Sonntag, 30. November 2014

اخبار و مقالات جدید از کوبانی- روژاوا منطقه ی (خودگردان) کُردی در سوریه



 رزا: حملات اخیر داعش به کوبانی، اینبار مستقیم از خاک ترکیه!
تصاویر ویدیویی درگیری‌ها در دروازه مرزی مرشدپنار
خبرگزاری فرات:تصاویر ویدیویی جنگ و درگیری‌ها در حومه سیلوی گندم در نزدیکی دروازه مرزی مرشدپنار منتشر شد.تبهکاران داعش در سحرگاه روز گذشته از سیلوهای گندم در داخل خاک ترکیه و دروازه مرزی مرشدپنار به کوبانی حمله کردند.نیروهای ی.پ.گ به این حملات پاسخی کوبنده دادند.
هشدار ی.پ.گ به آنکارا: نباید حمله به کوبانی از داخل خاک ترکیه تکرار شود
خبرگزاری فرات:فرماندهی کل یگان های مدافع خلق در بیانیه ای به حکومت ترکیه هشدار داده و خواهان مداخله جدی علیه تبهکارانی شده که از خاک این كشور به کوبانی حمله می کنند.این بیانیه یادآوری می کند که روز گذشته ، عناصر داعش از از طریق اراضی شمال کردستان که تحت کنترل ترکیه است دست به حمله ای تروریستی علیه دروازه مرزی مرشد پنار زده اند که منجر به وقوع درگیری و تعقیب مهاجمان از سوی نیروهای ی.پ.گ شده است . ی.پ.گ می گوید عکس العمل آنها به دلیل حمله تروریست های داعش بوده اما بسیاری از مهاجمان هم اکنون در داخل خاک ترکیه پناه گرفته و در نواحی مختلف پراکنده شده اند .فرماندهی یگان های مدافع خلق به حکومت ترکیه اخطار داده است که جلوی تکرار اینگونه حملات از خاک خود به کوبانی را بگیرد. ی.پ.گ گفته است کنترل مرز از سوی ترکیه از وقوع درگیری های احتمالی در داخل خاک این کشور جلوگیری می کند.

«ما جزاً دمکراسی بی دولت را در روژاوا ایجاد کرده ایم»

 صالح مسلم محمد، یکی از رهبران حزب اتحاد دمکراتیک (YPD)، نماینده ی جوامع مستقل روژاوا (کردستان سوریه) و تشکلات مسلح آن، واحدهای دفاع از مردم (YPG) و واحدهای دفاع زنان (YPJ) به هلند آمد. درباره ی مبارزه در رژاوا علیه دولت اسلامی (داعش سابق) و گسترش خودگردانی دمکراتیک در جریان انقلاب روژاوا اطلاع رسانی کرد. هنرمند هلندی Jonas Staal مصاحبه ای با صالح مسلم محمد انجام داد که در زیر برگردانش آمده است:
پرسش: شما در کنفرانس مطبوعاتی امروزتان صریحاً اعلام کردید که مبارزه در روژاوا به جنگ علیه دولت اسلامی خلاصه نمی شود. مبارزه برای یک نظر سیاسی مشخص نیز هست که نامش خودگردانی دمکراتیک است. خودگردانی دمکراتیک که در قلب انقلاب روژاوا قرار گرفته، چیست؟
پاسخ: دلیل اصلی حمله به ما، مدل دمکراتیکی است که ما در منطقه امان به مرحله ی اجراء گذاشته ایم. دولت ها و نیروهای محلی متعددی دوست ندارند که چنین مدل دمکراتیک آلترناتیوی در روژاوا گسترش یابد. آن ها از مدل ما می هراسند. ما موفق شدیم در طی جنگ داخلی سوریه سه کانتون مستقل در روژاوا ایجاد نماییم که با شیوه ای دمکراتیک و خودگردان اداره می گردند. ما با همه ی اقلیت های قومی و مذهبی منطقه، عرب ها، ترکمن ها، آسوری ها، ارمنی ها، مسیحیان و کردها، ساختار سیاسی جمعی را برای سه کانتون با توافق روی کاغذ که نامش را قرارداد اجتماعی ما گذاشتیم، ایجاد نمودیم.
ما شورای مردم را با صد و یک نماینده ی تعاونی ها، کمیته ها و مجامع سه کانتون روژاوا تشکیل دادیم.
هر یک از واحدهای سیاسی دارای دو رهبر است که یکی اشان زن و دیگری مرد است. چهل درصد اعضای نمایندگی در ساختارهای گوناگون زن هستند تا برابری جنسی در تمام اشکال زندگی عمومی و نمایندگی سیاسی رعایت گردد.
ما جزاً دمکراسی بی دولت را ایجاد کرده ایم. این آلترناتیوی بی همتا در منطقه ای است که آماج کشمکش های ارتش آزاد سوریه، رژیم بشار اسد و دولت خودخوانده ی اسلامی قرار گرفته است.
روش دیگر برای ارجاع به مفهوم کنفدرالیسم دمکراتیک یا خودگردانی دمکراتیک دمکراسی رادیکال است که هدفش بسیج مردم است تا خودشان امور خود را به دست بگیرند و از خود دفاع نمایند، آن هم با سلاح های خودشان همچون واحدهای دفاع از مردم (YPG) و واحدهای دفاع زنان (YPJ). ما خواهان خودحکومتی به معنای خودگردانی و خود سازماندهی بدون دولت هستیم. اشخاصی هستند که از خودگردانی نظری سخن می گویند، اما برای ما خودگردانی در انقلاب هر روزه ی ما تبلور می یابد. زنان، مردان و همه ی گروه های جامعه ما از این پس سازماندهی شده اند. اگر کوبانی تاکنون سقوط نکرده است، به این علت است که ما چنین ساختارهایی را ایجاد کرده بودیم.
پرسش: در سخنان شما، واژه های «دمکراسی»، «آزادی» و «انسانیت» اغلب شنیده می شوند. آیا می توانید توضیح دهید که از نظر شما، چه تفاوتی میان دمکراسی سرمایه داری و آن چه شما خودگردانی دمکراتیک می نامید، هست؟
پاسخ: همگان می دانند که دمکراسی سرمایه داری چگونه برای رأی گیری خیمه شب بازی راه می اندازد. در این دمکراسی انتخابات به بازی شباهت دارد. انتخابات پارلمانی در بسیاری ازکشورها جنبه ی تبلیغاتی دارند و منافع مستقیم و شخصی رأی دهنده را مد نظر قرار می دهند. خودگردانی دمکراتیک به دراز مدت نظر دارد. خودگردانی دمکراتیک مصر است که مردم نه فقط حقوق خود را بفهمند بلکه آن ها را مستقیماً عملی نمایند. آن چه در قلب خودگردانی دمکراتیک قرار دارد، سیاسی شدن جامعه است. جوامعی در اروپا وجود دارند که سیاسی نیستند. احزاب سیاسی در این جوامع اقناع و منافع فردی را هدف خود قرار می دهند و از رهایی واقعی و سیاسی شدن جامعه می گریزند. دمکراسی واقعی بر پایه جامعه سیاسی شده قرار دارد. اگر شما به کوبانی بروید و مبارزان واحدهای دفاع از مردم (YPG) و واحدهای دفاع زنان (YPJ) را ملاقات کنید، متوجه خواهید شد که ایشان به خوبی می دانند که برای چه و علیه که مبارزه می کنند. برای پول یا منافع شخصی خود مبارزه نمی کنند. آن جا هستند تا از ارزش های پایه ای دفاع نمایند، ارزش هایی که در آن واحد به مرحله ی عمل درمی آورند. تفاوتی بین آن چه می کنند و آن چه می اندیشند، نیست.
پرسش: چگونه می توان جامعه ای را در چنین سطح بالای آگاهی سیاسی قرار داد؟
پاسخ: باید جامعه را بیست و چهار ساعته آموزش داد تا بتواند بحث کند و جمعی تصمیم بگیرد. شما باید این نظر را فراموش کنید که باید منتظر رهبری بود که بیاید و به مردم بگوید چه باید بکنند. به جایش باید مردم یاد بگیرند که خودگردانی را همچون عمل جمعی به مرحله ی عمل درآورند. مسائل روزمره مربوط به ما باید توضیح داده شوند، نقد گردند و جمعی حل شوند. این مسائل می توانند از جغرافیای سیاسی منطقه تا ارزش های انسانی پایه ای را دربرگیرند. همه ی این مسائل باید مشترکاً مطرح گردند. آموزش جمعی باید به ما یاد دهد که کی هستیم، برای چه دشمنانی داریم و برای چه مبارزه می کنیم.
پرسش: چه کسی در جامعه ای که در جنگ است و با بحرانی انسانی روبه رو است، آموزگار است؟
پاسخ: مردم خودشان خود را آموزش می دهند. زمانی که شما ده نفر را گردهم می آورید و می خواهید که راه حلی برای مسئله ای ارائه دهند یا پرسشی مطرح می کنید، جمعی تلاش می کنند تا راه حلی بیایند و پاسخی پیدا نمایند. گمان می کنم که این چنین است که راه حل ها و پاسخ های خوبی پیدا می کنند. بحث جمعی است که ایشان را سیاسی می کند.
پرسش: آن چه شما قلب خودگردانی دمکراتیک می نامید جزاً مدل مجمع عمومی است.
پاسخ: بله. ما مجامع و کمیته هایی داریم. ما برای اجرائی کردن خودگردانی در بخش های مختلف جامعه ساختارهایی ایجاد کرده ایم.
پرسش: شرایطی که شما در نظر دارید تا چنین تجربه ی دمکراتیکی بتواند عملی شود، چیستند؟
پاسخ: این روندی طولانی است. من خود چندین دهه در این مبارزه شرکت داشته ام و حتا به زندان افتادم و شکنجه شدم. افرادی که دور و بر من هستند خوب می دانند که چرا من چنین می کنم. من این کارها را برای پول جمع کردن و منفعت شخصی نمی کنم. دولت سوریه مرا بازداشت کرد و شکنجه نمود چرا که متوجه شد که دارم مردم را برای خودگردانی آموزش می دهم. البته بسیاری از دوستان من به همین سرنوشت دچار شدند. برخی از ایشان جان خویش را زیر شکنجه از دست دادند. خودگردانی دمکراتیک نظری نیست که بتوان یک روزه عملی کرد، روندی است که با توضیح و آموزش پیش می رود، انقلابی است که تمام عمر ما به درازا خواهد کشید.
پرسش: دانشجویان، روشنفکران و هنرمندان بسیاری رویدادهای روژاوا و به ویژه کوبانی را دنبال می کنند و به این باور می رسند که انترناسیونالیسم بدون دولت به نوعی راه بازگشتی را در دوران ما بازیافته است. شما به مردمی که در روژاوا نیستند، اما انقلابش را در افق می بینند چه می گویید؟ ایشان چه می توانند انجام دهند؟
پاسخ: به کوبانی بروید، با مردم آن جا دیدار کنید و به حرف هایشان گوش فرا دهید تا دریابید چه مدل سیاسی را ایجاد کرده اند. با نیروهای واحدهای دفاع از مردم (YPG) و واحدهای دفاع زنان (YPJ) گفت و گو کنید و با فعالیت هایشان آشنا گردید. شرایط برای رفتن شما به آن جا در آینده ای نزدیک آماده خواهد شد تا شما بتوانید بیش تر با خودگردانی دمکراتیک آشنا شوید و دریابید که مردم در چه شرایط تصورناپذیری و با چه تهدیدهایی و با چه کمبودهای نان و آبی از آن دفاع کردند. بروید با مردم گفت و گو کنید تا دریابید مردم چگونه خودگردانی دمکراتیک را به مرحله ی اجراء درآوردند و اکنون جامعه به چه شباهت پیدا کرده است.
پرسش: آیا به نظر شما خودگردانی دمکراتیک الگویی است که بتوان در سطح جهان عملی نمود؟
پاسخ: گمان می کنم که اداره ی دمکراتیک جامعه که ما به اجراء گذاشته ایم شیوه ای است که همگان می توانند استفاده کنند، لذا پاسخ به سئوال شما مثبت است. پیش داوری های زیادی در رابطه با انقلاب ما موجود بود، اما زمانی که کسانی از خارج آمدند و خود مشاهده نمودند که مردم در نقاط مختلف چگونه زندگی می کنند، دریافتند که خودگردانی دمکراتیک آلترناتیو خوبی است. کسانی این چنین حتا از دمشق به انقلاب ما پیوستند. هر کس که مایل است می تواند بیاید و ببیند که انقلاب ما هر روز جریان دارد. انقلابی است برای زندگی و به همین علت مبارزه ی ما مبارزه ای است برای انسانیت.
منبع: http://tenk.cc/2014/11/a-revolution-of-life
برگردان به فارسی:
نادر تیف
٩ آذر ١۳٩٣ برابر با ۳٠ نوامبر ۲٠١۴

