Mittwoch, 26. Februar 2014

فیلم : صدها شمع در گوشه و کنار استرالیا به یاد رضا براتی- پناهجوی به قتل رسیده

بی بی سی  : در جستجوی زندگی بهتر چمدان بست. به سوی استرالیا، سرزمینی که دولت جدیدش می گوید امثال او را نمی خواهد؛ وقتی شلیک یک گلوله، رضا براتی پناهجوی ایرانی را کشت، او تنها بیست و یک سال داشت.

آنگونه که فریبا صحرایی گزارش می دهد یکشنبه شب در استرالیا هزاران نفر در شهرهای مختلف شمع روشن کردند تا یاد رضا براتی را زنده نگه دارند و بگویند به رفتار دولت استرالیا با مهاجران غیرقانونی اعتراض دارند.

رزا: رضا کرمانشاهی بود و برای مخارج مهاجرتش نفت میفروخته.  از خانواده ی او اطلاعاتی در دست نیست. او با شلیک گلوله ی نگهبانان اردوگاه پناهجویی به قتل رسید.

مرتبط:

قتل عام پناهجویان توسط حکومت استرالیا - یک ایرانی کشته و بیش از 77 نفر زخمی + فیلم

خودسوزی یک ایرانی در توبینگن (آلمان)


صدها شمع در گوشه و کنار استرالیا به یاد رضا براتی

Montag, 24. Februar 2014

خودسوزی یک ایرانی در توبینگن (آلمان)




یک مرد ایرانی ۴۹ ساله که هویت او هنوز اعلام نشده، در توبینگن (آلمان) خودسوزی کرده است.
بنابر خبر منتشر شده در شماره ۲۰ فوریه روزنامه تاگس‌بلات چاپ توبینگن در روز پنج‌شنبه گذشته، اندکی پیش از ساعت ۱۲، یک مرد ایرانی در میدان پشت کلیسای “اشتیفت” در توبینگن با بنزین پیکر خود را به آتش کشیده است. تلاش برای نجات جان او نتیجه نمی‌دهد.
پلیس معتقد است که خودکشی برنامه‌ریزی شده بوده است.

گمان می‌رود که انگیزه اصلی خودکشی، پذیرفته نشدن تقاضای پناهندگی پس از ۱۰ سال انتظار بوده است

Mann zündet sich mitten in Tübingen selbst an

Ein 49-Jähriger hat sich in Tübingen mitten in der Innenstadt selbst in Brand gesteckt. Passanten hätten gesehen, wie er am Donnerstag direkt an der Stiftskirche in der Fußgängerzone einen Kanister mit Benzin ausgepackt und über sich ausgeschüttet habe.
Dann habe er sich angezündet, teilte die Polizei mit. Der Mann wurde mit schwersten Verbrennungen in eine Klinik gebracht, wo er kurze Zeit später starb. Die Gründe für den Selbstmord waren den Ermittlern zunächst unklar. Hinweise auf einen politischen Hintergrund gebe es nicht.

POL-RT: Tübingen - Mann zündete sich an 20.02.2014 | 14:57 Uhr, Polizeipräsidium Reutlingen (ots)
Vermutlich in Selbsttötungsabsicht hat sich ein Mann am Donnerstagvormittag in der Nähe der Stiftskirche in Tübingen mit Benzin übergossen und angezündet. Passanten meldeten gegen 11.48 Uhr den Vorfall der Polizei. Die Person wurde zunächst mit schwersten Verbrennungen in eine Klinik eingeliefert. Der Mann starb jedoch kurze Zeit später. Nach ersten Ermittlungen der Polizei dürfte es sich bei dem Verstorbenen um einen 49-Jährigen iranisch stämmigen Mann aus Tübingen handeln. In einem mitgeführten Rucksack wurde ein Ausweis gefunden. Fremdverschulden kann ausgeschlossen werden.

Samstag, 22. Februar 2014

گزارش اتحادیه کارگران آنارکوسندیکالیست کی اف از وضعیت اکرائین

پراکنده نویسی های یک آنارشیست 

 گزارش اتحادیه کارگران آنارکوسندیکالیست کی اف از وضعیت اکرائین

برگردان: نادر تیف – ۳ اسفند ١۳۹٢ (٢٢ فوریه ٢٠١۴)


جنگ داخلی دیروز در اکرائین آغاز شد. نیروهای دفاع از دولت و یگان های حکومتی با تظاهرکنندگان در نزدیکی پارلمان درگیر شدند. پلیس و نیروهای شبه نظامی روز ١۸ فوریه در چند محله حمام خون راه انداختند و چندین تظاهرکننده را کشتند. قصابان یگان های ویژه به دستگیرشدگان رحم نکردند و ایشان را نیز کشتار نمودند. نمایندگان عضو حزب مناطق و سرسپردگان بورژوای حزب «کمونیست» اکرائین از راهروهای زیرزمینی پارلمان گریختند. رأی گیری برای اصلاح قانون اساسی جهت کاهش قدرت ریاست جمهوری صورت نگرفت.
تظاهرکنندگان پس از سرکوب در محلات زیر کنترل دولت به میدان استقلال رفتند. وزیر کشور و دفتر امنیت داخلی (SBU) ساعت هجده به تظاهرکنندگان دستور متفرق شدن دادند. واحدهای پلیس ویژه و نیروهای شبه نظامی دو ساعت بعد با خودروهای آبپاش و زره پوش به سنگرها یورش آوردند. تکاوران پلیس سیاسی (SBU) و نیروهای پلیس از سلاح های گرم خود استفاده کردند. تظاهرکنندگان موفق شدند یکی از زره پوش های پلیس را به آتش بکشند. در این لحظه معلوم شد که برخی از ایشان نیز مسلح هستند. پلیس روز ١۹ فوریه ساعت ١۶ اعلام کرد که ۲۴ تظاهرکننده و ١٠ مأمور پلیس کشته شده اند.
سی و یک مأمور پلیس به ضرب گلوله مجروح شدند. هر چند تعداد مأموران کشته شده ی پلیس واقعی اعلام شد، اما تظاهرکنندگان کشته شده بسیار بیش از ارقام اعلام شده است. پزشکان میدان استقلال سخن از سی تظاهرکننده ی کشته شده می گویند.


