاهیان را مخاطب قرار داد. در مورد آیتالله مطهری
نیز جهتگیری نخبهگرایانهاش از خلال هشدارهای او نسبت به «عوامزدگی» یا مردمگرایی
روشن بود. از دیدگاه شریعتی نیز روشنفکران بودند که نیروی انقلاب را میساختند نه
توده مردم. جالب اینجاست که واژه مستضعفین فقط در اوج انقلاب (آبان 57) وارد
سخنرانیها شد و در آن به نفی کمونیسم اشاره و تلاش شد تا یک جایگزین اسلامی برای
تهیدستان ارایه شود. در حقیقت روحانیون غالبا فقط بعد از انقلاب بود که توجهشان
به مستضعفین یا طبقات فرودست جلب شد. آنان به این دلیل چنین کردند که اولا طبقات
فرودست را پایگاه اجتماعی محکمی برای رژیم نوزای اسلامی میدیدند. ثانیا
رادیکالیسم طبقه فرودست پس از انقلاب روحانیون را وادار کرد که زبان رادیکالی را
اتخاذ کنند. ثالثا تاکید روحانیون روی مستضعفین میتوانست چپها را خلع سلاح کند».
ص86-87
در نهایت میتوانم بگویم «سیاستهای
خیابانی»، منبع بسیار مفیدی برای آشنایی با مساله حاشیهنشینها، دغدغهها و منافعشان،
شیوههای عمل و نوع اتحادشان و روی هم رفته، پیچیدگیهای جوامعشان است که در
حواشی آن، میتوان سرنخهایی جذاب در مورد برخی حقایق پنهان انقلاب ایران به دست
آورد: «در جو دراماتیک ناشی از اشغال سفارت آمریکا در
آبان 58، دغدغهها و نگرانیهای بیکاران در میان هیاهوی مبارزه با شیطان بزرگ گم
شد. در حقیقت همان روزی که دانشجویان اسلامگرا از دیوار سفارت آمریکا بالا میرفتند
شمار بزرگی از بیکاران در حال راهپیمایی در خیابانهای پایتخت بودند اما فریادهای
نومیدانه این تظاهرکنندگان در میان صدای رسای تظاهرات تودهای در سطح ملی که از محوطه
سفارت آغاز شده بود گم شد». ص230
بزرگمهر علیزاده
کتاب «سیاستهای خیابانی: جنبش تهیدستان
در ایران»
سیاستهای خیابانی
جنبش تهیدستان در ایران
آصف بیات
مترجم: سید اسدالله نبوی چاشمی
۳۵۰ ص - ۹۰۰۰ تومان
کتاب «سیاستهای خیابانی: جنبش تهیدستان
در ایران» به بررسی جنبش مردم عادی یعنی تهیدستان میپردازد. چگونه میتوان
فعالیتهای روزانه این مردم را توجیه کرد؟ این اقدامات دارای چه ارزشهایی هستند؟
سیاستهای این زندگی هرروزه چیست. آصف بیات درصدد است که چگونگی این اقدامات
معمولی و اغلب آرام را که به وسیله این تهیدستان صورت میگیرد توضیح دهد. مطالعات
جامعهشناسانهای که صرفا ساختارها را بررسی میکنند زرادخانه نظریشان انباشته از
واژگان نظری کلی و باشکوه است و گونهگونی درک مردم از تغییر را نادیده میگیرند و
تنوع موجود و مناقشهها را کوچک میشمارند. نویسنده سعی دارد این صداهای سرکوبشده
را پوشش دهد و کنش آنها را آشکار سازد. تهیدستان یا همان «گروههای فاقد امتیاز»
فعالیتشان را بر مبنای یک استراتژی آگاهانه انجام نمیدهند. نیرویی که آنها را به
پیش میراند، ضرورت است. غم نان است و ماندن. این تهیدستان ثمره مدرنیزاسیون
شتابان رژیم پهلوی بودند. اینها از دهه ۱۳۳۰ به شهرهای بزرگ مهاجرت کردند و زمینهای
بلااستفاده شهری را به تصرف خود درآوردند و زمینهای ارزانقیمت اطراف آن را مالک
شدند. تمرکز نویسنده اما بر تهران است و حاشیهاش. از نظر ساختاری، تهیدستان که
شامل بیکاران، مهاجران، آوارگان یا دستفروشان خیابانیاند، گروههایی سیال هستند.
