Sonntag, 26. August 2012

مصاحبه سباستیان مه یر با نوام چامسکی 
نشریه آلمانی «تاگس اشپیگل»


مصاحبه سباستیان مه یر با نوام چامسکی نشریه آلمانی «تاگس اشپیگل»/ برگردان : آرش برومند

نوام چامسکی 83 ساله، پروفسور موسسه فن آوری ماساچوست (MIT)، چهره ای است که زبان شناسی مدرن بشدت زیر تاثیر او است. او با اعتراض به جنگ ویتنام در دهه 60 ( سده بیست .م) فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. نشریه «مرور کتاب نیویورک تایمز» از او بعنوان مهمترین روشنفکر عصر حاضر نام برد.
آقای چامسکی! شما طی بیش از 50 سال در بحث های سیاسی دخالت می کنید و یکی از نامدارترین منتقدان سیاست ایالات متحد هستید. آیا هیچگاه به این فکر کردید که خودتان پا به عرصه سیاست بگذارید؟
من در این عرصه بشدت بد خواهم بود. مثالی می زنم: در دانشکده من یک مدیر موسسه هست که بصورت دمکراتیک انتخاب شده، این مقام هر چند سال یکبا عوض می شود، بطوری که هر عضو دانشکده یکبار نوبتش می شود. تنها کسی که هیچگاه اجازه نباید داشته باشد، من ام – چون من بسرعت همه چیز را خراب می کنم. بعلاوه من هیچ علاقه ای ندارم که وارد سیاست شوم.
چرا؟
زیرا معتقدم که در خارج از سیاست بیشتر اثرگذار خواهم بود.
آیا این پرهیز شما با فکرتان در مورد سیستم سیاسی ایالات متحد هم ربط دارد؟
سیاستمدارانی هستند که کارشان را خوب انجام می دهند. اما معمولا سیستم تنها در برابر فشار از پایین واکنش نشان می دهد. همانگونه که در مورد اصلاحات New Deal در دهه 30 می شود دید. رییس جمهور روزولت علاقه ای به خواسته های مطرح شده در خیابان ها داشت. اما در اساس این فشار جنبش های اجتماعی بود که به راه حل بدرد بخور در برابر بحران رکود بزرگ انجامید. لیندن بی جانسون نیز در دهه 60 (سده بیستم. م) نسبت به بسیج توده ای از پایین واکنش نشان داد، که به ایجاد نوعی دولت سوسیال دمکراتیک رفاه اجتماعی در ایالات متحد انجامید؛ هر چند در مقایسه با اروپا محدود بود، اما بهر حال.
جنبش اعتراضی کنونی در میدان های عمومی چادر می زند و نام خود را «جنبش اشغال» نهاده است. شما از این جنبش بعنوان نخستین پاسخ مهم شهروندان طی 30 سال مبارزه طبقاتی یاد کرده اید. جنبش اشغال تا کنون به چه چیزی دست یافته؟
این جنبش بر ادراک عمومی و گفتمان عمومی اثر گذاشته است. این استعاره «یک درصد در مقابل 99 درصد» اکنون در بین افراد «جریان حاکم» (Main stream) هم به یک استعاره استاندارد بدل شده. این امر کم اهمیتی نیست، زیرا به این وسیله نابرابری عظیم سیاسی و اقتصادی در ایالات متحد آمریکا در خودآگاه اجتماعی رسوخ می کند. خواسته های مشخصی نیر وجود دارند که من خیلی آنها را پرمعنا می دانم؛ مانند اصلاح چگونگی تامین مالی انتخابات، مالیات بر ترکنش (transaction) های مالی، کمک به صاحبان خانه و اجاره نشینان یا قانون حفاظت از محیط زیست. و شاید از همه اینها مهمتر این است که جنبش اشغال موفق شده است که اجتماعی مبتنی بر یاری متقابل بوجود آورد. افراد در میدان ها کتابخانه درست کرده اند، آشپزخانه مشترک راه انداخته اند و غیره. این خیلی باارزش است، آنهم در جامعه ای بشدت اتم واره مانند ایالات متحد آمریکا که در آن خیلی ها احساس بی یاوری و تنهایی می کنند.
یک موضوع محوری جنبش اشغال بحران جهانی مالی- اقتصادی است. شما راه حل های ایالات متحد آمریکا و اتحادیه اروپا را برای این بحران چگونه ارزیابی می کنید؟
سیاست ایالات متحد کمی بهتر بوده. استراتژی اروپا بر ضد بحران مانند خودکشی است. بدشواری می توان سیاست کشورهای سه گانه زیر رهبری آلمان را چیزی جز نبرد طبقاتی تعبیر کرد. ماریو دراگی، رییس بانک مرکزی اروپا گفته است که هدف، خلاص شدن از دست دولت رفاه اجتماعی است.
دراگی گفته است که بازارهای کار در بسیاری از کشورها غیرمنصفانه اند. از کارپذیران مسن تر خوب محافظت می شود، اما از جوانترها خیر. بعلاوه او پیشنهاد کرده که پیمان مالی با یک پیمان رشد و توسعه تکمیل شود.
بالاخره در این مورد چیزی گفته شد. اروپا منابع کافی برای آن دارد که تقاضاها را برانگیزد و اقتصاد را بحرکت درآورد. اما یک سیاست ریاضت در زمان رکود مانند دستورالعمل برای خودکشی است. حتی پژوهش های صندوق بین المللی پول این را نشان می دهند. تاثیر سیاست جاری و احتمالا هدفش، از بین بردن دولت رفاه اجتماعی است.
چرا فکر می کنید که هدفش این باشد؟
نگاه کنید چه کسی این سیاست را طرح کرده. اروپا منطقه ای نسبتا متمدن است. دولت رفاه کمکی است به عموم شهروندان و نه الزاما به صاحبان شرکت ها و فوق ثروتمندان. اگر بتوان این دولت را تکه تکه کرد، خوب خواهد بود. دشوار است بتوان توضیح دیگری برای سیاست جاری یافت. هر چند همانطور که شما بدرستی می گویید، این سیاست اندکی دچار تزلزل شده است.
چطور است که این توضیح را برایش بکار ببریم: برخی دولت ها می بایست از بدهی های خود بکاهند.