به نظر می رسد که رئیس جمهور یانوکوویچ مطمئن بود که مقاومت معترضان صبحگاهان درهم کوبیده خواهد شد، بدین جهت از اپوزیسیون خواست ساعت ١١ روز ١۹ فوریه به میز مذاکره بپیوندد. از آن جایی که مذاکره ای صورت نگرفت، ما می توانیم بگوییم که نقشه ی دولتی تحقق نیافت. زمانی که نیروهای سرکوب دولتی در حال سرکوب تظاهرکنندگان در میدان استقلال بودند، اهالی مناطق غربی کشور در تلاش اشغال ساختمان های دولتی بودند. پلیس در لحظات کنونی جرئت حضور در شهر لویو را ندارد. پلیس سیاسی (SBU) اعلام نمود که ١۵٠٠ اسلحه ی گرم ناپدید شده است. دولت مرکزی در بیست و چهار ساعت کنترل بخشی از کشور را از دست داد. اکنون استعفای رئیس جمهور می تواند یگانه راه حل بحران باشد، اما به راحتی انجام پذیر نیست، چرا که در این صورت او، خانواده، اعوان و انصارش که حزب حاکم را تشکیل می دهند منبع درآمد خویش را از دست می دهند.
پیروزی یانووکویچ او را به رئیس جمهور مادام العمر تبدیل می کند و کشور را به روز سیاه می نشاند. فساد فراگیر می گردد و آزادی ها بیش از گذشته پایمال خواهند شد. مناطق شورشی در حال حاضر شاهد بازسازی گسترده «نظم اساسی» هستند. بعید نیست که سرکوب «گروه های تروریستی» در غالیسیه (منطقه ای که بخشی از آن در اکرائین و بخش دیگرش در لهستان است. توضیح م.) به پاکسازی نژادی تبدیل گردد. بنیادگرایان مذهبی ارتدوکس که در خدمت حزب حاکم، حزب مناطق، هستند محافظه کاران یونانی – کاتولیک را خادمان «اروپا – لوط» می نامند. لبدوف، وزیر دفاع اعلام کرده است که ارتش در عملیات «ضدتروریستی» شرکت خواهد کرد.
اکرائین امروز در وضعیت دهشتناکی قرار دارد. اما وضعیت هنگامی وخیم تر خواهد گردید که دولت اپوزیسیون را نابود کند تا «ثبات» را به کشور برگرداند. از روزهای نخست ماه فوریه علائم عملیات پاکسازی قومی گسترده خودنمایی می کنند. دادستان کی اف دیروز اعلام نمود که چهار واحد خوددفاعی میدان استقلال نیروی نظامی غیرقانونی تشکیل داده اند. اعضای این واحدهای خوددفاعی نظامی می توانند بر اساس ماده ی ٢۶٠ قانون مجازات به ٢ تا ١۵ سال زندان محکوم گردند. بنابراین دولت قصد دارد بیش از ده هزار شهروند را زندانی نماید. دولت در پایتخت و دیگر شهرها فقط از نیروهای سرکوب عادی استفاده نمی کند، «جوخه های مرگ» را نیز سازماندهی کرده است. برای مثال زمانی که یک معترض زنده زنده به آتش کشیده شد، یکی از جوخه های رزمی در خدمت دولت که خود را «اشباح سواستوپول» می نامد، مسئولیت این اقدام را بر عهده گرفت. این جوخه آمادگی خود را برای همین اقدام در میدان استقلال اعلام نمود.


اگر اپوزیسیون به پیروزی برسد، باز هم تغییر محسوسی در زندگی مردم ایجاد نخواهد گردید. فاشیست ها بخش کوچکی از تظاهرکنندگان را تشکیل می دهند که بسیار فعال هستند اما هوشمند نیستند. گروه های دست راستی در طی چند روز آرامش میانه ی ماه فوریه به جان هم افتادند. به جز فاشیست ها، اپوزیسیون سابق که دارای تجربه ی بیش تری است تلاش خواهد کرد قدرت سیاسی را به دست بگیرد. بسیاری از اعضای این اپوزیسیون پیش تر قدرت را تجربه کرده اند و راه و روش فساد، پارتی بازی و استفاده از اموال عمومی را به نفع خود فرا گرفته اند.
«امتیازاتی» که این اپوزیسیون از پارلمان می خواهد بسیار عقب مانده است و حتا قانون اساسی سال ٢٠٠۴ که می خواهد دوباره برقرار نماید بیش از اندازه به رئیس جمهور قدرت می دهد. این اپوزیسیون خواستار نظم انتخاباتی نسبی با فهرست های بسته و کنترل پارلمان توسط تعدادی رهبر دیکتاتور است که بیش از انگشتان یک دست نیستند.
دومین خواسته ی اپوزیسیون تعیین شورای وزیران با شرکت رهبران خود است. آیا مردم اکنون با جان خود بازی می کنند که یکی نخست وزیر شود و دیگری کنترل پول های فساد را به دست بگیرد؟ این اپوزیسیون به هیچ عنوان خواستار رشد جنبش های مردمی بر اساس تشکلات خودگردان نیست که از منافع عموم دفاع نماید، بلکه می خواهد با سخن سرایی به نام «ملت» ساختار عمودی کنونی را حفظ کند.
اپوزیسیون درون و بیرون پارلمان دارای شاخه های فراوانی است که دشمن یکدیگر هستند. اگر اپوزیسیون پیروز شود، رژیمی بی ثبات استقرار خواهد یافت. چنین رژیمی مانند حزب مناطق حاکم بورژوایی و سرکوبگر خواهد بود.


