گفت و گوي مريم خراساني با يكي از فعالان آناركوفمينيست
آناركوفمينيستها براي حق و حقوقي كه مردان دارند و زنان ندارند مبارزه ميكنند. ما فمينيستهاي طرفدار تشابه هستيم. به اين معنا كه آدمها با خصوصياتي مادرزادي به دنيا ميآيند ولي اين ساختار اجتماعي است كه ما را به عاداتي معين مجبور ميكند يا توسط تعليم و تربيت محدود ميكند. به جز تفاوت آناتومي/كالبدي/فيزيكي مدركي وجود ندارد كه تفاوتي بين زن و مرد هست كه مثلاً در مغز يا ژن نمودار شوند. اگر بگوييم زنان و مردان مشابه هم نيستند برتري مردان را حفظ كردهايم. ما با فمينيستهاي راست مخالفيم كه ميگويند زنان بهتر است قدرت و مقامات را در جامعه داشته باشند. ما فكر ميكنيم مسئلهي اصلي در خود همين موقعيتهاي قدرتي است، مشكل در خود قدرت است: موقعيت و جايگاه قدرت در جامعه. فمينيستهاي راست ميگويند زنان بايد هرچه بيشتر از اين جاهاي قدرت داشته باشند. ما ميخواهيم به نابرابريهاي بين انسانها خاتمه بدهيم. ما اينطور ميبينيم كه همهي شكلهاي ستم مثل ستم به همجنسگرايان يا خارجيها درست مثل ستم بر زنان مهم و جدي است و اين انواع ستم روي هم تأثير ميگذارند در يك جامعهي سلسله مراتبي. ما معتقديم كه آدم بايد مبارزه كند بر عليه ستمهاي ديگر موازي با مبارزه عليه ساختار اجتماعي مردسالاري. آناركوفمينيسم در سالهاي دههي 70 براي فمينيسم كار خاصي نميكرد. ما آنارشيستهايي هستيم كه ميخواهيم به جامعهي برابر بدون رهبر و سلسله مراتب برسيم. ما مرحلهي گذار (ديكتاتوري پورلتاريا) را آنطور كه ماركسيستها دليل ميآورند قبول نميكنيم. آنطور كه در روسيه اين مرحله را سعي كردند طيكنند. در عوض ما اين جوري ميبينيم كه همهي انسانها بايد شروع كنند پراتيك همبستگي و برابري را در نزديكترين محيط خودشان. به اين صورت آناركوفمينيسم يك فلسفهي زندگي است. روش سكسيستي ميخواهد ما را از هم بپاشد. پس ما زنان بايد به هم كمك كنيم. آناركوفمينيسم يك جنبش همبستگي بين خواهرها است. ما خودمان را به شكلي مستقل متشكل ميكنيم به اين معني كه ميخواهيم از اين طريق كه خودمان را خارج از ساختار قدرت قرار ميدهيم ساختار قدرت در جامعه برجستهتر ديده شود. (از طريق جدا كردن خودمان از ساختار قدرت به آن نگاه ميكنيم). خودمان را متشكل ميكنيم بدون مردان
برای خواندن مصاحبه روی اینجا کلیک کنیم.
لینک منبع
با سلام و تشكر از پذيرفتن اين گفت و گو لطفاً خودتان را معرفي كنيد:
ساندرا اريكسون، 28 ساله، متولد 1974، فعال فمينيسم آنارشيستي. از سال 95 فعاليت آناركوفمينيستي را شروع كردام فعاليت در جنبش استقلالطلبي باسك اسپانيا شروع كردم. من معلم هستم و با بچههاي 15-13 ساله كار ميكنم. معلم زبان سوئدي براي خارجيها.