وقتی آدم بدهکار است، باید به رشد اقتصاد کمک کرد. سیاست ریاضت همه چیز را بدتر خواهد کرد. از همان ابتدا روشن بود و الآن می بینیم که این سیاست به کجا می انجامد.
اگر کشورهای ثروتمند اتحادیه اروپا برای کشورهای شدیدا بدهکار مانند یونان نخواهند بپردازند، آنگاه چه امکان جایگزین دیگری وجود دارد؟ ورشکستگی دولتی؟
هر کشوری مشکلات خودش را دارد. در یونان دولت هیچ مالیاتی نمی گرفت. بعلاوه بروکراسی شدیدی وجود دارد. در مورد بدهکاری ها بانک های آلمان و فرانسه هم مسئولیت دارند. اگر سرمایه داری را جدی بگیریم، مشکل بدهکاری در اصل مشکل بستانکار است.
اما باید تضمینی وجود داشته باشد که پول بازپرداخت بشود.
در سرمایه داری نه! هنگامی که بانک ها باندازه کافی هوشیار نبوده اند که بدانند بدهی ها قابل پرداخت نیستند، آنگاه می بایست با ضررش سر کنند. این بدهی را نباید به شهروندان تحمیل کرد.
مبارزه انتخاباتی در ایالات متحد آمریکا به آرامی براه افتاده است. شما نخستین دوره ریاست جمهوری اوباما را چگونه ارزیابی می کنید؟
من انتظار زیادی از او نداشتم، بهمین دلیل هم مایوس نیستم. هنگامی که او این مقام را بعهده گرفت، در اوج بحران مالی، می بایست یک تیم اقتصادی تشکیل دهد. او چه کسانی را انتخاب کرد؟ او افرادی را آورد که مسبب این بحران بودند. مقاله ای در یک نشریه اقتصادی در همان هنگام ترکیب تیم اقتصادی اوباما را مورد بررسی قرار داد. نویسنده در پایان به این نتیجه رسید که نیمی از این افراد بجای عضویت در ستاد مشاوران، باید دادگاهی شوند. بخش بزرگی از کمک هزینه تبلیغات انتخاباتی اش را اوباما در سال 2008 از بخش مالی دریافت کرد که او را بر مک کین ترجیح می دادند. بنابراین اوباما حق افرادی که او را به این مقام رسانده بودند، بجا آورد.
اما باید این را به حساب مثبت اوباما نوشت که مثلا اصلاحات امور بهداشتی و درمانی را به پیش برده است.
اگر ایالات متحد آمریکا سیستمی مانند سایر کشورهای صنعتی می داشت، آنگاه دیگر کمبود بودجه وجود نمی داشت. یک سیستم درمانی خصوصی و بی قاعده بشدت ناکارآ است. اصلاحات اوباما بهتر از آن چیزی است که قبلا وجود داشت. اما بسیار دور از وضع بهینه است. اوباما خیلی سریع از گزینه عمومی یعنی امکان آنکه میلیون ها فرد بیمه نشده بتوانند برای عضویت در بیمه درمانی دولتی تصمیم بگیرند، صرفنظر کرد.
او می بایست امتیازاتی به جمهوری خواهان می داد.
خیلی ها ادعا می کنند که او با توجه به مناسبات سیاسی بهترین چیز را کسب کرد، اما رییس جمهور قدرت زیادی دارد. مثلا او می تواند به شهروندان رجوع کند که در این مورد بشدت طرفدار یک بیمه درمانی دولتی اند. روزولت بهمین ترتیب موفق شد قانون های New Deal را بگذراند و امر خود را در برابر لابی های خصوصی پیش ببرد.
جمهوری خواهان جنبش حزب چای را دارند...
حزب چای یک جنبش اجتماعی نیست، بلکه بشدت از طرف سرمایه های خصوصی پشتیبانی می شود. این جنبشی است که از لحاظ جمعیت شناسی بی شباهت با آن چیزی نیست که نازی ها سازماندهی کرده بودند؛ شهروندان خرده پا، نسبتا مرفه، فقط سفید پوستان که بیگانه هراس اند، چرا که می ترسند که شهروندان سفید پوست زمانی در اقلیت قرار گیرند.
حزب چای موفق شده که دها پشتیبان خود را وارد سنا و کنگره کند.
وقتی آدم پشتیبانی زیادی از طرف کنسرن ها دارد، موفق بودن کار دشواری نیست. و جمهوری خواهان آنان را بسیج می کنند. ببینید، جمهوری خواهان خیلی وقت است که دیگر یک حزب سنتی نیستند. آنان با اطاعت شتابناکی در برابر ثروتمندان و صاحبان شرکت ها عمل می کنند. اما اینگونه نمی شود در انتخابات پیروز شد. بهمین دلیل آنان بخش های دیگری از شهروندان را نیز بسیج می کنند که راستگرایان مذهبی جزو آنانند.
خیلی از جمهوری خواهان از این گروه ها فاصله می گیرند.
بله، این را در انتخابات تدارکاتی جمهوریخواهان دیدیم. میت رامنی یک سوداگر ثروتمند، نامزد دستگاه رسمی بود. اما او محبوب نبود، بهمین دلیل مرتب نامزدهای مخالف مانند سانتوروم، جینجریچ و غیره سر بر می آوردند. همه آنها را می بایست با کارزارهای آبروریزانه سر جای شان می نشاندند. می شد دید که دستگاه رسمی، بانکداران و سوداگران ثروتمند از آنها می ترسیدند.
بخاطر نابخردی آنها؟
تاریخ آلمان را در نظر بگیرید. صاحبان شرکت ها ابتدا از نازی ها پشتیبانی کردند. آنها تنها کسانی بودند که می توانستند چپ ها و سندیکاها را متلاشی کنند. صاحبان شرکت ها فکر کردند که می توانند نازی ها را کنترل کنند. اما نتوانستند.
شما زمانی گفتید که اگر بخواهیم اصول دادگاه نورنبرگ را بکار ببندیم، باید هر رییس جمهور ایالات متحد پس از جنگ دوم جهانی را اعدام کرد. آیا این شامل اوباما هم می شود؟
نگاهی به کارزار جهانی قتل های دولت اوباما بیندازید. به این ترتیب اصولی که به منشور چارتیست ها باز می گردند، نقض می شوند.