اتحادیه اروپا در خون های ریخته شده بی تقصیر نیست، چرا که پول های سرمایه داران اوکرائینی، روسی و چندین کشور آفریقایی را با اهمال در منشاء «سرمایه گذاری» ها پذیرفته است. اتحادیه اروپا حالا که اجساد متعدد را در خیابان های اکرائین می بیند ناگهان بشردوست شده و می خواهد همان «سرمایه گذاران» قاتل را مجازات نماید.

جنگ کنونی جنگ ما نیست. اما پیروزی دولت کنونی به معنای شکست کارگران است. پیروزی اپوزیسیون نیز دستاوردی نخواهد داشت. ما نمی توانیم پرولتاریا را دعوت به فدای جان خود برای اپوزیسیون و منافع آن بکنیم. به باور ما سطح فعالیت در جنگ کنونی مسئله ی انتخاب شخصی هر کسی است. ما پرولتاریا را به شرکت در نیروهای نظامی یانوکوویچ دعوت نمی کنیم، بلکه به پس راندن اقدامات دولتی فرامی خوانیم.

نه خدا، نه رهبر، نه ملت، نه مرز!
سازمان شهری کی اف – سندیکای خودگردان کارگران (آنارکوسندیکالیست)
١۹ فوریه ٢٠١۴
http://avtonomia.net

Freitag, 21. Februar 2014

جنبش تهیدستان در ایران/ آصف بیات - فصل ششم کتاب




 آصف بیات،
فصل ششم کتاب
 انتشارات دانشگاه کلمبیا، بی تا
ترجمه از متن انگلیسی
Street Politics: Poor Peoples Movements in Iran. New York: Columbia University Press, 1997.
مترجم: ستار رحمانی
ویراستار: علی اشرافی
توضیحی کوتاه در مورد این ترجمه

این کتاب به وضعیت بیکاران در زمان انقلاب ایران در سال1357 و بعد از آن اختصاص دارد. من فصل ششم کتاب را – بی خبر از ترجمه و نشر کامل آن به وسیله ی آقای اسدالله نبوی در ایران- ترجمه کردم که در زیر می خوانید
امیدوارم با در دسترس قرار گرفتن این فصل برای فعالین جنبش کارگری – که به  ترجمه فارسی کتاب دسترسی دارند- مشوقی باشد تا همه کتاب را مطالعه کنند.

انقلابیون بیکار: جنبش بیکاران در ایران انقلابی

خلاصه
این مقاله تاریخچه پیدایش، پروسه و اشکال اعتراضاتِ جمعیِ بیکاران در ایران  را در فاصله اندکی بعد از انقلاب 1357 بررسی می کند. این مقاله به بررسی دینامیک بسیج بیکاران و رابطه­ی پیچیده­ی اجتماعی آنان  با رژیم اسلامی، نیروهای مخالف و گسترش روند انقلابی می پردازد.
در کشورهای در حال توسعه ، علیرغم نرخ بالای آشکار و پنهان بیکاری، مبارزه­ی سازمان یافته­ی­ بیکاران برای شغل و امنیت شغلی بسیار نادر است.  رابطه های خانوادگی، خویشاوندی، حامی-درماندگان (Patron-client ) و مخصوصا بخش های غیر رسمی با ارائه مکانیسم های ضروری برای حمایت و بقا و فقدان سازمان های کارگری عموما از ظهور جنبش های ادامه دار جلوگیری می کند. استدلال من این است  که بیان واقعیت ها بر اساس منابع و موقعیت سیاسی بنیادین جنبش، شرایط ایرانیان را مجزا می سازد. منابع شامل  بیکاری ناگهانی و وسیع در میان انقلابیون سابق همراه با اوج گیری تفکرات انقلابی در بین بیکاران می شود.
در 22 بهمن ماه 1357 رادیوی تهران با شادی و تب وتاب  پیروزی انقلاب را اعلام کرد. این خبر پایان عمر 2500 ساله پادشاهی را رقم زد. در موجی از وجد مردم با عجله به خیابان ها ریختند. زنان از لابلای جمعیت می گذشتند و آب نبات و شربت پخش می کردند. رانند گان در حالی که به طرف خیابان های اصلی، همان خیابان هایی که چند روز پیش صحنه اصلی درگیری های خونین ارتش با مردم معترض بود رانندگی می کردند، در همبستگی با مردم بوق می زدند و چراغ های ماشین ها را خاموش و روشن می کردند. همین خیابان ها اکنون پر از گشت شبه نظامیان انقلابی (پاسداران) شده است. برای کسانی که در آنجا حضور داشتند این صحنه نشان­گر پیروزی بی سابقه ای بود. روز پیروزی نقطه عطف بیش از هجده ماه تظاهرات گسترده توده ای، درگیری های خونین، اعتراضات عمومی در مقیاس وسیع، اعتصابات عمومی و مانورهای سیاسی بود  [1]

برای خواندن کل مطلب در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.



 

Sonntag, 16. Februar 2014

آنارشو سندیکالیسم چه میگوید؟ فایل صوتی




 فایل صوتی45 دقیقه ای-  گفت و شنود در پاریس

فایل بخش دوم، "پرسش و پاسخ" 


رزا: با تشکر از ارسال فایل. امیدوارم بزودی بقیه ی فایلهای این سمینار نیز آنلاین شود. از آنجا که فایل صوتی با کیفیت صدای بالا ضبط شده، کیفیت نهایی آن چندان خوب نبود. امیدوارم اما کیفیت بالای بحث رفیق «امروز» جبرانی باشد.
همچنین درخواست ارسال بقیه ی فایلها از دوستانی که کنفرانس را ضبط کردند را دارم.
و یا دوستانی که گزارش آن را بصورت نگارشی در اینترنت قرار دهند.
 در فایل صدای رفیق عزیزی مان «اصغر» نیز بود. همینجا سلام های زیاد و خوشحالم که او نیز کماکان حضور دارد، اگرچه نه در صفوف ما، اما در جبهه ی کارگران مبارز!
فایل بخش دوم، "پرسش و پاسخ" را نیز بزودی در همین پست آنلاین میکنم. بدلیل کیفیت نه چندان خوب، البته کمی طول میکشد.
متاسفانه از آنجایی که سوال کنندگان با میکروفون فاصله ی زیادی داشتند، بدلیل مفهوم نبودن سوال ها تنها به پابلیش جوابها اقدام کردم. 
فایل دوم جوابها در زیر


برای اطلاع از چگونگی کنفرانس و بقیه ی سخنرانی ها روی اینجا کلیک کنیم.