ـ ويژگيهاي آناركوفمينيسم چيست؟
آنارشيسم به معني ضدهيرارشي (ضد سلسله مراتب) است ولي در عمل اين طور نبود؛ به اين دليل ما فعاليت آناركوفمينيسم را شروع كرديم. براي اين كه در جنبش آنارشيستي مردان قدرت بيشتري نداشته باشند. آنارشيسم به اين معني كه ما معتقد به پارلمانتاريسم و دولت نيستيم. ما مخالف قدرت گرفتن هستيم. اگر قدرت بگيريم پايينيها را نميشناسيم، اگر از طريق قدرت به پارلمان برويم ... از روشهاي غيرپارلماني استفاده ميكنيم، نميخواهيم قدرت بگيريم ... ما نميخواهيم مثل احزاب ماركسيستي و كمونيستي قدرت بگيريم، ما ميخواهيم به شكل فدراتيو عمل كنيم، تشكل ميخواهيم اما به شكل توزيع قدرت در آن و نه تمركز قدرت ... همه بايد حق تصميمگيري در مورد همه چيز داشته باشند مثلاً در مدرسه بچهها و معلمها، نانپزها براي خودشان، هر شهري براي خودش؛ همه در مورد مسائل خودشان و مسائل عمومي بايد حق تصميمگيري داشته باشند. تشكل و نماينده باشد اما تند و تند عوض شوند. هيچ كس در جايگاه قدرت تثبيت نشود ... ما با دولت مخالفيم، در سيستم دولت در سيستم دولت عدهاي قدرت ميگيرند مثل مردها، سفيدها و ... ما مخالف سلسله مراتب قدرت هستيم.
مكانيزم انتخاب نمايندهها چگونه است؟
از هر بخش كوچكي مثل مدرسه و بيمارستان و غيره طي بحث و گفت و گو نمايندگاني انتخاب ميشوند ـ نمايندگاني از هر كدام از بخشهاي كاري ـ و در مورد همهي مسائل كمون مربوط به شهر و كشور بالا ميروند، پيشنهاد ميدهند و بعد برميگردند به بخشهاي كوچكي كه از آن آمدهاند و مشورت ميكنند تا مسائل مشخصي مورد قبول همه حاصل شوند. خود افراد ميگويند كه چه كسي را ميخواهيم (آن كس كه بيشتر رأي آورد انتخاب ميشود) شكل ديگري هم هست: ليست نامها! اين بار شما انتخاب شويد و بعد ديگريها (به نوبت). رأي دادن چيز خوبي نيست چون ممكن است همه به مردها رأي دهند يا به كسي كه محبوب است ...
ـ نقد شما به شيوهي پارلمانتاريسم چيست؟
ما رأيگيري نميكنيم، از طريق ليست و بحث كار چرخشي و نوبتي ... وقتي كار تخصصي است مثل كار مربوط به مكانيك يا مالي يا اقتصادي بين آنهايي كه متخصص اين كارها هستند كار چرخشي است. در مورد آنهايي كه بلد نيستند بايد توسط متخصصها آموزش بگيرند.
ـراجع به آناركوفمينيسم بيشتر بگوييد:
اعتقاد به چرخش و توزيع قدرت نظريهي آنارشيسم در كل است، ما به اين خاطر آناركوفمينيسم شديم كه بين زنها هم سلسله مراتب هست مثل سلسله مراتب طبقاتي. قدرت بين زنها هم هست قدرت زن سفيدپوست بيشتر از زنان جياپاس هست ... حتي بين ما كه معتقد به آنارشيسم هستيم مردان قدرت بيشتري دارند. زنهاي كشورهاي ثروتمند قدرت بيشتري دارند تا زنان روستايي جياپاس. من در اين جامعه فمينيست و آنارشيست شدم كه قدرت كمتري دارم نسبت به مردان آنارشيست. و در سطح جامعه هم من به عنوان زن قدرت كمتري دارم ولي در مقابل زن خارجي من قدرت بيشتري دارم. خوب است كه آناركوفمينيستها اين را بدانند كه آگاهانه با اين سلسله مراتب قدرت مبارزه كنند. با طبقهي زنان بورژوا همكاري نميكنيم اما با زنان طبقات پايين، آنهايي كه صدايشان به جايي نميرسد همكاري ميكنيم. اگر زن بورژوا هم مبارزهاي براي درخواستي و حقي داشته باشد ما مخالفت نميكنيم اما همكاري ما با پايينيها است. هر زني اگر حقي در جامعه بگيرد براي همهي زنها خوب است. ما در مدرسه كار ميكنيم و اين چيزها را به همه آموزش ميدهيم. از همهي زنهايي كه به آنها تجاوز ميشود حمايت ميكنيم بدون در نظر گرفتن طبقهشان.