اینها افرادی منفرد هستند که خارج از نهادهای رسمی موجود دست به فعالیت میزنند.
از آنجا که تهیدستان یا همان گروههای فاقد امتیاز مانند کارگران یا دانشجویان
فاقد ظرفیت لازم برای اعمال فشار نهادینه هستند، مستقیما وارد عمل میشوند تا
نیازهایشان را به صورت انفرادی و البته با احتیاط برآورده سازند. جامعهشناسان
مکتب شیکاگو و سیاستمداران، این عناصر را جنایتکار غیرقانونی و حاشیهای میدانند
و گروهی دیگر از جامعهشناسان اینها را پیوسته به متن جامعه میدانند اما بیات
معتقد است که گروههای فاقد امتیاز نه کاملا در حاشیهاند و نه کاملا در متن. وجه
مشخصه گروههای فاقد امتیاز درآمد پایین، مهارت پایین، جایگاه پایین اجتماعی و
شرایط ناامن و محل سکونتشان است. به نظر بیات تهیدستان شهری به معنای مرسوم کلمه
انقلابی نبودند. اینها در گیرودار روزهای انقلاب تقریبا تا روزهای پایانی در
حاشیه ماندند.
آصف بیات البته انقلاب ۵۶ را فرصتی بینظیر برای بسیج تهیدستان میداند.
از میان ۶۴۶ نفری که در درگیریهای خیابانی تهران کشته شدند، تنها یکدرصد از آنها
آلونکنشین بودند. درحالی که صنعتگران و مغازهداران ۱۸۹ نفر، دانشجویان ۱۴۹،
کارگران ۹۶ و کارمندان ۶۰ نفر بودند، در عوض گروههای فاقد امتیاز مبارزهای در
جهت تغییر در زندگی خود و جامعه مستقلشان را پیش گرفته بودند. امامخمینی(ره) رهبر
نهضت اسلامی در خلال ۱۵ سال قبل از انقلاب در ۸۸ پیام و نامه، ۵۰ بار جوانان
تحصیلکرده و دانشگاهیان و دانشجویان را مخاطب قرار دادند و هشتبار هم فرودستان
را. آیتالله شهید مطهری نیز همواره نسبت به عوامزدگی هشدار میداد و همچنین
مرحوم شریعتی. همین نظر درباره گروههای چپ و لیبرال نیز صادق بود. این در حالی
است که همه تحلیلهای موجود حاکی از آن است که میان اسلام سیاسی و گروههای محروم
قرابت و وابستگی کارکردی، ساختاری و حتی الزامی وجود دارد. واژه «مستضعفین» در
اوج انقلاب وارد سخنرانیها شد و آلترناتیوی بود برای تهیدستان.
در واقع بعد از انقلاب بود که طبقات فرودست به پایگاه اجتماعی محکمی برای
دولت تبدیل شدند. پس از انقلاب بخشی از گروههای محروم در حکومت مستحیل شدند و
بقیه همچنان در حاشیه ماندند. آنچه مسلم است گروههای محروم نمیتوانند ایدئولوژیک
باشند. این دانشجویان، معلمان و دیگر بخشهای روشنفکری جامعهاند که جامه
ایدئولوژی بر تن میکنند.
گروههای فاقد امتیاز اما به حکم ضرورت نسبت به هرگونه شکل خاص از
ایدئولوژی چه دولتی و چه متعلق به اپوزیسیون بیعلاقهاند. آنها بیشتر به
راهکارهای آنی و نهادهایی که مستقیما به نگرانیهایشان بپردازد پاسخ میدهند.
ایدئولوژی و برنامههای بلندمدت به کار حاشیهنشینان نمیآید اما این بدینمعنا
نیست که این مردمان گرفتار تقدیرند و کاملا منفعلند. اینها با شیوههای معمولی
خود تغییرات مهمی را رقم میزنند. آنها علاوه بر اینکه زندگی خود را میسازند،
تغییرات اجتماعی مهمی را در سطحی گستردهتر سبب میشوند از قبیل پراکندگی جمعیت
ملی و ساختار شهری، قانون و نظم و سیاستهای توزیع مجدد. امکانات گروههای حاشیهای
با پیشروی آرام هزینه اقتصادی و سیاسی سنگینی بر گروههای مسلط اجتماع تحمیل میکنند.