منظورتان حمله با هواپیماهای بی خلبان در کشورهایی مانند پاکستان، یمن و سومالی است؟
وقتی رییس جمهور بر این نظر است که باید یک نفر را کشت، آنگاه این فرد به قتل می رسد و همه آنهایی که به تصادف دورو بر او ایستاده اند! این نقض شالوده های حقوق انگلیسی – آمریکایی یعنی فرض بر بیگناهی است. فرد را تنها زمانی می توان مجازات کرد که او در مقابل دادگاه مجرم شناخته شده باشد.
فراخوان شما چیست؟ باید مظنونان به ترور را از راه عملیات هدفمند پلیسی از میدان خارج کرد؟
فرض کنیم شما معتقدید که گروهی هست که می خواهد مغازه ای را غارت کند. شما نمی توانید براحتی آنها را دستگیر کنید. البته در یک حکومت پلیسی طبیعتا می توانید چنین کاری را بکنید. هنگامی که دولت اوباما یک شهروند آمریکا بنام انورالافلاکی را کشت، دولت توضیح داد که برای او یک محاکمه قانونی تشکیل شده بود. این به معنای چیزهایی از آن جمله است که این فرد می باید در دادگاه در برابر «همنوع» خود قرار داده شود و غیره. دولت در عوض استدلال کرد که افلاکی یک دادگاه حقوقی داشته، چون آنها در چارچوب قوه مجریه در این مورد بحث کرده اند! پس تکلیف فرض بر بی گناهی چه می شود؟ یکی از مشاوران امنیتی اوباما گفت هر کسی را که ما می کشیم، تا موقعی که پس از مرگش نتوانیم بی گناهی اش را اثبات کنیم، گناهکار است. افکار عمومی از همه اینها باخبر است.
شما رسما اقرار دارید که آنارشیست هستید. آیا بنظر شما در حال حاضر در عرصه سیاسی بین المللی سیاستمداری هست که کارش را خوب انجام می دهد؟
از لحاظ فنی رهبران سیاسی هیچگاه نمی توانند خوب کار کنند. اگر فردی در موضع قدرت باشد، تلاش می کند که قدرتش را گسترش دهد.
شما حدود سه سال پیش با هوگو چاوز رییس جمهور ونزوئلا دیدار کردید. آنموقع شما او را ستایش کردید.
اینها همه اش تبلیغات است. من به خواهش دوستی به کاراکاس رفتم. 24 ساعت آنجا بودم. چند سخنرانی داشتم و مدتی با چاوز صحبت کردم؛ همانطور که من پیشتر با سایر رهبران سیاسی مانند کوره آ در اکوادور، لولا در برزیل و با ایندیرا گاندی در هند صحبت کرده بودم.
شما به چاوز گفته اید که می توانید ببینید که او چگونه جهان بهتری می تواند ایجاد کند.
من به او گفتم که در مورد دنیای بهتر صحبت کردن ساده است. دشوارتر اما تحقق آن است.
و در آنجا منظورتان چاوز نبود؟
بطور غیر مستقیم. چیزهایی هست که حکومت او خیلی خوب انجام می دهد. اما چیزهای دیگری است که خوب انجام نمی دهد. من این را همیشه می گویم. اما سیستم تبلیغت بین المللی که احتمالا روزنامه ای که شما در آن قلم می زنید، متعلق به آن است، بلافاصله به دیدار با چاوز چنگ انداخت. آن را به یک موضوع بزرگ بدل کردند، چرا که همه می بایست از چاوز متنفر باشیم.
من در اصل می خواستم بپرسم...
کم شخصا اتهامی به شما نمی زنم. اما قضیه از این قرار است که هر کس زیر بار سیستم تبیلغات بین المللی است. بلافاصله به این موضوع چنگ می اندازند و نه به موضوعی دیگر.
شما مرتب به سیاست خارجی ایالات متحد و سیاستمداران ایالات متحد به این خاطر انتقاد می کنید که از دیکتاتورها پشتیبانی می کنند. آیا شما با چاوز در مورد روابط خوبش با فیدل کاسترو، رییس سابق حکومت کوبا یا احمدی نژاد رییس جمهور ایران هم صحبت کردید؟
هنگامی که با ایندیرا گاندی صحبت کردم، در مورد سیاست خارجی هند به او توصیه ای نکردم. این کار مسخره ای است.
هر چه باشد هوگو چاوز از ستایشگران شما است. در یکی از سخنرانی هایش در سازمان ملل یکی از کتاب های شما را برای مطالعه توصیه کرده. این امر خلافی نیست بپذیریم که شما بر او نفوذ می توانید داشته باشید.
نفوذ من برابر صفر است. چرا من باید انتظار داشته باشم که یک نفر به آنچه که من می گویم توجه داشته باشد.
بهر حال این حرفه شما است که سخنرانی و مصاحبه کنید، مقاله بنویسید. شما با من هم صحبت می کنید، زیرا فرض را بر این می گذارید که یک نفر به آن توجه می کند.
من با شما دیدار می کنم، نه با آنگلا مرکل. و اگر با مرکل دیدار کنم، در مورد سیاست خارجی آلمان برایش سخنرانی نخواهم کرد.
آیا معتقدید که رهبران سیاسی عمومی در برابر پیشنهادهای شما واکسینه اند؟
مسلما. روشنفکرانی هستند که بزرگنمایی می کنند و لاف می زنند که صاحب نفوذند، افرادی مانند برنارد هنری لوی. در واقع اما رهبران سیاسی به آنان اصلا توجهی ندارند. آنان شاید هنگامی که جنبش های مردمی و فعالیت های اساسی وجود داشته باشد، واکنش نشان دهند.
به این خاطر مخاطب شما شهروندان اند؟
من چیزی به سیاستمداران نمی توانم بگویم که خودشان نمی دانند. این را که مثلا برنامه ریاضت اقتصادی در زمان رکود برای اقتصاد زیانبخش است، من نباید به آنگلا مرکل بگویم. او خودش می تواند دریابد، احتمالا خیلی وقت است که این را می داند.
05.08.2012

«جنبش خشمگینان»/ آرش برومند
این جنبش برای سازماندهی خود بطور عمده از اینترنت یعنی همان ابزاری استفاده می کند که سرمایه برای حرکت برق آسای خود در سراسر جهان از آن سود می جوید. شاید بتوان اهمیت این فن آوری را با اهمیت اختراع چاپ مقایسه کرد. همانگونه که اختراع دستگاه چاپ خواندن و نوشتن را از انحصار راهبان و کشیشان در دوران قرون وسطی خارج کرد و نقش مهمی در گسترش اندیشه در میان توده های وسیع مردم بازی کرد، اینترنت نیز در عصر رسانه های گروهی، به انحصار محافل قدرتمند سیاسی و اقتصادی بر  این رسانه ها برای تلقین ایدئولوژی خود به مردم جهان پایان بخشیده است.  سازماندهی حرکت های همزمان اعتراضی در صدها کشور جهان در زمانی واحد نشانگر این واقعیت است که همپای جهانی شدن بی سابقه سرمایه، مبارزه جهانی علیه آن نیز کیفیت جدیدی یافته است.

Donnerstag, 16. August 2012

ماریا مونته سوری/ ذهن گیرا/ آثار مانتیسوری

عکسها از آرت عزیز"آموزش ورزش در جمهوری خلقی! چین"
تولید انبوه قهرمان المپیک در چین !
ماریامونته سوری (۱۹۵۲-۱۸۷۰م) مربی کودکان معلول بود که در خانواده‌ای مرفه در ایتالیا به دنیا آمد. در زمانی که دختران اجازهٔ تحصیلات دانشگاهی نداشتند با وجود مخالفت پدر، با حمایت مادرش به دانشکدهٔ پزشکی رفت و او نخستین دختری بود که در ایتالیا پزشک شد. چون بسیاری از بیمارستان‌ها و مراکز درمانی و بهداشتی حاضر به استخدام او نبودند ناچار شد سرپرستی یکی از مراکز کودکان معلول و بیمار را بپذیرد. او در حین کار در آن مرکز متوجه برنامه‌های آموزشی و تربیتی کودکان شد و دریافت که فرصت آزاد برای تجربه کردن به آنان داده نمی‌شود. چون علاقه داشت در این زمینه کاری انجام دهد به دانشگاه بازگست و در رشتهٔ تعلیم و تربیت و جامعه‌شناسی تحصیل کرد و با الگوها و روش‌های آموزشی آشنا شد.سپس به جای برنامه‌های آموزشی موجود الگوی جدیدی برای بچه‌ها ارائه داد. مونته سوری مراکزی را برای اجرای برنامه‌های خود تاسیس کرد که سبب شد دیدگاه‌هایش در سراسر کشور گسترش و مورد استقبال قرار گیرد اما چون دیدگاه‌های مونته سوری مبتنی بر آزادی بود دولت فاشیستی موسولینی به او اجازهٔ فعالیت نداد و به اسپانیا تبعیدش کرد و مدارس او نیز بسته شد. دولت موسولینی بعدها با دعوت رسمی او را به کشور بازگرداند با این حال مونته سوری که تحمل حکومت فاشیستی را نداشت از ایتالیا گریخت.در سال‌های جنگ جهانی دوم به هلند و سپس به هند رفت و با افکار و اندیشه‌های صلح طلبانهٔ گاندی آشنا شد. در سال‌های آخر عمر مدال افتخار یونسکو را به سبب خدمات خود به آموزش دریافت کرد و در ۸۲ سالگی در کشور هلند در گذشت.
- در سال 1906 مسوولیت  یک مرکزبا 50 کودک بسیار فقیر ، در یکی از محله‌های فقیرنشین حومه رم (محله سنت لورنزو) را،  به عهده گرفت. مردان و زنان این محله مجبور به کار در معدن‌های مختلف بودند و یا به شغل‌های بسیار سخت و طاقت فرسا تن می‌دادند. کودکان این خانواده‌ها در محیط بی روح، بی رنگ و فاقد امکانات اولیه زندگی می‌کردند. در ابتدا مونته سوری قرار بود که به وضعیت بهداشتی این گروه از کودکان بپردازد، اما با تجربه‌های قبلی و با دانشی که به دست آورده بود، به برنامه‌های آموزشی کودکان پرداخت و سعی کرد تا فرصت‌های متنوع آموزشی را برای این گروه از کودکان به وجود بیاورد.
17- در این مدرسه که سرای کودکان نام داشت او متوجه شد که کودکان محروم حتی در چنین مناطقی برای یادگیری شور و شوق دارند و از آموختن لذت می‌برند. به عبارت دیگر او متوجه شد حتی اگر بر خلاف رفتارگراها با پاداش و تنبیه انگیزه‌های بیرونی کودکان را کنترل نکنیم، انگیزه‌های درونی کودکان برای یادگیری به مراتب قوی تر است. بدین ترتیب او نظریه انگیزه‌های درونی را در برابر رفتارگراها مطرح کرد و به دفاع آن پرداخت.
ماریا مونته سوری به عنوان یک نظریه پرداز در حوزه‌ی تعلیم و تربیت به شکل جدی رو در روی تفکر روان شناسان و متخصصین رفتارگرا ایستاد و با آن‌ها مخالف کرد.

۱- ساختارهای شخصیت کودک قبل از دوران دبستان شکل می گیرد و این ساختار بدون شک بر رفتار، نگرشها، ارتباط او با خود و دیگران بر سرنوشت تحصیل و زندگی بزرگسالی او تأثیر عمده ای خواهد داشت.
۲- مراحل رشد کودکان شامل مراحل حساس و بحرانی است که در عمل، در هر دوره ، با کودک متفاوتی روبرو هستیم ودر آموزش باید به این مراحل و ویژگی های هر دوره توجه نمود. این مراحل عبارتند از : ۱- مرحله از تولد تا هفت سالگی که در این مرحله به ترتیب ، مراحل حساس تاکید بر نظم،پرداختن به جزئیات ،بکار گیری دستها،راه رفتن،فراگیری زبان،و... دیده میشود. مونته سوری در بیان شرایط این مرحله می گوید:«همه این فراگیری ها خودبخودی است و بدون معلم انجام می شوند و در سنین تا قبل از هفت سالگی انجام میشود و وقتی که کودک همه کارها را به تنهایی انجام داده است ،ما تازه آن موقع او را به مدرسه می فرستیم و به عنوان یک کار بزرگ سعی میکنیم به او الفبا بیاموزیم ! »همچنین ما گستاخی را به حدی میرسانیم که تمام توجهمان را روی عیوب و کاستی های کودک متمرکز می کنیم که در مقابل تواناییهای او بسیار ناچیزند. همچنین معتقد است بر حسب اینکه محیط زندگی کودک دارای تمدنی ساده یا پیچیده باشد، تار ذهنی او ( ذهن کودک را به شبکه تار عنکبوتی تشبیه نموده که در پی شکار لحظه ها و درک پدیده ها دام گسترده است. ) کوچک تر یا بزرگتر خواهد بود و به او امکان رسیدن به هدفهای کمتر یا بیشتروبزرگتر را می دهد و لذا برغنی سازی محیط تاکید می نماید. عملا ،این مرحله ،فعالیتهای موسوم به « تمرینات زندگی روزمره » را شامل می شود،و با کنار زدن حدو حدود طفولیت ، رو به سوی استقلال و خودکفایی میرود. لذا در این مرحله تمرینات بردباری ،دقت و تکرار اهمیت فراوانی دارند. ۲- هفت تا دوازده سالگی : نیاز کودک به رهایی از محیط بسته و محدود،آشنایی با فرهنگ و تمدن و تجربیات اجتماعی ،مرحله گذر از ادراک حسی به تفکر انتزاعی ،با تحول در مسائل اخلاقی ،تمایل به قضاوت کردار، ظهور وجدان ، درک مفهوم عدالت وتوجه به آن ،در این مرحله «عدالت در توزیع» در هر چیز،از تنبیه و تشویق گرفته تا هر رفتار خاص دیگر،و رعایت مساوات ،آنقدر مهم تلقی می شود که از انحراف شخصیت فرد بسوی خودخواهی و انزوا جاوگیری میکند.در این مرحله باید ها و نباید ها، تمرینات اخلاقی و ارزشی مانند کمک به ضعفا ،کهنسالان،بیماران ، همچنین تمرینات ورزشی ، راهپیمائیهای طولانی ،که موجب رویارویی با یک زندگی جدی تر و سخت تر است ، توصیه می شود. در اینجا تفاوت یک معلم که کودکان را به یک گردش معمولی می برد با تشکیلاتی مانند پیشاهنگی،آشکار می شود.اولی آنها را فقط از یک محیط بسته خارج می کندو آنها را به راه رفتن وادار میکند تا محیط اطرافشان را از طریق حواس دریافت کنند.اما این امر به هیچ وجه باعث علوّ شخصیت نمی شود چرا که کودک به طور غیرفعال در آن شرکت می جوید ، برعکس اگر بچه ها آگاهانه وبرای هدفی مشخص که آزادانه انتخاب کرده باشند،از مدرسه خارج شوند،نتیجه کاملا فرق خواهد کرد،همچون پیشاهنگی که گردهمائی آزادانه کودکان با اهداف اخلاقی است، و جذابیت آن ،با گردشهای طولانی ،شبهایی در هوای آزاد،مسئولیت هر فرد در قبال کار خود ،آتش ،اردو زدن و کمک کردن و ... با پیوستن آزادانه فرد به جامعه هم سن و سالش ، ضمن اینکه وجدان فرد راتقویت میکند، رضایت مندی خارق العاده ای نیزایجاد می کند ،چرا که دستاوردهای کودکی خویش را بکار می بندد و با حقایق آشنا می شود. تعلیم و تربیت در این دوره باید به عنوان راهنما عمل کند،چیزی که برای کودک مهم است، احساس امنیت و ارامش در بزرگسالان است.۳- مرحله 12 تا 18 سالگی :
۳-در نظر گرفتن مدرسه به عنوان محل ارائه آموزش یک دیدگاه است ،و در نظر گرفتن آن به عنوان محل آماده سازی برای زندگی ،نقطه نظر دیگری است در مورد دومی ،مدرسه باید تمام نیازهای زندگی را برآورده سازد. تعلیم و تربیتی که مبتنی بر اصلاح کودک باشد یا او را مجبور کند ماهیت واقعی خویش را انکار کند، چنین تعلیم وتربیتی کودک را به طرف ناهنجاریها سوق میدهد.برعکس دوره پیش آهنگی که کودکان را در خارج از محیط مدرسه ،با زندگی سازمان یافته آشنا می سازدهمواره در این راستا مورد توجه بوده است.
۲- كودكان بايد معلم ما باشند؛ نبايد به كودكان به­عنوان موجودات ضعيف و بي­دفاعي نگريست كه نيازهايشان تنها حمايت­شدن و كمك گرفتن از ديگران است، بلكه آنها موجوداتي الهي­اند كه از لحظه­ي تولد داراي زندگي پرجنب و جوشي از نظر روحي هستند و به­ وسيله­ي فطرت هوشمندي هدايت مي­شوند كه به آنها توانايي ساختن شخصيت انساني را مي­دهد. از آنجا كه اين كودكان، بزرگسالان آينده هستند ما بايد آنها را به­عنوان شكل­دهنده­ي اصلي بشريت بپذيريم. بزرگ­ترين راز پيدايش ما در درون كودك نهفته است و آنچه انسان را به كمال مي­ر­ساند در درون او متجلي است.
كودكان معلمان ما هستند. اما با درنظرگرفتن كودك به­عنوان موجودي بي­اراده و بدون رهنموهاي دروني، بزرگسالان او را مجبور به تسليم­شدن درمقابل خواسته­هاي خود مي­كنند. بنابراين، بزرگ­ترها تمايلات طبيعي و حساس كودك را سركوب مي­سازند و در درون او مخالفت­ها و مقاومت­هاي سرسختانه­اي را بيدار مي­كنند كه به انحطاط و بيماري­هاي رواني منجر مي­شود.
۳- در آموزش ، اشیاء بهترین مربیان هستند ، ماریا معتقد بود اشیائی که حواس کودکان را تحریک می کند و به آنان امکان فعالیت جسمانی می دهد،بسیار میتوانند اثربخش باشند .او ابتدا مهره هایی برای به نخ کشیدن،تکه پارچه هائی برای دوختن دگمه، وصل کردن مهره ها و به بند کشیدن آنها ،و درمرحله بعد که احساس کرد کارش نتیجه مناسبی داده است ، حروف الفبا را با قطعات چوبی ساخت و با این روش خواندن و نوشتن را به بسیاری از کودکان آموخت.
۴ - یکی از نکات مهم در رشد حرکات ریتمیک است که باعث پرورش و رشد جسمانی کودک می شود
۵ - كودكان بايد راه خود را مستقلاً پيدا كنند کودک باید در فرایند آموزشی خود عامل فعالی باشد یا باید به او عنوان یک عامل فعال در فرایند آموزشی خود نگاه کرد. کودک کسی نیست که فقط در معرض اتفاقات قرار گیرد، بلکه کسی است که باید بوسیله اراده اش اتفاقات را بوجود آورد. به همین خاطر ما باید دائما" ساختمان تجربه مداومی را پی ریزی کنیم، چون کودک در هر لحظه ممکن است حرکت متفاوتی را انجام دهد. پس روش آموزش به خود کودک بستگی دارد.
۶- مونته سوری نسبت به خیال پردازی و تخیل کودکان حسی بدبینانه و انتقاد آمیز داشت و با اینکه معتقد به رعایت تمایلات طبیعی در رشد کودک بود،خیال پردازی را رد میکرد و معتقد بود کودک عاشق این است که در عوالم سحرآمیز غیر واقعی سرگردان شود اما با این کار او ارتباط خود را با دنیای واقعی از دست میدهد و داستانهای خیالی مانند جن و پری و بابا نوئل تنها او را به ساده لوحی تشویق میکندچون برخوردی غیر فعالانه دارد و فقط دریافت کننده است ،قدرت تشخیص و داوری در او پرورش نمی یابد ،در حالی که به این دو نیاز دارد.اگر بخواهیم تخیل خلاق را در کودک پررورش دهیم ،باید قدرت مشاهده و تشخیص او را در دنیای واقعی پرورش دهیم .
۷- اعتقاد به اصل یادگیری از طریق فعالیت یادگیرنده. اگر از کودک مدرسه مونته سوری بپرسند : خواندن را از که آموختی ؟ پاسخ خواهیم شنید:«از هیچ کس ،من فقط کتاب را می خوانم تا ببینم آیا میتوانم آن را بخوانم.»
۸- «آموزش براي صلح» با هدف برقراري صلح پايدار
۹- بازسازي اجتماعي و صلح با هدف آزادي و اتحاد جوامع بشري

مجلّد حاضر، بر مبنای درس گفتارهای دکتر ماریا مونتسوری در احمدآباد، در طول نخستین دوره آموزشی وی تهیه شده است، که پس از اتمام توقیف وی در هند که تا پایان جنگ جهانی دوم به طول انجامید، ارائه شده است.
در این درس گفتارها، او توان ذهنی یگانه کودک خردسال را آشکار می کند، که به او این توانایی را می بخشد که تنها طی چند سال، بدون معلّم، بدون هیچ یک از کمک های معمول آموزشی و تقریباً به حال خود واگذاشته و بازمانده از آموزش، تمام آن چه خصلت نمای شخصیت انسانی است را برسازد و عیناً ایجاد نماید.
چنین دستاوردی به وسیله یک موجود زنده که به لحاظ توان فیزیکی ضعیف است، موجودی که با استعدادهای بالقوّه فوق العاده ای متولّد شده، اما به لحاظ عملی فاقد تمام جنبه های بالفعل حیات ذهنی است، موجودی که شاید بتوان آن را صفرمطلق نامید، اما تنها پس از 6 سال بر تمام موجودات زنده دیگر تفوّق یافته، درواقع یکی از عالی ترین اسرار هستی است. در کتاب پیشِ رو، دکتر مونتسوری نه تنها بینش نافذ خود را بر مبنای مشاهدات از نزدیک و فهم مقتضی، بر روی نخستین و در عین حال تعیین کننده ترین پدیده ی دوران حیات انسان می تاباند، بلکه همچنین مسئولیت بشریّت بالغ در قبال آن را نیز خاطرنشان می کند. او در واقع یک معنای عملی از آن چه اکنون به عنوان ضرورت "آموزش از زمان تولّد" پذیرفته شده است را به دست می دهد. امری که تنها زمانی که آموزش و پرورش، "کمکی به زندگی" شود و از محدودیت ها و تنگناهای تدریس و انتقال مستقیم دانش یا ایدئال ها از یک ذهن به دیگر اذهان فراتر رود، میسّر می شود. یکی از شناخته شده ترین اصول روش مونتسوری، "آمایش محیط" است؛ در این مرحله از زندگی و مدّت ها قبل از این که کودک وارد مدرسه شود، اصلِ یادشده، کلیدِ فهمِ آموزش از زمان تولّد، به منظور پرورش و تربیت فردیِ یک انسان از همان ابتدا را فراهم می آورد. این دعوی است که بر مبانی علمی بنیان نهاده شده، اما هم چنین ادّعایی است از جانب کسی که خود شاهد ابراز و آشکارگی  طبیعت کودکان در سراسر جهان بوده و به این امر یاری رسانده است؛ او به آشکار شدن آن عظمت ذهنی و روحی کمک کرده است، که تقابل شگفت انگیزی با تصویر نمایش داده شده با نوع بشری دارد که در طول دوره تعیین کننده شکل گیری اش، به حال خود رها شده و به مثابه بزرگترین تهدید برای بقاء خود رشد می کند.
ماریو م. مونتسوری
کراچی، مه 1949
فصل اول
فصل دوم


مانتیسوری دارای آثار و مکتوبات چندی است که متاسفانه تاکنون در ایران کمتر به آنها توجه شده است . از جمله این آثار به موارد ذیل میتوان اشاره کرد:
۱- کتاب « کودک » : بررسی ویژگیهای کودک ازسن تولد تا هفت سالگی
۲- کتاب «از کودک تا نوجوان »
۳- کتاب « آموزش و صلح »
۴- کتاب « تفكرات جذاب »
۵- سخنرانی های پرشور و مهیج
مانتیسوری در آثار خود با دید نوینی به بررسی کودک و مسائل اومی پردازد. پیشنهاد میشود دست اندرکاران تعلیم و تربیت ، و حتی والدین ، برای آشنایی بیشتر و دقیقتر با روش تربیتی این بانو ، و رفتار صحیح با کودکان ، با رعایت آزادی او ، این آثار را مطالعه نمایند .

Freitag, 3. August 2012

دانلود فیلم اسپانیولی"زنان آزادیخواه" زنان آنارشیست/ جنگ داخلی اسپانیاLibertarias

Libertarias
Vicente Aranda, Spain/Italy/Belgium, Spanish, 1996, 125 min.

 
Libertarias,spain,sub eng

دوستی نوشته بود صفحه پخش مستقیم فیلم ها کوچک است. شما با کلیک روی فیلم (کلیک روی دگمه سمت راست ماوس) میتوانید صفحه فیلم را بزرگ کنید.


فیلم از زندگی و مبارزه زنان آزاد آنارشیست در جنگ داخلی اسپانیا است. زنان MUJERES LIBRES
این فیلم به زبان اسپانیولی در یوتیوب موجود است و میتوان آنلاین در 12 قسمت دید.البته به زبان اسپانیش بدون زیرنویس انگلیسی. در زیر لینک اول فیلم در یوتیوب. بقیه قسمت ها را در زیر هر قسمت لینک داده است. البته در قسمت ادامه مطلب من هم لینک هر 12 قسمت را گذاشتم.. آنلاین بدون زیرنویس در یوتیوب
Libertarias [Parte 1] Language:Spanish
دوستانی که با زیرنویس انگلیسی یا ترکی ، یونانی-لاتین بوسیله دانلود فیلم را میبینند.
ابتدا فیلم را دانلود کنیم حدود800 ام ب در یک پوشه آنزیپ کنیم. فایل زیرنویس را دانلود کنیم در همان پوشه آنزیپ کنیم.حدود 30-100 ام ب. با ریالپلیر فیلم را باز کنیم. این پلیر اغلب فایل ها را باز میکند.
VLC Player در قسمت زیرنویس انگلیسی تایپ کنیم و یا ترکی. متاسفانه زیرنویس فارسی کردی فرانسه و یا آلمانی فعلا موجود نیست. لیست زیرنویس ها در لینک زیر موجود است.
Subtitles for Libertarias (1996
لینک فیلم هم اینجا
download 800mb
و یا دانلود فیلم در 3 قسمت هر قسمت 200 ام ب اینجا:
Download: 200MB file اگر سه فایل را از اینجا برداشتید گویا به دانلود جدای زیرنویس نیازی ندارد.
سرور 1
http://www.fileserve.com/file/4d8XTF8/Freedomfighters.1996.AH.part1.rar
http://www.fileserve.com/file/CEdU4td/Freedomfighters.1996.AH.part2.rar
http://www.fileserve.com/file/csP5MdV/Freedomfighters.1996.AH.part3.rar
سرور 2
http://www.filesonic.com/file/43238731/Freedomfighters.1996.AH.part1.rar
http://www.filesonic.com/file/43239393/Freedomfighters.1996.AH.part2.rar
http://www.filesonic.com/file/43239269/Freedomfighters.1996.AH.part3.rar
You have to rename the English subtitle to this to make it work
در زیر 3 قسمت کوتاه از فیلم در یوتیوب با زیرنویس انگلیسی.
Women of the Spanish Revolution (1 of 3)
Women of the Spanish Revolution (2 of 3)
Women of the Spanish Revolution (3 of 3)
در اینجا توضیح دیدن فیلم با زیرنویس است.البته برای دیدن زیرنویس انگلیسی و یا ترکی باید تغییراتی که برای فارسی دادید به استاندارد برگردانید.یعنی: در پنجره پلیر قسمت فرمانها بالا و بغلدست فرمان تغییر صدا، روی کلمه ویدئو کلیک کنیم، فرمان شماره 2 زیرنویسه..
Untertitelspur>>Datei oeffnen در اینجا برنامه زیرنویس را لود میکنیم. به محض لود شدن زیر فیلم در حال پخش زیرنویس شروع میشه. برای اینکه زیرنویس ترکی یا انگلیسی ببینیم: همان بغل فرمان ویدئو روی کلمه
Extra>>>Einstellungen>> کلیک کنیم. آخرین فرمان. در اینجا میتوان کل برنامه پلیر را دستکاری کرد. برای دیدن زیرنویس این تغییرات لازم است: اول در پنجره ای که باز شد سمت چپ گوشه پایین روی کلمه
Einfach کلیک میکنیم. همانجا در سمت چپ لیستی باز میشود.زیر صدا و ویدئو روی زیرنویس کلیک میکنیم.
ینجا کلمه انگلیسی یا ترکی و ...را تایپ کرده و استاندارد کد را به ویندواروپای غربی تغییر میدهیم. تغییرات را ذخیره کرده بعد برنامه را میبندیم. فیلم را دوباره با پلیر باز میکنیم. زیرنویس را لود میکنیم. اینبا زیرنویس انگلیسی و یا زبان انتخوابی دیده میشود.زیرنویس در فیلم حک نشده و باید دانلود شود..
Untertitelsprache>>>english
Standard codierung>> westeuropa
توضیح فیلم و لینک های مشابه در ادامه

فیلمهای آنلاین. مرگ یزدگرد/ بهرام بیضایی.زندگی زیباست/ روبرتو بنینی. پیانیست/ رومن پولانسکی


 - Death of Yazdgerd (Eng Sub) Beyzayi
فيلم کامل مرگ يزدگرد ۱۳۶۱ مهدی هاشمی و سوسن تسليمی
این فیلم با بالاترین کیفیت موجود بارگذاری شده است
مرگ یزدگرد [مجلس شاه کُشی] (به انگلیسی: Death of Yazdgerd) نمایشنامه، تئاتر، و فیلمی است به نویسندگی و کارگردانی بهرام بیضایی.
نخستین بار از یکم تا بیستم آبان ۱۳۵۸ این نمایش به کارگردانی خود بیضایی در تالار چهارسوی تئاترشهر اجرا شد.[۱]
 نمایش‌نامه، داستان مرگ یزدگرد است که به مرو می‌گریزد و به طور ناشناس در آسیابی پناه می‌گیرد. از زبان آسیابان، زن آسیابان و دخترشان بیان می‌شود و همه روایت‌ها با هم تفاوت دارد.
در نخستین صفحهٔ نمایش‌نامه و نخستین صحنه فیلم این نوشته دیده می‌شود: «...پس یزدگرد به سوی مرو گریخت و به آسیایی درآمد. آسیابان او را در خواب به طمع زر و مال بکشت...» -تاریخ!
بیضایی این نمایش‌نامه را با عنوان مرگ یزدگرد [مجلس شاه کُشی] نوشت توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان (تهران) منتشر شد. نخستین بار از یکم تا بیستم آبان ۱۳۵۸ این نمایش به کارگردانی خود بیضایی در تالار چهارسوی تئاترشهر اجرا شد. در سال ۱۳۶۰ فیلمی از اولین اجرای صحنه‌ای «مرگ یزدگرد» ثبت شد. این فیلم کار «گروه فیلم لیسار»، به سرمایه شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران است. فیلم مرگ یزدگرد رنگی بوده و مدت آن ۱۲۰ دقیقه است.
نخستین و واپسین نمایش همگانی آن در سال ۱۳۶۱، و در نخستین جشنواره فیلم فجر بود.
نمایشنامه ای درباره مرگ یزدگرد سوم و حمله اعراب به ایران.