ما مخالف قدرت هستيم، قدرت بايد از بين برود؛ ولي اگر زناني براي گرفتن قدرت در مجلس مبارزه ميكنند يا ميخواهند كشيش شوند مخالفت نميكنيم، اين بد نيست اما همكاري هم نميكنيم اين خواست ما نيست. زنان بورژوا در كمونها و در مدرسهها مثل همه حق رأي دارند.
ـ نظرتان راجع به سرمايهداري چيست؟
سرمايهداري بر پايهي ستم است. مالكيت سرمايه از استثمار و به قيمت فقيرسازي به وجود ميآيد. سرمايهداري سوئد از قِبَل استثمار كشورهاي آمريكاي لاتين و افريقا زندگي ميكند. مالكيت بايد عمومي باشد. مدرسه بايد در مالكيت بچهها و معلمها باشد. هر واحدي بايد در مالكيت كاركنانش باشد. مسئله خود پول نيست، مسئله شكل استفادهاي است كه از پول ميشود. همه بايد حقوق برابر داشته باشند. پول اضافي بايد دوباره سرمايهگذاري شود براي همه ... دوباره به خود مردم برسد نه به جيب سرمايهدار مشخص.
ـ به نظر شما بنيانهاي ستم جنسي چيست؟
سيستم سرمايهداري و مردسالاري. مردها قدرت بيشتري دارند. چپهاي قديمي ميگفتند اول سرمايهداري نابود شود بعد مسئلهي زن ... ما اعتقاد نداريم طبقهي كارگر بايد قدرت بگيرد. ما با قدرت مخالف هستيم. همزمان بايد فكر قدرت را در زندگي روزانه از بين ببريم. همه بايد در شكل دادن به زندگي خصوصي و عمومي جامعه سهيم باشند نه فقط قدرت ...
ـ در ميان شما سلسله مراتب نسبت به سازمانهاي ديگر چگونه است؟
سلسله مراتب در ميان ما در قديم بيشتر بوده و اكنون كمتر شده است. مثلاً وقتي جلسه داريم يك ناظر (observator) ميگذاريم كه مواظب اقتدار و حرف زدن زياد بعضي باشد ... كنترل اقتدار كند. ما به تنوع اشكال زندگي در كنار هم معتقديم. امكان آلترناتيوهاي مختلف بايد باشد (همزيستي، همجنسگرايي، مختلط و غيره).
ـ باز هم اگر ممكن است از عقايد آناركوفمينست ها بگوييد.