Sonntag, 19. Oktober 2014

ویدئویی تکان دهنده کُشتن پناهجو در مرز اسپانیا و انتقال جنازه به آنطرف مرز توسط پلیس


فیلم کُشتن پناهجو در مرز اسپانیا و انتقال جنازه به آنطرف مرز توسط پلیس




 اصل فیلم را گروهی از حامیان پناهجویان در لینک زیر منتشر کردند.

در اطراف مرز سیم خاردار شهر ملیلا روزانه اتفاق میافتد:
پناهجویان زخمی و به حد مرگ کتک زده توسط پلیس و جنازه های مُرده به بیمارستانهای اسپانیا منتقل نمیشوند.
پناهجویان در هر وضعیتی که دستگیر شوند به آنطرف سیم خاردارهای مرز (مراکش) حمل میشوند. (بازگشت اجباری حتی زخمی ها) . سپس پشت سیم خاردار مرز مراکش و اسپانیا، جنازه ها مفقود میشوند.
فیلمی که مشاهده میکنید از هجوم پناهجویان به سیم خاردار 6 متری اتحادیه ی اروپا و چگونگی گذشتن از مرز گرفته شده است.
 لینک زیر فیلم دولتی از هجوم پناهجویان است:
پناهجویان در بالا و روی این دیوار 6 متری توسط پلیس با باتوم مجبور به پایین آمدن میشوند. پس از دستگیری نیز به سختی کتک زده تا حد مرگ. پسر جوانی به نام دنی (24 ساله) از کشور کامرون که بطور مکرر سعی در عبور مرز را دارد (با پیراهن بنفش در فیلم) به حد مرگ به دست پلیس اتحادیه ی اروپا کتک میخورد. از طرف پلیس و حکومت مراکش نیز اطلاعاتی در مورد زنده بودن دنی، جوان کامرونی در دست نیست. اینکه پس از بازگشت اجباری جسد بی جانش به پشت سیم های خاردار مرز، چه بر سرش آمده است. دنی احتمالن بدلیل ضربات شدید پلیس کشته شده است.
سنگباران و کتک زده پناهجویانی که قصد آمدن به اروپا را دارند، در ملا عام صورت میگیرد.افرادی که نزدیک این مرز زندگی میکنند هر روزه شاهد صحنه هایی هستند که در فیلم میبینیم. اما خبرنگاران اسپانیولی اجازه ی نزدیک شدن به مرز و فیلمبرداری را ندارند. آنان در صورت تهیه ی گزارش از صحنه های جاری محکوم به پرداخت جریمه و زندان میشوند.
از تابستان 2014 گروههای حامی پناهجویان خواستار پایان دادن به این وحشیگری و قتل پناهجویان در مرزشهرهای  ملیلا و کویتا در اسپانیا هستند. جهان باید از فوق خشونت سیستماتیک پلیس مرزی اروپا مطلع شود. 

Hier das dokumentierende kurze Video, das heute in Melilla von der Menschenrechtsorganisation Prodein ins Netz gestellt wurde:
siehe auch

مقامات جمهوری اسلامی؛ شعار ضدغرب می دهند و فرزندان خود را به غرب می‌فرستند

تقاطع:  امانوئل اتولنگی، پژوهشگر ارشد “بنیاد دفاع از دموکراسی” در یادداشتی با عنوان “رهبران ایران علیه غرب موضع‌گیری می‌کنند اما فرزندان خود را برای تحصیل و کار به غرب می‌فرستند” که ماه گذشته‌ در وب‌سایت “بزینس انسایدر” منتشر شد، با اشاره به انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌های ایران بلافاصله بعد از تاسیس جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۷ و برکناری اساتید سکولار از دانشگاه‌ها، نوشت که اگرچه امروز نیز رهبران جمهوری اسلامی هم‌چنان شعار “مرگ بر امریکا” سر می‌دهند و «انگلیس را در پشت هر توطئه‌ای می‌دانند»، اما در همین حال، فرزندان‌شان «بدون ترس از نگرانی‌های اخلاقی و معنوی برای تحصیل به خارج از کشور هجوم می‌برند».
آقای اتولنگی از مریم فریدون، دختر حسین فریدون (برادر جوان‌تر حسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی)، به عنوان یکی از این موارد نام برده و با اشاره به تحصیل او در مقطع کارشناسی دانشگاه کلمبیا در آمریکا نوشته که خانم فریدون پس از آن با دریافت بورس تحصیلی “لرد دارندورف” (Lord Dahrendorf) که از جمله بورس‌های “دویچه‌بانک” آلمان است در کالج معتبر “مدرسه اقتصاد لندن” به تحصیل پرداخت و در حال حاضر نیز در در شعبه لندن “دویچه‌بانک” مشغول به کار است.
مریم فریدون در زمان دانشجویی در نیویورک نیز زمان کوتاهی را به عنوان کارآموز (انترن) در “کمیسیون وضعیت زنان” سازمان ملل متحد مشغول بود که به نظر نمی‌رسد این موقعیت نیز بدون نسبت خانوادگی‌ و نزدیکی‌اش به حکومت ایران، قابل دسترس می‌بود.


نویسنده‌ی یادداشت هم‌چنین با اشاره به سوابق حسین فریدون به عنوان کسی که در سال ۱۳۵۷ از جمله مسوولان تامین امنیت آیت‌الله خمینی در بازگشت به ایران بود، و پس از آن نیز در مقام‌هایی چون سفیر جمهوری اسلامی در مالزی و عضو هیأت نمایندگی این حکومت در سازمان ملل متحد مشغول بوده و اکنون نیز دستیار ارشد برادرش است، اهدای بورسیه‌ی تحصیلی “دویچه‌بانک” آلمان که هدف از آن، “کمک به دانشجویان نیازمند کشورهای در حال توسعه و نوظهور” است به برادرزاده رییس جمهوری اسلامی با توان مالی مناسب را “تعجب‌برانگیز” توصیف کرده است.
او همسر مریم فریدون را نیز “سجاد خوشرو”، پسر غلام‌علی خوشرو، سفیر کنونی جمهوری اسلامی در سوییس معرفی می‌کند. سجاد خوشرو که دانش‌آموخته‌ی حقوق “دانشگاه شهیدبهشتی” در ایران است، فوق‌لیسانس خود را در رشته‌ی فایننس بین‌الملل در مدرسه‌ی حقوق دانشگاه هاروارد امریکا گذرانده و هم‌اینک نیز دانشجوی مقطع دکترا در رشته‌ی مطالعات حقوقی-اجتماعی در دانشگاه اکسفورد انگلستان است. او زمانی به عنوان مترجم، محمد خاتمی را در برخی سفرهای خارجی‌اش از جمله سفر به نیویورک جهت شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد همراهی می‌کرد.


امانوئل اتولنگی در ادامه با اشاره به تحصیل مهدی ظریف، فرزند محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، و هم‌چنین احمد عراقچی، برادرزاده‌ی عباس عراقچی، قائم‌مقام و معاون وزارت خارجه در “دانشگاه شهری نیویورک”، می‌نویسد که مهدی ظریف بیش از ده سال در امریکا تحصیل و زندگی کرده و هرچند که در بازگشت به کشور مدعی شد که در امریکا به عنوان “تحلیل‌گر داده‌ها” برای شرکت معتبر ارتباطاتی “ورایزن” (Verzion) کار می‌کرده اما بر اساس اعلام این شرکت، وی تنها در یکی از شرکت‌های پیمانکار ورایزن مشغول به کار بوده است.


احمد عراقچی نیز پس از فارغ‌التحصیلی از دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، تحصیلش را در مقطع کارشناسی ارشد “فایننس” در دانشگاه شهری نیویورک ادامه داد و پس از آنکه مدتی را در نیویورک و پاریس گذراند، اکنون به ایران بازگشته و شرکت “تدبیرپرداز” را راه‌ انداخته است.

اتولنگی هم‌چنین به تحصیل ناتمام مهدی هاشمی، فرزند علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی اشاره می‌کند که مدتی به عنوان دانشجوی دکترا در دانشگاه اکسفورد مشغول به تحصیل بود اما سرانجام در میانه‌های تحصیل به ایران بازگشت و مدتی را در زندان گذراند.
وی در پایان یادداشت خود با اشاره به محدودیت‌ها و مشکلات فراوان مردم عادی ایران برای سفر و تحصیل در غرب می‌پرسد که «چرا فرزندان رهبران حکومت جمهوری اسلامی با چنین محدودیت‌هایی از طرف کشورهای غربی مواجه نمی‌شوند؟»
به نظر می‌رسد اشاره‌ی او به مشکلات شماری از دانشجویان ایرانی در دانشگاه‌های نروژ و فنلاند باشد که به دلیل تحصیل در رشته‌های حساس مرتبط با برنامه‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی یا از این دانشگاه‌ها اخراج شده‌اند و یا در معرض اخراج قرار دارند.
گفتنی است روزنامه “جوان”، وابسته به سپاه پاسداران، در شماره روز ۲۹ فروردین ماه سال گذشته خود از قول علی‌رضا سلیمی، عضو “کمیسیون آموزش” دوره‌های هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی نوشته بود که «بیش از ۳۰۰۰ نفر از فرزندان مسوولان کشور که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفته‌اند، هنوز به ایران بازنگشته‌اند».
اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ نیز محمدمهدی شهریاری، عضو وقت “کمیسیون امنیت ملی” در مجلس شورای اسلامی، از تحصیل ۴۰۰ نفر از فرزندان مقامات جمهوری اسلامی در کشور انگلستان خبر داده و گفته بود که «به مصلحت کشور نیست که فرزندان مسوولان کشور در انگلیس تحصیل کنند».
آذرماه سال ۱۳۸۸ نیز محمدکریم عابدی، عضو وقت مجلس شورای اسلامی در گفتگو با خبرگزاری “فارس” از تحصیل دست‌کم ۲۸۶ نفر از “آقازاده‌ها” و فرزندان مسوولان حکومت ایران در شهر لندن خبر داده و نتیجه گرفته بود که “شعار مرگ بر انگلیس” از زبان خانواده این دانشجویان، “قلابی” است.

Sonntag, 3. August 2014

تماشای آنلاین دهها فیلم با زیرنویس فارسی/ وبلاگ آنارشیست ها

اطلاعیه وبلاگ آنارشیست ها
کاربران گرامی، دوستان عزیز
بنابر دلایل عدیده ای که در ذیل تعدادی از آنها را به استحضار شما می رسانم، تصمیم گرفتیم که علیرغم مشکلات موجود از جمله فقر مزمن مالی، سعی نماییم تا فیلمها را بصورت آنلاین و با زیرنویس حکاکی شده به علاقمندان ارایه نماییم.
الف- سانسور شدید و هر روزه لینکهای داونلود توسط دروازه بانان و کشیشانِ حافظِ دروازه های اطلاعاتی – آگاهی جهان و تلاش مذبوحانه شان در جلوگیری از انتقال آگاهی بعنوان یگانه گوهر رهایی بخش کل تاریخ به بشریت
ب- پیچیده بودن پروسه داونلود جداگانه فیلم ها و زیرنویسها از منابع مختلف و کنار هم قرار دادن آنها در حالیکه می بایست تغییرات زیادی در بخش زبانِ رایانه، فونت ها و غیره داده بشود تا جاییکه بقول رضا مارمولک: همه که امکانات فضانوردی و علم خاص ندارند تا از پس اینهمه تدبیراتِ علمی – فنی بر بیایند
پ- همچنین این پروسه مرارت آور منوط به داونلود و نصب یکسری برنامه های مختلف مانند پلایرهای ویژه، نرم افزارهای مختصِ داونلود مانند تورنت ها، گذشتن از سدِ فیلترینگ و ادارات ممیزی دمکراسی های پلیسی – غربی و همچنین بحث بسیار شیرین سرعت اینترنت و غیره می باشد
ت- و دست آخر، تقاضای بخش زیادی از علاقمندان به ترجمه های اینجانب در پیدا نمودن یک راه آسانتر برای تماشای فیلم ها و رقت قلب همیشگی بنده در استجابت خواهشهای قلبی شما عزیزان دل برادر، باعث شدند که این تصمیم سرنوشت ساز را گرفته و همچنانکه در لینک زیر و با چشمان غیر مسلح خواهید دید، بخشی از فیلمها را آنلاین و زیرنویس شان را نیز مانند کتیبه گران عهد باستان، حکاکی نموده ایم و دیگر فیلمها را نیز در نوبت آپلود می باشند.

باشد که نگهبانان ماتریکس حاکم شده بر جهان بدانند که ما، اراده آزادی نموده و تا این سیستم لعنتی و ربات های بی احساسش را در ته زباله دان تاریخ نکاریم، دست از مبارزه همه جانبه خویش بر نخواهیم داشت. ضمنا از شما دوستان گرامی تقاضا می کنم که عادت زشت مصرف کنندگی صرف را که جزو القائات سیستم راسیونالیته و پکیج های فرهنگی – اقتصادی اش می باشد، از زندگی بیرون نموده و در ترجمه بیشمار فیلم و مطالب نوشتاری دیگر، به ما ملحق شوید.
قطعا با یک جستجوی کوتاه در اینترنت متوجه خواهید شد که چه حجم بزرگی از کارِ تولیدات سمعی – بصری و یا ترجمه و انتشار آنها را در پیش رو داشته و در این مسیر چقدر با دیگر ملت ها و تمدنها فاصله داریم
تماشای آنلاین دهها فیلم با زیرنویس فارسی از لینک زیر

فیلم مستند جنگ جهانی چهارم

 http://vimeo.com/102354491

Dienstag, 8. Juli 2014

دیدار در دوزخ/ فرزانه راجی




فرزانه راجی
10 یورو
انتشارات خاوران

فرزانه راجی نویسنده، مترجم و فعال اجتماعی، در دهه شصت به عنوان مبارز چپ به سه سال زندان محکوم شد. همسر و دو برادر او در همین سال‌ها اعدام شدند.
فرزانه راجی دارای لیسانس جامعه شناسی است. او از بنیانگذاران «مرکز فرهنگی زنان» بوده و در راه اندازی سایت «زنان ایران ـ جهان» و هفته‌نامه «فکر روز» شرکت داشته است. همزمان با زلزله بم، او همراه با 17 تشکل غیررسمی و مردمی، «شورای هماهنگی تشکل‌های مردمی» را در جهت یاری‌رسانی به زلزله‌زدگان به راه انداخت. فعالیت این نهاد که بیشتر به توانمندسازی زنان می‌پرداخت پس از یک سال پایان یافت.
فرزانه راجی که ساکن تهران است از آن پس تا کنون، مستقل و بیشتر در زمینه زنان کار کرده است. در زمینه ادبیات، از او تا کنون دو داستان بلند «دل انار» و «دلم مي‌خواهد هرگز آرزويش نكنم» منتشر شده است. نشر چشمه هم دو ترجمه از او را  با نام‌های «سینما در انقلاب»  و «کمینگاه» منتشر کرده است. اولی دریاره سینمای شوروی از ابتدا تا بعد از استالین و دومی برگزیده‌ای از داستان‌های کوتاه آمریکا و کانادا است. فرزانه راجی دو ترجمه هم با نام‌های «اندیشه فمینیسم» و «حرف بسه، فیلم بگیر» در دست انتشار دارد.
«دیدار در دوزخ» تصویری است از مبارزه‌ای که در سال‌های دهه شصت در ایران جریان داشت. مبارزه‌ای بین ده‌ها هزار جوان ایرانی که با رویای آزادی و برابری در برابر ماشین سرکوبِ نظام واپسگرایی که پس از انقلاب 1357 بر ایران حاکم شده بود، به مقاومتی قهرمانانه دست زدند و هزاران تن از آنان همه هستی خود را در این نبرد نابرابر  نثار کردند.
«هیچوقت این همه دیر نمی‌كرد شاید برایش اتفاقی افتاده باشد. شاید دیگر هرگز برنگردد. شاید به سفر رفته باشد. من كه نمی‌دانستم او كیست و چكاره است. شاید امشب مهمانی دعوت دارد. باران چنان می‌بارید كه انگار می‌خواست دنیا را با خود ببرد. خیس شده بودم و می‌لرزیدم. كاش فقط می‌شد جایی از باران پناه گرفت. مرد جوانی از جلوی در گذشت، با كنجكاوی به من نگاهی انداخت و پرسید: «منتظر حامی هستی؟» خب حتما اسمش حامی بود. منكه اسمش را نمی‌دانستم. جواب دادم:‌ «بله!». گفت: «میاد. بالاخره میاد!». باز چندین بار دور خانه چرخ زدم، اما خبری نبود. این بار جسارت به خرج دادم و دستم را روی زنگ گذاشتم. تا به حال این‌كار را نكرده بودم. او همیشه بود. همیشه حاضر بود و یا همچون جن چراغ جادو به محض اینكه به سراغش می‌رفتم، دم در ظاهر می‌شد. چندین بار طولانی زنگ را به صدا درآوردم، به امید اینكه به دلیلی توی خانه مانده باشد. مثلا سرما خورده باشد یا هر دلیل دیگری، اما خبری نشد. حالا دیگر نگران او هم شده بودم، اما بیشتر نگران خودم بودم.»

Donnerstag, 19. Juni 2014

عکس شکنجه گر سپاه پاسداران در اهواز


مخابره عکس شکنجه گر سپاه توسط اپلیکیشن موبایل زندانی+ عکس

 به گزارش هرانا، بعد از دستگیری و شکنجه یک زندانی سیاسی در اهواز، اپلیکیشن ضد سرقت موبایلِ مصادره شده این زندانی، عکس هایی را از چهره شکنجه گر سپاه پاسداران در اهواز، ثبت کرد.
به گزارش نشریه آمریکایی هافینگتون پست، اپلیکیشن ضد سرقت تلفن هوشمند این زندانی، عکس هایی را از مردی ثبت کرده که یکی از فعالین می‌گوید شکنجه گر وی و زندانیان دیگرِ دستگیر شده در سرکوب مخالفان بوده است.
این اپلیکیشن زمانی فعال می شود که فرد دیگری غیر از صاحب تلفن سعی در وارد شدن به اطلاعاتش دارد. اپلیکیشن بعد از گرفتن عکس هایی، آنها را به همراه مشخصات جی پی اس محل تلفن، به آدرس ایمیل صاحب تلفن، ارسال می کند.
دنیل برت، در این گزارش می نویسد: “نیروهای سپاه پاسداران ایران- که برای حفظ حکومت‌های دست نشانده تهران در سوریه و عراق مستقر شده اند، به بی‌رحمی مشهور هستند. اما بی‌دقتیِ این مورد در بدست آوردن اطلاعات تلفن همراه زندانی، نشانگر نقطه ضعف‌های تکنولوژیکی رژیم است.”
این بازجو، متهم به ضرب و شتم شدید بازداشت شدگان و “توهین به عزت و افتخار” آنان است، به نحوی که حتی قربانیان حاضر به توضیحات بیشتر نیستند.
در ادامه گزارش آمده است، مردی اهل اهواز که نمی توان نامش را ذکر کرد، به من گفته است: “بسیار شگفت زده شدم که عکسی از صورت شکنجه گرم را دیدم. می خواهم دنیا چهره او را ببیند. ما با بی‌عدالتی مواجهیم و می خواهیم نقاب از چهره نیروهای اطلاعات برداریم. می خواهیم در مقابل دنیا، خوار شدن را احساس کنند و جوابگوی جنایات‌شان علیه بشریت باشند.”

Sonntag, 8. Juni 2014

منصور، هنوز دیر نشده، از صف کارگران جدا نشو!!! / شاهرخ زمانى , رضا شهابى و محمد جراحى


منصور، هنوز دیر نشده، از صف کارگران جدا نشو!!!
با خبر شدیم در یک برنامه تلویزیونی که گفته می شود صاحبان آن مرتبط به تشکیلات پهلوی هستند، مبلغ قابل توجهی کمک مالی به اسانلو واگذار شده است تا ایشان در میان فعالین کارگری تقسیم کنند. ما که به خوبی می دانیم حتی یک ریال از این پول ها نتیجۀ دست رنج صاحبان آن ها نبوده، بلکه برعکس، نتیجۀ استثمار امثال ما کارگران است،
بسیار ناراحت کننده است که چرا منصور اسانلو نه تنها از دریافت آن امتناع نکرد بلکه با شوق زدگی جملاتی در وصف آشتی طبقاتی بیان کرد. از نظر ما این می تواند به معنی پروسۀ سازش با دشمنان طبقاتی کارگران باشد، مراحل قبلی آن را عمدتا به صورت اتخاذ تاکتیک ها و روش های فعالیت و برنامه ای و همچنین نظرات سیاسی منعکس می کرد، اما اکنون با نشستن پشت میز آشتی طبقاتی و دریافت مبالغی که معنایی به جز تثبیت این آشتی طبقاتی ندارد، می رود تا نقطۀ پایانی بر پروسۀ سازش طبقاتی را، نمایان کند. ما کارگران زندانی علیرغم عدم دسترسی به منبع درآمد، صد بار ترجیح می دهیم وضعیت نابسامان مالی خود و خانوادۀ خود را تحمل کنیم، اما از پذیرش چنین پول های که آلوده به خون کارگران است و برای منحرف کردن مبارزات جنبش کارگری و تفرقه افکنی میان کارگران خرج می شود  امتناع می کنیم.
ما وقتی که از جنبش مستقل کارگری حرف می زنیم به این معنی است که نه تنها می خواهیم استقلال را در سیاست کارگری و تشکیلات کارگری حفظ کنیم، بلکه به خصوص می خواهیم از نظر مالی مستقل و متکی به هم طبقه ای های خود باشیم. ما می دانیم سرمایه داران میلیارد ها ، میلیارد تومان از استثمار کارگران سود به جیب می زنند،و در پروسه چنین سازش های بخش بسیار نا چیزی از آن را با برنامه ریزی دقیق برای تفرقه اندازی و گسترش پراکندگی میان کارگران و فعالین کارگری هزینه می کنند و از طریق این پول های آلوده کارگران را تابع شرایط غیر انسانی موجود نگه می دارند، نتیجه این گونه سازش ها ادامه گرسنگی ، سلطه سرمایه داران و فقر و فلاکت دائمی برای ما کارگران است، خصلت ذاتی سرمایه داران این است، هر ریالی که هزینه می کنند به عنوان سرمایه گذاری به حساب آورده و می خواهند هزاران ریال از قبل آن سود ببرد. در حال حاضر سرمایه داران و دولت های حامی انها از پولی که می خواهند از طریق منصور اسانلو به کارگران یا فعالین کارگری بدهند این است که در دوره بحرانی جمهوری اسلامی به کارگران بگویند که مبارزه طبقاتی وجود ندارد،( و ما) یعنی سرمایه داران کارگران را استثمار نمی کنیم، و هیچ اختلافی میان کارفرماها و کارگران وجود ندارد، هر گاه چنین فکری را کارگران بپذیرند مبارزه منحرف شده و بقای سرمایه داری تضمین خواهد شد، یعنی سازش طبقاتی اتفاق خواهد افتاد، و امروز بخشی از سرمایه داری به منصور اسانلو برای فریب کارگران چنین مسئولیتی را داده است. اما منصور اسانلو با پس داد این پول می تواند هنوز در طبقه کارگر به عنوان فعال کارگری جایگاه خود را حفظ کند، اگر پس ندهد یعنی خدمت کاریی سرمایه داری را پذیرفته است.
به همین دلیل و به این وسیله اعلام می داریم که نه تا کنون به ریالی از این نوع پول های آلوده نیازمند بوده ایم و نه فعالیت مستقل مان اجازه می دهد از این پس به آن نیازمند باشیم. همچنین به سایر فعالین کارگری هشدار می دهیم که از دریافت چنین پول هایی امتناع ورزند، چرا که قبول چنین پول های آلوده بطور خود کار در یافت کننده را از صف کارگری جدا کرده ، به صف دشمنان کارگران متصل می کند.
بنا براین به منصور اسانلو نیز توصیه می کنیم، پول های دریافتی مذکور را پس داده و خود را بیش از این از صفوف جنبش کارگری جدا نکند.
اگر فعالین واقعی کارگری قصد آلوده شدن با این پول ها را داشتندو به جای مبارزه تن به سازش طبقاتی می دادند  زجر زندان را متحمل نمی شدند، و زندگی آن ها این قدر با سختی و مشقت مالی سپری نمی شد.
ما منتظر شنیدن خبر پس دادن این پول توسط منصور اسانلو در اسراع وقت و اعلام علنی تقابل او با گرایش های خارج از طبقه  و دشمن طبقۀ کارگر هستیم، تا بتوانیم دوستی و اتحاد طبقاتی خود را مانند سابق حفظ کنیم، اگر منصور اسانلو در پس دادن پول های فوق کوتاهی و تعلل کند به این معناست که می خواهد آگاهانه از طبقه کارگر جدا شده و به خدمت سرمایه داران، کارفرمایان و دولت های سرمایه داری بپردازد.
شاهرخ زمانی از زندان گوهر دشت کرج
رضا شهابی از زندان گوهر دشت کرج
محمد جراحی از زندان مرکزی تبریز
تاریخ: 15/3/1393

استقلال تشکل ها و جنبش کارگری یعنی چه؟ / بحث و گفتگو با حضور منصور اسانلو و بهروز فراهانی
رزا: در پایان فایل صوتی گفتگوی بالا منصور اسانلو برای توجیه دریافت 100 هزار دلار از سرمایه دارن، از جایزه ی رضا شهابی میگوید! آخه جایزه ی هزار تایی کجا و صد هزار کجا؟! اسانلو تازه طلبکار هم هست که چرا چپها در این 25 سال، کانال تلویزیونی ندارند، تا ایشان به کارگرها ی داخل ایران درس سندیکا بدهد! و گویا واسه همینه که ایشان "مجبوره" درس سندیکا را در تلویزیونهای وابسته به سرمایه دارن و سلطنتی های خورده چریده، اجرا کنه! پس کارگران جهان! تلویزیون ها را بشکنید! سندیکالیست ها! پیش بسوی کامپیوترها! مرگ بر مخابرات، زنده باد ارتباطات!

عکس از اینجا:
بقیه ی اخبار کارگری:

عباس منصوران
به راستی چه شکوهمند می بود اگر با بیانیه ای ساده، همراه با پاسخی سپاس مندانه، از میزبانان خویش، اعلام می شد: که به سبب جو و شرایط مرگبار و فلاکت حاکم، در اعتراض به آنچه که شبانه روز و آشکارا، در سلول ها و  زندان ها  و در میدان ها می گذرد، در محکومیت شماری آ نچه که بر زنان و  طبقه کارگر و فرودستان شهر و روستا می گذرد و در همبستگی طبقاتی، بودن در ایران را ترجیح می دهیم، تا زمانی دیگر، باشد تا خورشید رهایی بر دمد.

... دولت با حمايت از تشكل های ضد كارگری، همچون خانه كارگر و شوراهای اسلامی كار كه هيچ جايگاهی در میان كارگران ندارند، جامعه ی كارگری را به فقر و فلاكت رسانده، جا دارد که از شما کارگران تقاضا كنم كه با امكانات و حق اعتراضی كه در كشورتان  دارا هستيد صدای دادخواهی کارگران ایران را به گوش سازمان جهانی كار برسانيد تا از پذيرفتن نمايندگان پوشالی كارگری كه خودشان را نمايندگان ما می دانند، سرباززنند و با مشخص شدن هويت تقلبی آنها، از نمايندگان واقعی كارگران در ايران دعوت به عمل آورند كه همه ساله در ژنو برگزار می شود، به این امید که صدای واقعی كارگران را در ايران بهتر بشنوند، در واقع می توانم بگويم خانه كارگر و زير مجموعه های آن همچون شوراهای اسلامی كار، بیشتر از عوامل امنيتی در سركوب كارگران در ايران نقش داشته اند و در خاموش و ساكت كردن كارگران از نهادهای نظامی، امنيتي حتا سبقت گرفته اند، در پايان یک بار دیگر از تلاش و همكاری و همیاری شما برای دعوت از من سپاسگزاری می كنم و قدر شناسی خودم را نسبت به اهميت و ارزش اين دعوت ابراز می دارم، هر چند كه امروز به علت فشارهای زيادی كه برای فعالان كارگری در اينجا وجود دارد نتوانستم در كنار شما باشم، اما اكنون كه در حال نوشتن اين متن برای شما هستم از صمیم قلب احساس می کنم که با شما و در كنار شما هستم. برای همه ی شما عزيزان و تلاشگران كارگری بی مرز، پيروزی و پايداری آرزومندم. داوود رضوی، فعال سنديكایی


يكشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، رضا شهابى ذکريا، فعال کارگرى و عضو هيئت مديره سنديکاى اتوبوسرانى تهران و حومه که دوران محکوميت شش سال حبس خود را در زندانى اوين مى گذراند، به صورت ناگهانی به زندان رجایی شهر تبعید شد. رضا شهابی پس از تبعید به زندان رجایی شهر با انتشار بیانیه ای، آغاز اعتصاب غذای خود تا رسیدن به خواسته خود، مبنی بر بازگشت به بند ۳۵۰، اعلام کرد. متن کامل بیانیه رضا شهابی

مصاحبه پیش رو، قبل از اعدام این زندانی سیاسی دلاور در زندان اوین توسط همبندیان وی صورت گرفته است. پاسخ های «زنده یاد غلامرضا خسروی» به صورت مکتوب و با دست خط خودش موجود است… یاد و نام و راه و مرام این شهید آزادی همیشه گرامی باد!
بیوگرافی: پدرم قصاب و مادرم خانه دار، محل زندگی تا 15 سالگی در آبادان ( تا شروع جنگ ایران و عراق) و بعد نور آباد ممسنی تا سال 67 و تا آخرین محل زندگی اصفهان. تحصیلات؛ قبل از دستگیری دیپلم تجربی و هم اکنون ترم ششم رشته شیمی محض دانشگاه پیام نور مرکز- شغل؛ متخصص عملیات کنترل کیفی جوشو نصب تجهیزات صنعتی استاتیک و دینامیک (روتاری)  با 17 سال سابقه کار در پروژه های مختلف صنعتی فولاد ، شیمیایی، صنایع نفت، گاز، پتروشیمی، فلات قاره، چوب و کاغذ و صنایع مس
یک جمله در مورد اعدام:اعدام بسیار نفرت انگیز است و مذموم و در ایران آزاد و آباد فردا نبایستی جایی برای آن وجود داشته باشد و میهن عزیزمان در زمره کشورهای بدون حکم اعدام باشد.
 لینک امنیت سایبری، تاکنون کاملترین لینک است همراه با دانلود نرم افزارهای مورد نیاز و فیلم های آموزشی.
خطر انواع حملات سایبری را با ترفندهایی ساده، اما مهم، تا حدود بسیارزیادی کاهش دهیم.

فیلم / یک هپی دیگر از تهران، با کمی حجاب
http://youtu.be/4OWYCgGOSMA

Mittwoch, 21. Mai 2014

رقصندگان شاد ویدئوی 'هپی' اکنون غمگین و در بند رژیم اسلامی!


 
FreeHappyIranians

بی بی سی - پلیس ایران می گوید همه کسانی که در نسخه ایرانی موزیک ویدئوی آهنگ خوشحال (Happy) ساخته فرل ویلیامز در ایران نقش آفرینی کردند، شناسایی و بازداشت شده اند.
فرل ویلیامز، در صفحه فیس‌بوک خود نسبت به بازداشت جوانان ایرانی ابراز تاسف کرده و نوشته است: «اینکه این بچه‌ها به خاطر تلاششان برای گسترش شادی‌ بازداشت شدند، چیزی فرا‌تر از غم‌انگیز است».
ویدئوی حذف شده گروه Happy که بخاطر ساخت این ویدئو بازداشت شدند
SAD TIMES
مدیر هنری و بازیگر فیلم کوتاهی که روی آهنگ Happy فارل ویلیامز ساخته شده، پیش از دستگیری، در فیس‌بوک خود از کسانی فضای ایران را سیاه و تاریک نشان می‌دهند انتقاد کرده بود

These Young Iranians Arrested for Recording Tehran Version of Pharrell Williams's "Happy"

IranWire reached a source informed about the nature of the arrests. “All of the young producers received phone calls informing them that a friend had suffered a car accident and required their help. When they arrived at the address they had been given over the phone, security forces were waiting to arrest them.” Security forces have also allegedly threatened the families of those arrested that if they speak to any media about the detentions, their children will not be released. The source said that each family has paid a bail of 30 million toman, the equivalent of $10,000, and been told if they comply with the demand not to speak to any media outlets, their children will be released tomorrow, Wednesday.
بازداشت دختر و پسرهایی که با آهنگ فارل در پشت بام رقصیدند
رییس پلیس پایتخت با اشاره به اینکه متهمان سه پسر و سه دختر هستند، اظهار کرد: آنان ضمن اعتراف به اقدامات مجرمانه خود بیان کردند: ما توسط یک زن (از دستگیر شدگان) و یک مرد اغفال شدیم و آنان با وعده خوانندگی و هنرپیشه شدن ما را مجاب به انجام این کار کردند ضمن اینکه بدون اجازه ما تصاویر را در شبکه‌های مجازی پخش کردند
این مقام انتظامی گفت: ماموران پلیس امنیت عمومی تهران بزرگ در آخرین مرحله از عملیات خود عامل اصلی که “س.س” نام داشت و اقدام به تهیه و انتشار این کلیپ مبتذل در فضای مجازی کرده بود را دستگیر کردند.

گزارش صدا و سیمای جمهوری اسلامی در این رابطه
New version of happy performed by people in iran
جوانان تهرانی که همراه «کمپین شاد» فرل ویلیامز، خواننده آمریکایی، ویدئوهای رقص و شادی‌شان را در یوتیوب منتشر می‌کردند، دستگیر شدند. در شبکه‌های اجتماعی اینترنت هشتگی برای خواست آزادی این افراد در حال گردش است
ساعاتی پس از اعلام خبر بازداشت این عده، فرل ویلیامز در صفحه فیس‌بوک خود نوشت: "بسیار مایه تاسف است که این بچه‌ها به خاطر تلاش برای ترویج شادی دستگیر شده‌اند".
حسین ساجدی نیا، فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ در گفت و گو با تلویزیون دولتی ایران، ضمن تائید بازداشت این افراد گفت که این دختران و پسران در دو ساعت شناسایی و ظرف شش ساعت همه دستگیر شده اند.
کلیک در گزارش تلویزیون ایران که با جمله "آبرویی که در سراب تست بازیگری ریخته شد" آغاز می شود، آمده که این افراد توسط گروهی"اغفال" شده اند.
در این گزارش بازداشت شدگان که چهره های آنها مشخص نیست می گویند که به آنها گفته شده قرار است برای فیلم سینمایی مجازی از آنها تست بازیگری گرفته شود.
آنها می گویند که به آنها گفته اند که قرار نیست چیزی که ضبط می شود در جایی پخش شود.
بنا بر برخی از گزارش‌های تائید نشده تعداد افرادی که در این رابطه دستگیر شده اند سیزده نفر بوده، اما منابع رسمی تعداد قطعی بازداشت شدگان را اعلام نکرده اند.
در این ویدئو کلیپ چند دختر و پسر ایرانی نشان داده می شود که با آهنگ "هپی" در کوچه‌های تهران و روی پشت‌بام در حال رقصیدن هستند. این ویدئو در در روزهای اخیر ده‌ها هزار بیننده داشته است.
بازسازی ویدئوی "هپی" که از موفق ترین و پرفروش ترین ترانه های ماه های اخیر بوده است، در سراسر جهان رایج شده است و صدها نمونه از بازسازی این ویدئو و رقصیدن جوانان با این آهنگ در فضای مجازی دیده می شود.
چندی پیش ویدئوی تازه ای از رقص شماری از مسلمان های بریتانیایی با این آهنگ در سایت یوتیوب با استقبال زیادی کلیک روبه رو شد.
این کلیک موزیک ویدئو که "مسلمان های خوشحال بریتانیایی" نام دارد، از زمان انتشارش بر روی سایت یوتیوب در ۱۵ آوریل بیش از یک میلیون و ۱۶۰ هزار بیننده داشته است.

Kianoush Ramezani


Mittwoch, 14. Mai 2014

معرفی کتاب - بدرِجان و هفت شهر عشق / دکتر ژاله احمدی



ژاله احمدی در سال 1351، از دانشگاه تهران در رشته‌ی پزشکی فارغ التحصیل شد. او در زمستان 1364 ایران را ترک کرد و در آلمان زندگی خود را در تبعید آغاز نمود. از جمله‌ فعالیت‌های او در آلمان می‌توان به سازماندهی سمینارها و کنفرانس‌هایی دربارۀ وضعیت ایران به ویژه زنان ایرانی، و نیز رشد بنیادگرایی مذهبی در جهان و ارتباط آن با مسئله‌ی زن و فمینیسم اشاره کرد. آموزش فمینیسم در مرکز زنان شوکوفابریک در برلن، تأسیس فوروم بین‌المللی زنان علیه بنیادگرایی و راسیسم، برگزاری سمینارها، تشکیل کلاس‌ها و گروه‌های کار با موضوع جنسیت، سکسوآلیته جنس­گرائی و مسئله‌ی قدرت، از دیگر عرصه‌های فعالیت او در این سال‌ها بوده است. ژاله احمدی در این سال‌ها، هم‌چنین به کارهای تحلیلی در رابطه با حقوق زنان پرداخته است. او در دوران کار خود در بیمارستان بعنوان پزشک و روانشناس، تحلیل­های روانشناختی خود را در باب مسئلۀ قدرتِ مذّکر و رابطۀ آن با افسردگی و انواع روان پریشی­های معطوف به مسئلۀ جنس و جنسیت، در کنفرانس روان­پزشکان پلی کلینیک روانی دانشگاه در برلن ارائه کرده است. چکیده این تحقیق به زبان انگلیسی در دایره المعارف زنان کشورهای مسلمان منتشرشده است. آخرین اثر او "بدرجان و هفت شهر عشق" است. این بیوگرافی رُمان گونه در یک نمونۀ فردی، به بررسی تأثیر تعیین­کنندۀ مناسبات اجتماعی و تحولات سیاسی، در زندگی زنان در بستری تاریخی، می­پردازد.
مینا اسدی
...کتاب خریداری شده را به سعید افشار دادم که به خواند و اگربخواهد با ژاله برای رادیو همبستگی گفتگو کند. او بنوبه ی خود کتاب را به مهناز قزللو سپرد که برنامه ای در این رادیو دارد بنام "آن سوی مکث" . و او خواند و با ژاله گفتگویی شنیدنی انجام داد. بروید و بشنوید ضرر ندارد .
کتاب ژاله با نثری زیبا و شیوا با تاریخ نویسی بدون غرض و مرض ، و باشرح زندگی مادرش وخودش بدون خود انکاری و دروغ ..و.بدون سانسور در اختیار شماست .بخرید...بخوانید .تنها اشکال این کتاب اینست که: ژاله احمدی نویسنده ی آنست...و نه "ویرجنیا وولف"انگلیسی. ...


رمان بدر جان و هفت شهر عشق- گفت و گو با ژاله احمدی، (قسمت دوم)
رمان بدرِ جان پیرامون بدر جان و هفت شهر عشق گفت و گو با ژاله احمدی
بدرِجان و هفت شهر عشق" بدرِجان و هفت شهر عشق" داستان زندگی یک زن ایرانی، فرزند یکی از قدیمی ترین خانواده های کرمان است که دوران کودکی و نوجوانی اش ، تجلی کامل امید خانواده به آینده ای روشن بود که برنامه ی مدرنیزه کردن ایران را نوید می داد. ( تولد بدر جان در1303 مصادف بود با پایان سلطنت قاجارو انتقال قدرت به رضا شاه پهلوی).
دکترژاله احمدی «بدر جان وهفت شهر عشق»
انجمن فرهنگی اجتماعی ایرانیان (وال دُ مارن) .
بمناسبت گرامیداشت روز زن. ،معرفی کتاب
باشرکت خانمها دکتر ژاله احمدی ، کتاب بدر جان وهفت شهرعشق
عفت ماهباز ، کتاب فراموشم مکن

 ژاله احمدی- تسويه حساب با فاشيسم، آغاز يك سلسله تسويه حساب­هاي تاريخي در غرب بود كه از میانه دهه 1960 به اوج خود رسيد. مهمترین آن، تسویه حساب زنان و همجنسگرایان غرب با تاريخ مرد سالار بود. آن­ها با برهم زدن تعادل قدرت جنس­ها، ضرورت تقسيم و سلسله مراتب جنسي براي نظم جامعه را به عنوان بهانه اي براي سركوب و استثمار در فُرماسيون­هاي پدر سالار بی­اعتبار کرده، مقولات جنس، جنسيت و سكس را ابزار بيان فرماسيون هاي ويژه قدرت معرفی کردند و  نشان دادند که بدليل رابطه سلطه گرانه جنسها حيطه هاي بيولوژيك، زندگي اجتماعي و عشق جنسي عرصه هاي سازمان دهي قدرت مي باشند.
دو دهه بعد، فمینیسم آکادمیک، مقوله زن بعنوان سوژه را زیر سؤال برده، ادعا می­شود که این مقوله از طريق همان ساختارهاي قدرتي مطرح و محدود مي­شود كه توسط آن­ها مي­بايستي به هدف رهايي نائل شده، پيشگام تعريف انسان فرد شدۀ آينده شود....

Donnerstag, 8. Mai 2014

اعلامیه ی آنارشیستهای اوکراین در رابطه با کشتار در روز جهانی کارگر به انگلیسی & فرانسه + فیلم +عکس


 عکس- ابتدا طرفداران حزب کمونیست (استالینیستهای طرفدار روسیه) به مردم در پناه پلیس تیر اندازی کردند. 
برای بزرگنمایی روی عکس کلیک کنیم. 
Photo: Pro-Russian paramilitaries firing shots behind the defensive line of riot police


فیلم نجات کارگران از ساختمان اتحادیه توسط معترضان به حکومت سابق (طرفدار روسیه)
Video: Civilians from “Euromaidan” crowd attempt to rescue people from the burning Trade Union house.
بیانیه ی آنارشیستها در زیربرای خواندن بیانیه به زبان فرانسه روی تیتر زیر کلیک کنیم.

Déclaration du SAT-Kiev sur la tragédie d’Odessa

Ni dieux, ni maîtres, ni nations, ni frontières !
Syndicat autonome des travailleurs - Kiev (syndicaliste révolutionnaire)

AWU-Kiev Statement on the Odessa Tragedy

More than 40 people were killed and nearly 200 were wounded in the tragic clash of right-wing combatants in Odessa on May 2: football hooligans and Euromaidan self-defence on the one side; Stalinists, pro-Russian paramilitaries and local police force on the other. 
It started as a belligerent mob, comprised of men with “St. George’s ribbons” and red armbands (such armbands were also spotted on some police officers), wielding clubs and firearms, approached the march “for united Ukraine” which was made up of right-wing football hooligans joined by a large crowd of civilian people. As fighting began between the sides, the riot police provided cover to the attackers and cooperated with them. 4 people were killed. It is noteworthy that in the previous days the Antimaidan protesters had repeatedly marched along the centre of Odessa and never met any physical counteraction either from their political opponents or the police.
Photo: Pro-Russian paramilitaries firing shots behind the defensive line of riot police / credit: napaki.livejournal.com
Civilian “pro-Ukrainian” crowd didn’t disperse after the shootings; enraged, they started the counterattack. As the fighting became sufficiently intense, some of pro-Russian combatants withdrew to the Afina trading center, which was then blocked by the police. The crowd, incited by hooligans, followed the other part of the attackers and proceeded to rout the Antimaidan camp, located near the Trade Union house. The Antimaidan protesters fled to that building and then the entrances were barricaded. It should also be noted that Alexey Albu, leader of Stalinist Borotba organization, personally urged protesters to come inside the blocked building, although never joined them himself. We see this as a proof enough to any left or anarchist organization in the world to sever any ties, either financial or informational, with this organization. By sending them money you would fund the civil war; by spreading their statements and supporting them morally you would contribute to their war propaganda.
Violence continued, as Euromaidan crowd surrounded the Trade Union house and combatants from both sides fired shots and hurled Molotov cocktails both to and fro the roof of the building. At this moment is still unclear which factor contributed the most to the fire, which burned some and suffocated others to death.
Video: Civilians from “Euromaidan” crowd attempt to rescue people from the burning Trade Union house

Майдановцы спасают сепаратистов из огня


We are sure that the violence of right-wing hooligans was the integral part of this tragedy. However, it is clear that this violence was planned for and counted on. The people who should also be held responsible are the pro-Russian instigators and the local police, who supported them.
Members of AWU wish to express their deepest mourning for the victims. They fell prey to the interests of the forces that consistently try to instigate a civil war in Ukraine. Sadly, large parts of the working class are disoriented and serve as merely blind puppets in the hands of such forces, giving their lives for utterly stupid and meaningless things and ideas. The immediate effect of the escalation of this tragically pointless conflict is the split of the working class in Ukraine. While some workers are threatening with a political strike in support of the Antimaidan, several members of the (pro-Maidan) Confederation of Free Trade Unions are being kidnapped by Antimaidan forces. Instead of taking a united stance against the neoliberal policies of the government, proletarians are busy fighting each other for the interests of various bourgeois cliques. 
The final result of such policies will be a civil war in Ukraine, which will mean an ultimate catastrophe for the working class. We are not pacifists and will be at the side of the working class whenever it fights against the bourgeoisie, no matter what forms this fight takes — but this is not the case in Ukraine nowadays. The disoriented and weak proletariat will be busy engaging in self-destruction; the outcomes will be drastic fall of life standards, rise of unemployment and criminal activities, and loss of huge number of lives. All prospects of working-class self-organization and mobilization will be buried for some time. 
We can see that this scenario is being pushed forward by the alliance of various right-wing groups, nazis, conservatives and Stalinists. It is important to understand that Antimaidan cannot be considered a “working-class social protest”: the typical demands of this movement in various towns are dictated by the most reactionary clerical conservatives (abolition of electronic IDs because they include “the Number of the Beast”; banning of vaccination; etc.) and have little to do with the interests of workers. 
On the other hand, we are disgusted by the reaction of the right-liberal and patriotic general public which takes delight in the Odessa deaths. However wrong the killed people might have been, they shouldn’t have died in this brutish accident. As Ukrainian workers side with various warring right-wing movements, they are sliding further from socialism to barbarism. The cure is well-known: we should realize our own class interests, organize at workplaces and direct our rage against the real enemy, not at each other. In days like these global workers’ solidarity means very much. The global working class is doomed to eliminate itself: either in the process of social revolution and construction of a classless society or in the process of a barbaric all-out war. 
No gods, no masters, no nations, no borders! 
Autonomous Workers’ Union – Kiev 
5 May 2014
  Comments:
Here you can see this man standing in the midst of an armed attack by pro-russian paramilitaries, unharmed. Later, he urged people from Antimaidan to come inside the barricaded building, but never came inside himself, to ensure his personal safety. We see this as a proof that Alexey Albu was aware of the provocation, and acted in order to make it happen.