Freitag, 14. Februar 2014

انقلاب 57 و نسل سوخته! تقی روزبه




انقلاب 57 و نسل سوخته!

انقلاب بهمن و وجدان معذب نسلی که آن را برپاکرد و ضرورت تصفیه حساب با آن!

نسل هائی که پس از انقلاب بهمن متولد شدند عموما خود را نسلی سوخته شده می دانند. برای اکثرآنها انقلاب و حکومت اسلامی همزاد و همسان یکدیگر تصورمی شوند. و البته حکومت اسلامی نیز در طی این سی و پنج سال بی وقفه خود را  تجسم و بانی و محصول طبیعی انقلاب معرفی کرده است . ناگفته نماند که در این انگاره بخش هائی از اپوزیسیون هم - از جمله مدافعان نظم گذشته-  با او هم صداهستند. هم چنین بخش های زیادی از نسل بر پادارنده انقلاب بویژه چپ ها و نیروهای رادیکال - دموکرات نیز با مشاهده سربرآوردن هیولائی بنام جمهوری اسلامی از زهدان انقلاب  نه فقط رؤیاها و آروزهای خود را برای ایجادجامعه آزاد و انسانی  بربادرفته می بینند، بلکه خود از اولین طعمه های غول سیری ناپذیری بوده اند که خود، ولوناخواسته، نسبت به تکوین آن در زهدان انقلاب غفلت ورزیده اند. نسل های جدید پدران و مادران خود را مسبب این  وضعیت نامطلوب کنونی می دانند و در شگفتند که چگونه آن ها مبادرت به انقلاب علیه نظمی کردند که نظام برآمده از آن روی نظام پیشین را"سفید" کرده است و کسی هم تا کنون قادرنشده است این هیولای به بام قدرت عروج کرده را پائین بکشد. از همین رو اقدام و عملکرد نسل انقلاب کرده برایشان اصلا قابل فهم نبوده، گوئی آنها جن زده شده و کلنگ بدست به تخریب ساختمانی پرداخته اند که خودهم از خطرزیرآوارماندن مصون نبوده اند. آنها را محکوم کرده و سزاوارسرزنش می دانند واین درحالی است که نسل انقلاب کرده نیز عموما در حالتی تدافعی، نتوانسته پاسخ های درخور و اقناع کننده از عملکرد خود بدهد. پاسخ های آنها دراین رابطه  یا فاقد منطق و استدلال قوی و قابل قبول برای نسل های جدید بوده و یا حتی با وجدانی معذب و با اعتراف به ندانم کاری، خود را مقصردر ایجادوضع موجود دانسته و چه بسا در درد و آلام نسل های جدید خود را شریک وی می دانند . البته این خقیقت دارد که بخش های آگاهتری از جامعه وجود داشته اند که هیچگاه در برابرافسون فراگیراسلام سیاسی و خمینی تن به تسلیم و تمکین ندادند و طبعا وجدان کمترمغذبی دارند، اما حتی آنها نیز فاقدآن خودآگاهی لازم و مقابله کارآیند با آن نوع جن زدگی و باصطلاح مستی توده ای بوده اند که تصویرخمینی را برماه می دیدند و او را بردوش خود نهاده و به کرسی قدرت نشاندند. آنها نیز نتوانسته اند آن گونه که باید به وظیفه آگاه گرانه خود عمل کنند و سنگربندی درخور و مؤثری را در برابرپیشروی ارتجاع تایک اندیش برپا دارند.

 برای خواندن کل مقاله در منبع روی اینجا- بلاگ روزبه کلیک کنیم.

تقی روزبه مینویسد:

تحریک و برانگیختگی بخش سنتی جامعه  بویژه درعرصه های سه گانه زیربرجسته بوده است:
نخست، ازیکسو عدم تناسب بین روند درهم شکستن مناسبات کهن حاکم بر روستاها  باتوان جذب آنها درشهرها و مناسبات نوین سرمایه داری را شاهد بودیم و لاجرم شاهد انباشت نیروهای رانده شده از روستا به حاشیه شهرها و رویش حلبی آبادها و فقدان چشم اندازی روشن در برابرآنها بودیم. عاملی که این نیروی وسیع  را هم چون بمبی آماده انفجار در حاشیه و متن شهرها متراکم ساخته بود. نیروئی عظیم و سرخورده و خشمگین، بدون آگاهی لازم  و جابگاه اجتماعی مشخص می توانست به سهولت تحت نفوذ و هژمونی  جریانات مخالف نظام و بیش از همه بخش تاریک اندیش و سنتی جامعه باشد و چنین نیزشد.

رزا: روزبه عزیز کتاب تهيدستان و سياست
سياست هاي خياباني: جنبش تهيدستان در ايران/ آصف بيات 

خلاف پاراگراف بالا را که نوشتید میگوید. لمپن پرولتاریا که مارکسیستها استفاده میکنند و من این دفینیسیون را قبول ندارم، طبق کتاب آقای بیات از همان ابتدا هوادار خمینی نبود. طبق مشاهده ی میدانی خودم، اغلب ساکنان خاک سفید شرق تهران، فالانژ نبودند. البته نمیدانم نوشته ی بالا ی شما به کار تحقیقی بیات آگاه است یا نه. "مستضعفین" به نظرم خیلی بعد تر برخن هژمونی خمینی را پذیرفتند. ...