آصف بیات عقیده دارد که مبارزه محلی برخلاف انقلاب برای تهیدستان ملموستر و
واقعیتر است. انقلاب برای تهیدستان نوعی رابطه فراخویشاوندی ایجاد کرد که پس از
ثبات، آن گروهها به همان استراتژی قبلی خود بازگشتند. تحلیل این کتاب مبتنی است
بر مصاحبهها و تحقیقات قبل و بعد از انقلاب، روزنامهها، تراکتها، پوسترها،
نشریه و جزوهها و مشاهدات شخصی نویسنده. نویسنده خاستگاه خود را همین طبقه
فرودستان میداند. او نحوه آشنا شدن با ابزارآلات مدرن و مهاجرت به تهران را شرح
میدهد. کتاب مملو از مستندات و توصیفات تاریخی است و صحنههایی زنده و صریح را
گزارش میدهد. از این رو این کتاب مانند کتابهای متداول جامعهشناسی ملالآور
نیست. پیشروی آرام مردم عادی، ترسیم موقعیت تهیدستان جدید، گروههای فاقد امتیاز
و انقلاب اسلامی، شورش مسکن، سیاست کوچه پسکوچهها، انقلابیون بیکار، شورشیان خیابان،
مردم عادی و قدرت دولت از عناوین فصلهای این کتاب هستند.
آصف
بیات، سیاستهای خیابانی (جنبش تهیدستان در ایران)، ترجمه سید اسدالله نبوی
چاشمی، نشر پردیس دانش، 1391،
تصور غالب آن است که روحانیون در جریان انقلاب
ایران در سال 1357 از این نهادها [نهادهای مذهبی] برای بسیج مردم برای مبارزه بر
علیه رژیم شاه استفاده کردند. ولی شواهد محکمی برای درستی این فرض وجود ندارد. در
حقیقت هم مبارزان غیردینی (چپ و لیبرال) و هم مبارزان اسلامگرا (روحانیون ضد
رژیم) در جریان مبارزه، طبقه پایین جامعه را نادیده گرفته بودند و توجهشان را روی
آموزش سیاسی و فکری گروههای تحصیلکردهی جوان، بهخصوص دانشجویان متمرکز کرده
بودند. مثلاً آیتالله خمینی در هشتاد و هشت پیام و نامهای که در خلال 15 سال قبل
از انقلاب برای مردم ایران فرستاد، فقط 8 بار به طبقات فرودست اشاره کرد، در حالی
که 50 بار جوانان تحصیلکرده، دانشجویان و دانشگاهیان را مخاطب قرار داد. در مورد
آیتالله مطهری نیز، جهتگیری ”نخبهگرایانه“ اش از خلال هشدارهای او نسبت به
”عوامزدگی“ یا مردمگرایی روشن بود و از دیدگاه شریعتی نیز، این روشنفکران بودند
که نیروی انقلابی را میساختند، نه تودههای مردم. جالب اینجاست که واژه مستضعفین
نیز فقط در اوج انقلاب (آبان 1357) وارد سخنرانیها شد، و در آن به نفی کمونیسم
اشاره و تلاش شد تا یک جایگزین (اسلامی) برای تهیدستان ارائه شود. در حقیقت،
روحانیون غالباً فقط بعد از انقلاب بود که توجهشان به مستضعفین یا طبقات فرودست
جلب شد. آنان به این دلیل چنین کردند که اولاً، طبقات فرودست را پایگاه اجتماعی
محکمی برای رژیم نوپای اسلامی میدیدند، ثانیاً، رادیکالیسم طبقهی فرودستِ پس از
انقلاب، روحانیون را وادار کرد که زبان رادیکالی را اتخاذ کنند. ثالثاً، تأکید
روحانیون روی مستضعفین میتوانست چپها را خلع سلاح کند."
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen