Dienstag, 25. Januar 2011

پیام های آنارشی (وبلاگ حذف شده در بلاگفا)

فرارسیدن 21 ژانویه سالروز درگذشت جرج اورول، سوسیالیست لیبرتارین انگلیسی بر همه آنارشیستهای جهان تسلیت باد!
به مناسبت 20 ژانویه سالروز شهادت حضرت لنين كبير (ع)!:
در هر انتقالي از سرمايه‌داري به سوسياليسم ديكتاتوري ... ضروريست... بديهي است كه هيچ يك از عناصر فساد جامعۀ كهنه كه ناگزير بسيار كثيرالعده و اكثراً با خرده بورژوازي مربوطند نمي‌توانند در يك چنين تحول عميقي "خودنمايي" كنند مگر از راه افزايش جرائم، اوباشي، ارتشاء، احتكار و انواع فضاحات ديگر. براي اينكه بتوان از عهدۀ همۀ آنها برآمد زمان و سرپنجۀ آهنين لازمست. هيچ انقلاب كبيري در تاريخ نبوده است كه در آن مردم اين موضوع را بطور غريزي حس نكرده و با تيرباران دزدان در محل ارتكاب جرم قاطعيت نجات‌بخشي از خود نشان نداده باشند! مصيبت انقلاب‌هاي پيشين در اين بود كه شور انقلابي توده‌ها كه آنها را در حالت برانگيختگي نگاه مي‌دارد و به آنها نيرو مي‌دهد تا عناصر فساد را به طرز بي‌اماني سركوب نمايند، براي مدتي مديد كفايت نمي‌كرد!
لنين؛ وظايف مبرم حكومت شوروي؛ 1918

حوداثی در ایران رخ داد که تحت عنوان «جنبش سبز» معروف شد. جنبشی که هیچ ارتباط عمیق و بنیادین با آزادی و برابری مردم ایران نداشت. چرا؟ چون
1) پیش از هر چیز با شعار «رأی من کو» و دفاع از موسوی در برابر احمدی نژاد (که به نظر من از جهاتی مترقی تر هم هست) از کلیت نظام جمهوری اسلامی با قانون اساسی فوق ارتجاعی و انتخابات فرمایشی و غیر آزادش اعاده حیثیت شد و مشکل مردم صرفاً به تقلب در "انتخابات" و دخالتهای فراقانونی رهبر محدود گردید. دفاع از تئوکراتهای "خوب"! (موسوی، کروبی و ...) در برابر تئوکراتهای بد، دفاع از روحانیت "خوب"! (منتظری، صانعی و ...) در برابر آخوندهای بد، دفاع از بسیجی "خوب"! (همت، باکری و ...) در برابر بسیجی بد همه در این راستا قابل توضیح است.
2) این جنبش هیچ شعار واقعاً سکولاریستی (نفی حکومت دینی نه فقط ولایت فقیه) نداشت. هیچ شعاری در حمایت از برابری جنسیتی، حقوق اقوام و ملل تحت ستم، حقوق کار و کارگر (مخالفت با سرمایه داری پیشکش!) نداشت. حتی در بیانیه های اتاق فکر خارجه نشین جنبش، خواسته سکولاریسم (جدایی مذهب از دولت و آموزش رسمی) عمداً مسکوت گذاشته شد.
3) برخی از شعارهای این جنبش اساساً ارتجاعی و ضد انسانی بودند مانند "اوباما! اوباما! یا با اوان یا با ما!" "نه غزه، نه لبنان" یا مزخرف و ناموبوط (سفارت روسیه، لانه جاسوسیه!! و ...) به همین خاطر هم مورد حمایت عظیم رسانه ای و دیپلماتیک امپریالیسم و صهیونیسم قرار گرفت. انتخاب رنگ سبز برای ستاد موسوی نشان می دهد که لااقل بخشی از اصلاح طلبان از بروز تقلب آگاه بوده و می خواستند با سوءاستفاده از نارضایتی مردم و با حمایت قدرتهای غربی انقلاب رنگی راه بیندازند. تقلب بهانه ای بیش نبود.
تمام نهضت های ارتجاعی بر پایه نارضایتی های به حق مردمی شکل می گیرند. این پرچم، هدف و رهبران یک جنبش هستند که ماهیت آنرا مشخص می کنند.
اسفا! تقریباً تمام گروههای سیاسی دو به دو متضاد از مجاهدین، فدرالیستها، راه کارگر، گروههای رنگارنگ فدائی، حزب کمونیست کارگری (حمید تقوایی از زنان می خواست بدون حجاب به خیابان بیایند! عجب رادیکالیسمی!!) گرفته تا سلطنت-جمهوری خواهان و حزب توده همه و همه قاعده هرمی را تشکیل دادند که رأس و نوک آن اصلاح طلبان داخل کشور بودند. تنها حزب حکمتیست و چند گروه انقلابی دیگر مردم را به سازماندهی مستقل فراخواندند. اگر مواضع یک گروه یا جریان سیاسی در سر بزنگاههای تاریخی را تعیین کننده ماهیت واقعی آن بدانیم (چون در شرایط عادی همه دم از خلق و انقلاب می زنند) جنبش سبز لااقل این حسن را داشت که غیرانقلابی بودن همه گروههای فوق الذکر را برای روشنفکران رادیکال ایران روشن ساخت.
من بسیار متأسفم که از جنبش جنگل به رهبری انقلابی بزرگ خلقهای جهان، میرزا کوچک خان تا انقلاب 57 و اکنون هم جنبش منحط سبز ما تنها شاهد یک عقبگر تاریخی بوده ایم...
در پایان تحلیلی را از لوگزامبورگیستهای ایران تقدیم می دارم.

دانلود مطالب بلاگ آنارشی
آشنایی با آنارشیسم
مقاله «عمل مستقیم» از «امیل پوژه»:
آشنایی با آنارشیسم بدوی‌گرا:
مجموعه آثار رزا لوکزامبورگ (به فارسی):
ترجمه کتاب «خدا و دولت» اثر باکونین:

Mittwoch, 19. Januar 2011

گفت و گوي مريم خراساني با يكي از فعالان آناركوفمينيست

گفت و گوي مريم خراساني با يكي از فعالان آناركوفمينيست


آناركوفمينيست‌ها براي حق و حقوقي كه مردان دارند و زنان ندارند مبارزه مي‌كنند. ما فمينيست‌هاي طرفدار تشابه هستيم. به اين معنا كه آدم‌ها با خصوصياتي مادرزادي به دنيا مي‌آيند ولي اين ساختار اجتماعي است كه ما را به عاداتي معين مجبور مي‌كند يا توسط تعليم و تربيت محدود مي‌كند. به جز تفاوت‌ آناتومي/كالبدي/فيزيكي مدركي وجود ندارد كه تفاوتي بين زن و مرد هست كه مثلاً در مغز يا ژن نمودار شوند. اگر بگوييم زنان و مردان مشابه هم نيستند برتري مردان را حفظ كرده‌ايم. ما با فمينيست‌هاي راست مخالفيم كه مي‌گويند زنان بهتر است قدرت و مقامات را در جامعه داشته باشند. ما فكر مي‌كنيم مسئله‌ي اصلي در خود همين موقعيت‌هاي قدرتي است، مشكل در خود قدرت است: موقعيت و جايگاه قدرت در جامعه. فمينيست‌هاي راست مي‌گويند زنان بايد هرچه بيشتر از اين جاهاي قدرت داشته باشند. ما مي‌خواهيم به نابرابري‌هاي بين انسان‌ها خاتمه بدهيم. ما اين‌طور مي‌بينيم كه همه‌ي شكل‌هاي ستم مثل ستم به هم‌جنس‌گرايان يا خارجي‌‌ها درست مثل ستم بر زنان مهم و جدي است و اين انواع ستم روي هم تأثير مي‌گذارند در يك جامعه‌ي سلسله مراتبي. ما معتقديم كه آدم بايد مبارزه كند بر عليه ستم‌هاي ديگر موازي با مبارزه عليه ساختار اجتماعي مردسالاري. آناركوفمينيسم در سال‌هاي دهه‌ي 70 براي فمينيسم كار خاصي نمي‌كرد. ما آنارشيست‌هايي هستيم كه مي‌خواهيم به جامعه‌ي برابر بدون رهبر و سلسله مراتب برسيم. ما مرحله‌‌ي گذار (ديكتاتوري پورلتاريا) را آن‌طور كه ماركسيست‌ها دليل مي‌آورند قبول نمي‌كنيم. آن‌طور كه در روسيه اين مرحله را سعي كردند طي‌كنند. در عوض ما اين جوري مي‌بينيم كه همه‌ي انسان‌ها بايد شروع كنند پراتيك همبستگي و برابري را در نزديك‌ترين محيط خودشان. به اين صورت آناركوفمينيسم يك فلسفه‌ي زندگي است. روش سكسيستي مي‌خواهد ما را از هم بپاشد. پس ما زنان بايد به هم كمك كنيم. آناركوفمينيسم يك جنبش همبستگي بين خواهرها است. ما خودمان را به شكلي مستقل متشكل مي‌كنيم به اين معني كه مي‌خواهيم از اين طريق كه خودمان را خارج از ساختار قدرت قرار مي‌دهيم ساختار قدرت در جامعه برجسته‌تر ديده شود. (از طريق جدا كردن خودمان از ساختار قدرت به آن نگاه مي‌‌كنيم). خودمان را متشكل مي‌كنيم بدون مردان
برای خواندن مصاحبه روی اینجا کلیک کنیم. 
لینک منبع

Sonntag, 16. Januar 2011

نام فیلم : In the Middle of Nowhere

در این مستند بیشتر به شرایط داخلی ایران و نظام حقوقی و سیاسی آن که منجر به فرار زنان از این کشور می گردد (از جمله قوانین ضدزن و ضدخانواده، تبعیض شدید جنسیتی، و غیره) پرداخته شده است.
ین فیلم با همکاری کانال تلویزیونی Hedemora Nar TV ساخته شده است.
نام فیلم : In the Middle of Nowhere
کارگردان: فرح شیلاندری
تولید کننده: روبین سونداستروم
فیلم مزبور را می توانید در وب سایت زیر مشاهده فرمایید:
http://www.hedemoranartv.se/in-the-middle-of-nowhere-1879694
 از آنجا که هدف از پرداختن به این موضوع، کمک به شرایط فعلی این زنان و نیز درک بهتر شهروندان سوئدی از عوامل و دلایل زنان ایرانی برای ترک میهن خود بوده است، این فیلم با زیرنویس سوئدی تهیه شده است.

تأملی ديگر در هم‌جنس‌گرايی و باورهای دينی/ محمد برقعی

نوشته آقای نراقی مرا بر آن داشت که بحثی را که دير بازی است با مؤمنين مسلمان، مسيحی و يهودی در اين مورد داشته ام در اينجا بيان کنم با اينان می گويم ميدانيد که دانشمندان بيولوژيست مدعی هستند که حدود ۴-۵ درصد انسان ها به ضرورت ژنتيکی همجنسگرا به دنيا می آيند و حتی تحقيقات علمی بيشتر نشان داده که اين امر ويژه انسان ها نيست بلکه بسياری از حيوانات نيز با اين ويژگی به دنيا می آيند. سپس از آنان می پرسم آيا دليلی دارند که آنچه را دانشمندان ميگويند از نظر علمی نادرست است و چنين ويژگی ژنتيکی وجود ندارد . تـا بحال هيچ مومن آشنا به اين علم را نديده ام که اين ادعای علمی را رد کنند حداکثر ميگويند البته ديده ايم که گاه علم هم ممکن است اشتباه کند که سوال بعدی آنست که تا آن زمان که دليلی برای رد يک يافته علمی ثابت شده نداريم مگر چاره ای جز پذيرش آن داريم زيرا در آن صورت از علم هيچ نميماند و کل جهان ما ميشود خيال و معياری برای درستی و نادرستی. هيچ ادعايی باقی نميماند حتی ثبوت خالق و حقانيت اديان هم نا ممکن ميشود و هميشه به اينجا ميرسيم که آنچه را که علم به قطعيت بر درستی آن پا می فشارد مورد قبول است.