فیلم های زیر- قیام مردم سال 57، سرکوب و زندان و اعدام انقلابیون و خیزش دوباره را در سال 88 را خلاصه کرده است. لینک فیلم درزیر


 فیلم انقلاب 57
revolution 1979 iran

آزادی زندانیان سیاسی در دوره ی بختیار
Iran Jan. 1979 political prisoner

اشغال سفارت امریکا توسط چریکها 25 بهمن 1357
http://vimeo.com/54733455


Dienstag, 11. Februar 2014

بازهم در نقد مبارزه ی فرقه ای با سرمایه داری/ محسن حکیمی

رزا: بحث خوبی بین محسن حکیمی (شورایی) و نادر تیف (آنارشیست) افتاده. از آنجایی که در آرشیو به نادر تیف لینک دادم، جواب محسن حکیمی را همینجا می آورم.
مقاله ی نادر تیف در زیر

نشانی های نادرست محسن حکیمی پیرامون: آنارشی، آنارشیسم و قیام کرونشتات نادر تیف

بازهم در نقد مبارزه ی فرقه ای با سرمایه داری/  محسن حکیمی


در پی انتشار پاسخ من به یکی از فعالان کارگری با عنوان «درباره­ ی مبارزه­ی فرقه­ ایِ اپوزیسیون­های کارگری در حزب بلشویک»، منتقد محترمی به نام «نادر تیف» (این نام خانوادگی را همان­گونه که ایشان نوشته می­نویسم، اما نمی­دانم چه­گونه خوانده می­شود) در نوشته­ای تحت عنوان «نشانی­های نادرست محسن حکیمی پیرامون: آنارشی، آنارشیسم و قیام کرونشتات» از جمله چنین نوشته است:
«…آنارشیسم قائم به یک، دو، ده یا هزار شخص و نظر واحدی نیست و لذا به هیچ عنوان یک ایدئولوژی نیست و شاید یگانه ایسمی باشد که مدام و همواره تحول می­یابد، بسیاری از مقولاتش را خود به خاک می­سپارد و به نظرات تازه و جدیدی می­رسد. برای مثال، آنارشیستی نیست که نظرات ارتجاعی پرودون را در مورد زنان و گفتارهای نژادپرستانه­اش را در رابطه با یهودیان بپذیرد و تبلیغ کند. ولی هنوز از نظرات پربار او در آثار انبوهش در زمینه­های اقتصادی، حقوقی، سیاسی و فرهنگی استفاده می­کند. اگر آنارشیسم ایدئولوژی نیست، چه هست؟ آنارشیسم یک متدولوژی یا روش­مندی است، باز، به­روز و پویا. اگر آنارشیست­ها نظرات و اعمال ناکارآمد را خود کنار می­گذارند چگونه می­توان به ایشان وصله­ی فرقه­گرایی یا سکتاریسم را چسباند؟ شاید آقای محسن حکیمی بتواند روزی پاسخی به این پرسش بدهد!…» (نک به وب­سایت «افق روشن»)
نه «شاید» بلکه حتماً می­توانم پاسخ دهم. اما پیش از این پاسخ، لازم است اشاره کنم که «نظرات ارتجاعی پرودون» در زن­ستیزی و یهودستیزیِ او خلاصه نمی­شود. پرودون  برده ­ستیز نیز بود و در جنگ داخلی آمریکا در مقابل ایالات شمال آمریکا، که به رهبری آبراهام لینکلن برای الغای برده­ داری مبارزه می­کردند، از جنوبی­ها یعنی از طرفداران برده­ داری حمایت کرد. او همچنین از استیلای استعماریِ روسیه­ ی تزاری بر لهستان، یعنی همان واقعه­ای که «انترناسیونال اول» در اعتراض به آن شکل گرفت، دفاع کرد. اما مهم­تر از این مواضع یکسره ارتجاعی، ضدیت آشکارا خصم­ آمیز او با مبارزات طبقه­ ی کارگر بود. پرودون، با آن که خودش کارگر بود، دشمن خونیِ هر گونه تشکل کارگری بود و در سال 1864 پس از تصویب قانون «اولیویه»، که به صورت محدود به کارگران فرانسه حق تشکل داد، نوشت: «حقی به عنوان حق تشکل وجود ندارد، همان­گونه که حقی به عنوان حق کلاه­برداری یا دزدی وجود ندارد، همان­گونه که حقی به عنوان حق زنا با محارم یا زنای محصنه وجود ندارد» و «قانونی که اجازه­ ی تشکل را می­دهد بسیار ضدحقوقی، ضداقتصادی و مغایر با هرگونه جامعه و نظم است» (نقل قول از مقاله­ی مارکس به نام «بی­ اعتنایی به سیاست»، ژانویه­ ی 1873، در کتاب آنارشیسم و آنارکوسندیکالیسم، نیویورک: اینترنشنال پابلیشرز، 1972). همچنین، پرودون مخالف سرسخت اعتصاب کارگران بود و می­گفت: «اعتصاب کارگران غیرقانونی است؛ این را نه فقط «قانون مجازات عمومی» بلکه نظام اقتصادی و ضرورت نظم موجود می­گوید… این را می­توان تحمل کرد که هر کارگری به­ طور فردی اختیار شخص خود و دست­های خود را داشته باشد، اما این را جامعه نمی­تواند اجازه دهد که کارگران به وسیله­ ی تشکل به حق انحصاری[دیگران] تجاوز کنند.» (آثار پرودون، جلد اول، صص 334 و335 ، نقل از فقر فلسفه­، نوشته­ ی مارکس).  پرودون – تحت تأثیر سرمایه­ داران و اقتصاددانان بورژوا – معتقد بود که مبارزه برای افزایش دستمزد به افزایش قیمت کالاها می­انجامد: «من اعلام می­کنم که اعتصاب­ هایی که به افزایش دستمزد می­انجامند لزوماً باعث افزایش عمومی قیمت­ها می­شوند. این نکته همان قدر مسلم است که دو به اضافه­ ی دو می­شود چهار» (همان­جا، صص 110و 111). بی­ تردید، پرودون به­ درستی اقتدار و سلسله­ مراتب و حکومت به عنوان مظهر آنها را نقد می­کند  و ضرورت از میان ­برداشتن آن را مطرح می­سازد (معنی «آنارشی» نیز، همان­گونه که آقای تیف گفته است، همین است). اما مسئله این است که او «فراموش می­کند» که از میان­ برداشتن دولتِ سرمایه­ داری مستلزم قدرتمندبودن طبقه­ ی کارگر است و اِعمال کامل این قدرت نیز – اگر نخواهیم خود را فریب دهیم – هیچ معنایی جز اِعمال قدرت دولتیِ طبقه­ ی کارگر بر ضد طبقه­ ی سرمایه­دار و نظام مزدی ندارد. بی­گمان، وضعیت ایده ­ال این است که مقاومت سرمایه در مقابل قدرت طبقه­ ی کارگر هر چه ضعیف­تر باشد و دوره­ ی گذار از سرمایه­ داری به سوسیالیسم هرچه کوتاه­تر باشد، تا دولت شوراییِ طبقه­ ی کارگر نیز ضرورت خود را هر چه زودتر از دست ­دهد. اما، به هر حال، در نفس وجود این ضرورت تردید نمی­توان کرد. در چهارچوب سرمایه­داری نیز تحقق مطالبات پایه ­ایِ کارگران در گرو برخورداری آنان از قدرت است، قدرت متحد و متشکلی که دولت طبقه­ ی سرمایه­ دار را حتی­ المقدور به کارگزار طبقه­ ی کارگر تبدیل کند. نمونه­ ی تاریخیِ مبارزه­ ی طبقاتی کارگران برای تحمیل هشت ساعت کار روزانه به دولت­های سرمایه­داری از جمله­ ی مصادیق همین مبارزه­ ی کارگران برای تبدیل دولت­های سرمایه ­داری به کارگزار طبقه ­ی کارگر است. پرودون کارگران را از مبارزه با دولت برای رفرم یعنی دستیابی به آزادی­های سیاسی و بدین­سان تضعیف دولت طبقه­ ی سرمایه­ دار و ارتقای توان مادی و فکری طبقه­ ی کارگر بازمی­دارد، به این دلیل که – به نظر او – این امر به معنی به­ رسمیت­ شناختن دولت است! معلوم نیست که اگر دولت پدیده­ ی مضری است که باید از میان برود، چرا باید از تضعیف آن از طریق تقویت طبقه­ ی کارگر جلوگیری کرد؟!  بگذریم و به اصل مطلب (پاسخ به پرسش آقای تیف) برسیم؛ باید این نکات را – حتا در این حد از اجمال – می­گفتم تا نشان دهم که نظرات پرودون «در زمینه­ های اقتصادی، حقوقی، سیاسی و فرهنگی» بیشتر برای طبقه­ ی سرمایه­ دار «پُربار» است تا برای طبقه­ ی کارگر. در عین حال، لازم بود اشاره کنم که وقتی آقای تیف از میان نظرات ارتجاعی و ضدکارگری پرودون فقط بر زن­ستیزی و یهودستیزی او انگشت می­گذارد، نشان می­دهد که متأسفانه هنوز نتوانسته است انبوه نظرات او را «به خاک بسپارد و به نظرات تازه و جدیدی برسد».
اما، تا آن­جا که به مبارزه­ ی کارگران با سرمایه­ داری مربوط می­شود، مسئله ­ی اصلی و آن­چه من در باره­ ی مبارزه­ ی فرقه­ ایِ اپوزیسیون­های کارگری حزب بلشویک گفته ­ام، این نیست که آیا آنارشیست­ها توانسته ­اند نظرات پرودون یا دیگر نظریه­ پردازان آنارشیسم را پشت سر بگذارند یا نه. فرض ­کنیم آنارشیست­ها واقعاً همان­گونه باشند که آقای تیف گفته است، یعنی تمام نظرات ارتجاعی نظریه ­پردازانی چون پرودون را به خاک سپرده ­اند و به نظرات تازه و جدیدی دست یافته­ اند. مشکل اصلیِ آنارشیست­ها تازه از این­جا شروع می­شود، زیرا آنها­ می­خواهند جنبش کارگری را حول این «نظرات تازه و جدید» سازمان دهند. آنها می­گویند اگر جنبش کارگری از سرمایه­داری شکست خورده است علت­ اش این بوده که کارگران به جای سازمان­یابی و مبارزه با سرمایه ­داری بر اساس اصول آنارشیسم بر مبنای اصول مارکسیسم و لنینیسم سازمان­یافته و مبارزه کرده ­اند. همین رویکرد به مبارزه­ ی طبقه­ ی کارگر است که من آن را «مبارزه­ ی فرقه­ ای با سرمایه­ داری» می­دانم. «نشانی»یی که من به کارگران داده­ ام این نبوده و این نیست که جنبش کارگری باید به جای آنارشیسم حول نظرات مارکس سازمان یابد. این رویکرد را من همیشه به نقد کشیده­ ام. بحث من همیشه این بوده که کارگران باید فارغ از هرگونه نظریه، عقیده، حرفه، جنسیت، ملیت، نژاد و… و به عنوان طبقه­ ی انسان­های فروشنده­ ی نیروی کار  و در قدم اول حول مطالبات پایه ­ای طبقه­ ی کارگر سازمان یابند، و این که این سازمان­یابی فقط می­تواند شورایی باشد. من همیشه مبارزه و سازمان­یابی طبقاتی و شوراییِ کارگران علیه سرمایه ­داری را در مقابل پارادایم مبارزه و سازمان­یابیِ اتحادیه ­ای – فرقه­ ای (اعم از مارکسیستی، آنارشیستی، لیبرالیستی و…) گذاشته­ ام. این آن نشانی اصلی و مهمی است که من کوشیده ­ام به کارگران بدهم، و نه آن­چه آقای تیف در باره­ ی من گفته است. به این معنا، من همچنان بر این باورم که مبارزه­ی کارگران شورشیِ کرونشتات با حزب بلشویک مبارزه­ای فرقه­ ای بود. در همین اعلامیه­ ی «کمیته­ ی موقت انقلابی کرونشتات»، که آقای تیف آن را به عنوان شاهدی بر رد نظر من آورده است، هیچ چیزی وجود ندارد که دال بر رد نظر من در باره­ ی کارگران شورشیِ کرونشتات باشد. من گفته­ بودم که طرفداری این کارگران از شورا در مقابل حزب بلشویک نقطه­ ی مثبت مبارزه­ی آنها بود، و این که آنان حزب را به طور کلی رد نمی­ کردند و به دنبال ایجاد شکل دیگری از حزب بودند. آنها در این اعلامیه، در کنار طرفداری از «شوراهای آزاد»، شعار «زنده باد قدرت کارگران و دهقانان» داده­ اند، که می­تواند به این معنا باشد که آنها شورا را به عنوان دولت مطرح می­کرده­ اند. در عین حال، آنها هرگونه حزب را رد نکرده­ اند و صرفاً خواستار نابودی «حزب ستمگر» شده ­اند، که خود نوعی حمایت تلویحی از «حزب غیرستمگر» است. این برداشت آن­گاه تقویت می­شود که می­بینیم آنها دولت را به عنوان «حزب کمونیست» یا «کمونیست­ها» مورد حمله قرار داده ­اند و نه به عنوان نماینده ­ی سرمایه ­داری دولتی؛ گویی مشکل آنها فقط رقابت با «کمونیست­ها» بوده و اگر به جای «کمونیست­ها» کسانی دیگر نظام مزدی را اداره می­کردند همه چیز درست می­شده است.


به این ترتیب، تا آن­جا که به مبارزه­ی کارگران با سرمایه ­داری مربوط می­شود، پرسش اساسی این است: مبارزه­ ی طبقه با طبقه یا مبارزه ­ی فرقه­ (مارکسیستی، آنارشیستی،…) با دولت؟ پاسخ به این پرسش است که صف مبارزه­ ی ضدسرمایه ­داری را از صف مبارزه­ ی سرمایه ­دارانه و رفرمیستی جدا می­کند. صف مبارزه­ ی ضدسرمایه­داری صف مبارزه­ ی طبقه با طبقه است (مبارزه­ ی طبقاتی)، و صف مبارزه­ ی رفرمیستی صف مبارزه ­ی فرقه با دولت. تا آن­جا که این مرزبندی رعایت شود، مارکسیست­ها، آنارشیست­ها و مخالفانِ هر دو آنها می­توانند در کنار هم و همراه با توده­  ی کارگران با سرمایه­ داری (و پیش از هر چیز برای تحقق مطالبات پایه­ا ی طبقه ­ی کارگر) مبارزه کنند و درهمان­حال ضمن نقد نظرات یکدیگر بدون هیچ گونه محدودیتی نظرات و عقاید خود را در میان کارگران تبلیغ کنند. طبقه­  ی کارگر از این تنوع آرا و عقاید نه تنها هیچ آسیبی نخواهد دید بلکه شکوفاتر و رزمنده­ تر خواهد شد. آسیب آن­گاه به طبقه کارگر وارد خواهد آمد که این بستر مادی و عینیِ مشترک از میان برود، یعنی مارکسیست­ها یا آنارشیست­ها یا… خود را تحت هر عنوانی («حزب» یا «فدراسیون» یا…) از طبقه­ ی کارگر جدا و متمایز کنند، با آویزان کردن بخش­هایی از این طبقه به خود آن را شقه­شقه کنند و بدین سان در کسوت رقیبِ یکدیگر به «جنگ حیدری – نعمتی» –  جنگ با یکدیگر و جنگ با دولت – بپردازند. در این حالت ارتجاعی است که واژه­ ی «فرقه» به ­راستی زیبنده ­ی آنهاست، حتا اگر آن را وصله­ای ناجوری بدانند که گویا به آنها چسبانده شده است.

Freitag, 7. Februar 2014

مادر پاکستانی و دو پسربچه اش در آتش نژادپرستان سوختند؟ هامبورگ/ آلمان



بعد از به آتش کشیدن کالسکه ی کودک در جلوی درب ورودی خانه ی پناهجویان (افغانستانی- سوریه ای و پاکستانی) مادر 33 ساله و دو پسر کوچکش (6 و7 ساله) به قتل رسیدند. 15 نفر از 27 نفر مجروحین توسط آتش نشانی هامبورگ به بیمارستان منتقل شدند. بسیاری از نجات یافتگان کماکان در شوک هستند. شب چهاشنبه خانه ی قدیمی 5 طبقه بکلی در آتش جنایتکارانه سوخت. مادر و کودکانش قبل از یافته شدن از شدت گاز و دود مرده بودند. پدر خانواده سر کار بود و بعدن از حادثه از مرگ عزیزانش مطلع شد. او فعلن تحت نظر روانشناس است.


مادر و کودکانش پناهجویان پاکستانی بودند که از سال 2002 در هامبورگ آلمان اقامت داشتند. در خانه ی به آتش کشیده شده حدود 46 نفر زندگی میکردند. روسی، پاکستانی، افغانستانی..

در این خانه حتی برخی خیابان خوابها نیز زندگی میکردند.


اگرچه گزارشهای پلیس تا روز 5شنبه آتش گرفتن ساختمان را تصادفی ارزیابی کرد، اما امروز جمعه 7فوریه اعلام شد که برطبق تحقیقات نیروهای امنیتی، کالسکه ی کودک را آتش زدند و آتش به سایر طبقات و تا پشت بام سرایت کرده است.
اگرچه پلیس امروز از آتش زدن خانه ی پناهجویان گزارش میدهد، اما اعلام کرده که تاکنون قصد و نیت نژادپرستانه نیافته است. 

باتوجه به سابقه ی آتش زدن خانه ی پناهجویان و خارجی ها در آلمان توسط نژادپرستان، حدس آتش زدن کالسکه ی کودک در جلوی در ورودی ساختمان با هدف سوزاندن خارجیان ساکن این خانه ی قدیمی در محله ی خارجی نشین(شانسن/ هامبورگ) دور از انتظار نیست.
در پی اعلام آتش زدن به قصد ساختمان پناهجویان اکنون در بسیاری از شهرها و همچنین در خود شهر هامبورگ گروههای آنتی فاشیسم اعلام اکسیون و راهپیمایی کردند.
ما نه فراموش میکنیم، نه میبخشیم.
فاشیسم نه ایدئولوژی است و نه نوعی تفکر.
فاشیسم جنایت است. 