موبد: ... باید به سراسر ایران‌زمین پندنامه بفرستیم.
زن: پندنامه بفرست ای موبد، اما اندکی نان نیز بر آن بیفزای. ما مردمان از پند سیر آمده‌ایم و بر نان گرسنه‌ایم.
گویند چون هزاره به سر رسد دوران میش بشود و دوران گرگ اندر آید؛ و دیویسنان بر کالبد افریشتگان پای کوبند
تاریخ را فاتحان می نویسند.
ما همه شکار مرگ بودیم و خود نمی دانستیم.داوری پایان نیافته است.بنگرید که داوران اصلی از راه می رسند.آنها یک دریا سپاهند.نه درود می گویند و نه بدرود؛نه می پرسند و نه گوششان به پاسخ است.آنها به زبان شمشیر سخن می گویند
(شما را که درفش سپید بود این بود داوری. تا رای درفش سیاه آنان چه باشد! (بهرام بیضایی، مرگ یزدگرد،۱۳۵۷
دیالوگها بی نظیره
از نکات جالب و حاشیه ای این فیلم که بعد از انقلاب اسلامی در سال 1361 و توسط خود صدا و سیما تهیه شده, حضور بازیگران زن بدون حجاب و عدم حضور چهره پرداز زن در گروه عوامل فیلم است.

مرگ يزدگرد/ خلاصه داستان:
مؤبد، سركرده و سردار سپاه يزدگرد سوم در آسيابي نزديك مرو گرد مي آيند تا آسيابان، همسر و دختر او را به اتهام قتل پادشاه محاكمه كنند. روايت هاي آسيابان و همسر و دخترش با هم تعارض دارد. يكي مي گويد پادشاه را به جرم تجاوز به همسرش كشته، ديگري مي گويد جسدي كه با جامه ي پادشاه بر ميانه ي آسياب افتاده آسيابان است كه به دست پادشاه كشته شده تا همه تصور كنند كه پادشاه مرده است. بيرون از آسياب سپاه شاه مقتول با اعراب مسلمان درجنگ و گريزند. لحظه اي كه داوري به پايان مي رسد و صاحب منصبان سپاه حكم بر برائت آسيابان و خانواده اش مي دهند. سربازي خبر از پيشروي اعراب مي آورد. همسر آسيابان مي گويد كه داوري به پايان نرسيده است و اينك داوران اصلي، با پرچم هاي سياه، از راه مي رسند.
سردار ......... چرا خیره مانده اید؟ من این جامه سرداری را به دور خواهم افکند.این جنگی نا امید است.او برای ما جهانی ساخت که دفاع کردنی نیست.هان چرا خیره مانده اید؟
زن ............. ای مرد ببین؛ از همان آستان که آمدن آن شاه ژنده پوش را دیدی نگاه کن؛ اینک در پی او سپاه تازیان را می بینم .
(سرکرده شمشیر کش و سراسیمه به درون می دود)
سرکرد ه ... ما همه شکار مرگ بودیم و خود نمی دانستیم.داوری پایان نیافته است .بنگرید که داوران اصلی از راه می رسند. آنها یک دریا سپاهند. نه درود می گویند و نه بدرود؛ نه می پرسند و نه گوششان به پاسخ است. آنها به زبان شمشیر سخن می گویند! (موبد تیغ در کف به درون می دود)
موبد ......... ما در تله افتاده ایم؛ تازیان. تازیان!
(سرباز با شمشیر برهنه به درون می دود)
سرباز ....... تیغ بکشید! نیزه بردارید! زوبین ها؛ تیبره ها-
سردار ...... جمله بیهوده! به مرگ نماز برید که اینک بر در ایستاده است. بی شماره؛ چون ریگهای بیابان که در توفان می پراکند و چشم گیتی را تیره می کند!
زن .......... آری، اینک داوران اصلی از راه می رسند. شما را که درفش سپید بود این بود داوری ؛ تا رای درفش سیاه آنان چه باشد!
(خاموشی)

 
زندگی زیباست
زندگی زیباست (به ایتالیایی: La vita è bella) نام فیلمی ایتالیایی به کارگردانی روبرتو بنینی می‌باشد. نیمهٔ اول این فیلم دربارهٔ گوییدو یک یهودی است که تازه به شهر آمده درگیر ماجرای عشقی می‌شود. نیمهٔ دوم فیلم به مسألهٔ یهودی‌ستیزی در زمان جنگ جهانی دوم می‌پردازد. این فیلم در ردهٔ فیلم‌های کمدی قرار می‌گیرد.
 زندگی زیباست جایزهٔ اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی‌زبان، اسکار بهترین موسیقی متن و همچنین اسکار بهترین بازیگر مرد (روبرتو بنینی) را در سال ۱۹۹۸ کسب کرد.


دوستی نوشته بود صفحه پخش مستقیم فیلم ها کوچک است. شما با کلیک روی فیلم (کلیک روی دگمه سمت راست ماوس) میتوانید صفحه فیلم را بزرگ کنید.

 
پیانیست (به انگلیسی: The Pianist) فیلمی است ساخته رومن پولانسکی. فیلم بر مبنای داستان واقعی زندگی نوازندهٔ پیانوی یهودی، ولادیسلاو اشپیلمن در دوران جنگ جهانی دوم در لهستان و اشغال این کشور توسط آلمان به قلم خودش ساخته شده‌است. وی در آن دوران آثار موسیقی شوپن را در ایستگاه رادیویی ورشو می‌نواخت.
ررومن پولانسکی کارگردان این فیلم، از آن به عنوان مهم‌ترین فیلم خود یاد کرده‌است. وی در کودکی بمباران‌های ورشو توسط نازیها را تجربه کرده و مادرش را در همین بمبارانها از دست داده‌است.
رومن پولانسکی کارگردان فیلم بعد از متهم شدن به تجاوز جنسی به یک دختر ۱۳ ساله و برای فرار از زندانی شدن، در سال ۱۹۷۸ از آمریکا خارج شد و از آن زمان تاکنون به آمریکا باز نگشته‌است. اسکار بهترین کارگردانی برای پیانیست را هریسون فورد از طرف او دریافت کرد و ۵ ماه بعد در فرانسه به وی تحویل داد.[۱]

فیلم های دیگر (فارسی)
فیلمهای دیگر (انگلیسی)