فیلم و گزارش تلویزیون دولتی آلمان (ان د ار) در لینک زیر

در لینکهای زیر زمان و محل تظاهرات اعتراضی:
هامبورگ شنبه ساعت 1 بعد از ظهر ایستگاه راه آهن اشترن شانسن- تظاهرات توسط خانه ی معروف فلورای سرخ/ هامبورگ اعلام شد. پلیس تا امروز اعلام تصادفی بودن آتش سوزی را داشت (دزدی برق- تا اتصال برق و...) اینک با قطعیت از شروع آتش سوزی بدلیل آتش زدن کالاسکه ی بچه صحبت میشود! البته پلیس اعلام کرده که تاکنون انگیزه ی نژادپرستانه ای نیافته است!
Für Samstag, den 08.02. ist um 13h am Bahnhof Sternschanze eine Demonstration angemeldet.

Am Samstag wird es um 13 Uhr einen Trauermarsch für die Opfer geben. Dieser wird an der S-Bahn Sternschanze starten. ( http://florableibt.blogsport.de/)
Freitag
München | 18 Uhr | Stachus
Göttingen | 18 Uhr | Gänseliesel
Mannheim | 19 Uhr | Paradeplatz

Samstag
Hamburg | 13 Uhr | S Sternschanze
Kein Vergeben - Kein Vergessen!


Sonntag, 2. Februar 2014

نشانی های نادرست محسن حکیمی پیرامون: آنارشی، آنارشیسم و قیام کرونشتات

 عکس- گرافیتی از
 ..........
 نشانی های نادرست محسن حکیمی پیرامون: آنارشی، آنارشیسم و قیام کرونشتات

هیچ گاه آنارشیست ها نگفته و نمی گویند که آنارشیسم ایدئولوژی است. هر ایدئولوژی خواه ناخواه دارای یک رشته دگم و نظرات بسته است که در جایی و در زمانی نمی تواند پاسخگوی آن جا و آن زمان باشد. ایدئولوژی های سرمایه داری، سوسیال – دمکرات و مارکسیستی یا تحول پذیر نیستند یا عقب تر از زمان و مکانی که در آن هستند متحول می شوند. جامعه اغلب زودتر از ایدئولوژی ها تغییر و تحول می یابد و از همین جا تضادها و کشمکش ها شکل می گیرند. اگر بلوک شرق فروپاشید، به این علت بود که نتوانست به تضادهای ایجادشده پاسخ دهد. اگر روزی کل نظم سرمایه داری فروخواهد پاشید علتی به جز این نخواهد داشت که افراد و آحاد جوامع همواره خواهان نان و آزادی بیش تر هستند و سرمایه داری چیزی به جز فقر و سرکوب برایشان ندارد. آنارشیسم قائم به یک، دو، ده یا هزار شخص و نظر واحدی نیست و لذا به هیچ عنوان یک ایدئولوژی نیست و شاید یگانه ایسمی باشد که مدام و همواره تحول می یابد، بسیاری از مقولاتش را خود به خاک می سپارد و به نظرات تازه و جدیدی می رسد. برای مثال امروز آنارشیستی نیست که نظرات ارتجاعی پرودون را در مورد زنان و گفتارهای نژادپرستانه اش را در رابطه با یهودیان بپذیرد و تبلیغ کند. ولی هنوز از نظرات پربار او در آثار انبوهش در زمینه های اقتصادی، حقوقی، سیاسی و فرهنگی استفاده می کند. اگر آنارشیسم ایدئولوژی نیست، چه هست؟ آنارشیسم یک متدولوژی یا روش مندی است، باز، به روز و پویا. اگر آنارشیست ها نظرات و اعمال ناکارآمد را خود کنار می گذارند چگونه می توان به ایشان وصله ی فرقه گرایی یا سکتاریسم را چسباند؟ شاید آقای محسن حکیمی بتواند روزی پاسخی به این پرسش بدهد! برای پایان، اضافه کنیم که آنارشی جامعه ای است که آنارشیست ها برای ساختمان آن مبارزه می کنند و آنارشیسم شیوه یا روش مندی است که ایشان برای ساختمان آن جامعه استفاده می کنند. لذا «آنارشی تولید» که به زعم حکیمی، لنین می خواست بدان نقطه ی پایان بگذارد، واژه ای به کلی بیجا و نادرست است. متأسفانه حکیمی با استفاده از این واژه نشان داد که هنوز به شدت تحت تأثیر مخالفان آنارشیست ها، به ویژه کاپیتالیست ها و مارکسیست – لنینیست ها یا تروتسکیست ها و مائویست ها قرار دارد. باری اگر استفاده از این واژه برای نشان دادن هرج و مرج در تولید است، بد نیست که گفته شود اغلب آنارشیست ها چه می گویند: مگر می توان هرج و مرج تولیدی بیش تری از آن چه نظم سرمایه داری تحمیل نموده است، داشت؟
کارگران و ملوانان انقلابی کرونشتات مطالب، اعلامیه ها و نوشته های متعددی منتشر کردند. یکی از آن ها را به طور کامل برای فارسی زبانان ترجمه می کنم

برای خواندن کل مقاله در منبع به بلاگ سیه مشت برویم
روی اینجا کلیک کنیم


گرافیتی در ایران

عکس- گرافیتی از



Icy and Sot are stencil artists from Tabriz - IRAN. they started their professional career in 2008. Their works are about peace, war, Love, hate, hope, despair, children, society issues and the iranian culture



فیلم کوتاه در زیز: 
IN WALLS / street artists from Tabriz-IRAN / Nov.2011

برای دیدن چند عکسی از گرافیتی های