آناركوفمينيستها براي حق و حقوقي كه مردان دارند و زنان ندارند مبارزه ميكنند. ما فمينيستهاي طرفدار تشابه هستيم. به اين معنا كه آدمها با خصوصياتي مادرزادي به دنيا ميآيند ولي اين ساختار اجتماعي است كه ما را به عاداتي معين مجبور ميكند يا توسط تعليم و تربيت محدود ميكند. به جز تفاوت آناتومي/كالبدي/فيزيكي مدركي وجود ندارد كه تفاوتي بين زن و مرد هست كه مثلاً در مغز يا ژن نمودار شوند. اگر بگوييم زنان و مردان مشابه هم نيستند برتري مردان را حفظ كردهايم. ما با فمينيستهاي راست مخالفيم كه ميگويند زنان بهتر است قدرت و مقامات را در جامعه داشته باشند. ما فكر ميكنيم مسئلهي اصلي در خود همين موقعيتهاي قدرتي است، مشكل در خود قدرت است: موقعيت و جايگاه قدرت در جامعه. فمينيستهاي راست ميگويند زنان بايد هرچه بيشتر از اين جاهاي قدرت داشته باشند. ما ميخواهيم به نابرابريهاي بين انسانها خاتمه بدهيم. ما اينطور ميبينيم كه همهي شكلهاي ستم مثل ستم به همجنسگرايان يا خارجيها درست مثل ستم بر زنان مهم و جدي است و اين انواع ستم روي هم تأثير ميگذارند در يك جامعهي سلسله مراتبي. ما معتقديم كه آدم بايد مبارزه كند بر عليه ستمهاي ديگر موازي با مبارزه عليه ساختار اجتماعي مردسالاري. آناركوفمينيسم در سالهاي دههي 70 براي فمينيسم كار خاصي نميكرد. ما آنارشيستهايي هستيم كه ميخواهيم به جامعهي برابر بدون رهبر و سلسله مراتب برسيم. ما مرحلهي گذار (ديكتاتوري پورلتاريا) را آنطور كه ماركسيستها دليل ميآورند قبول نميكنيم. آنطور كه در روسيه اين مرحله را سعي كردند طيكنند. در عوض ما اين جوري ميبينيم كه همهي انسانها بايد شروع كنند پراتيك همبستگي و برابري را در نزديكترين محيط خودشان. به اين صورت آناركوفمينيسم يك فلسفهي زندگي است. روش سكسيستي ميخواهد ما را از هم بپاشد. پس ما زنان بايد به هم كمك كنيم. آناركوفمينيسم يك جنبش همبستگي بين خواهرها است. ما خودمان را به شكلي مستقل متشكل ميكنيم به اين معني كه ميخواهيم از اين طريق كه خودمان را خارج از ساختار قدرت قرار ميدهيم ساختار قدرت در جامعه برجستهتر ديده شود. (از طريق جدا كردن خودمان از ساختار قدرت به آن نگاه ميكنيم). خودمان را متشكل ميكنيم بدون مردان.
ـ در مورد آنارشيسم و رنگ سياه؟
پرچم آنارشيستها سياه است مثل پرچمهاي ديگر نيست. بر خلاف پرچمهاي ديگر است. يك پرچم نيست. پرچمي است كه پرچم نيست. براي اين كه نشان دهيم آنارشيستها مرزهاي ملي را قبول نميكنند يا هر مرزي بين انسانها را. رنگ انقلابي زنان بنفش است. نه خدايي و نه قدرتي. اين وحدت و همبستگي خواهرها به آنان توانايي و قوت ميدهد. كلمهي قوت و قدرت در زبانسوئدي متفاوت است. به معناهاي متفاوتي اشاره ميكند. فاصلهي زنها وقتي زياد و عميق ميشود امكانات مبارزه كاهش مييابد.
ـ و در پايان در مورد جهاني شدن؟
جهاني شدن از پايين را قبول داريم و نه از بالا.
آناركوفمينيستها براي حق و حقوقي كه مردان دارند و زنان ندارند مبارزه ميكنند. ما فمينيستهاي طرفدار تشابه هستيم. به اين معنا كه آدمها با خصوصياتي مادرزادي به دنيا ميآيند ولي اين ساختار اجتماعي است كه ما را به عاداتي معين مجبور ميكند يا توسط تعليم و تربيت محدود ميكند. به جز تفاوت آناتومي/كالبدي/فيزيكي مدركي وجود ندارد كه تفاوتي بين زن و مرد هست كه مثلاً در مغز يا ژن نمودار شوند. اگر بگوييم زنان و مردان مشابه هم نيستند برتري مردان را حفظ كردهايم. ما با فمينيستهاي راست مخالفيم كه ميگويند زنان بهتر است قدرت و مقامات را در جامعه داشته باشند. ما فكر ميكنيم مسئلهي اصلي در خود همين موقعيتهاي قدرتي است، مشكل در خود قدرت است: موقعيت و جايگاه قدرت در جامعه. فمينيستهاي راست ميگويند زنان بايد هرچه بيشتر از اين جاهاي قدرت داشته باشند. ما ميخواهيم به نابرابريهاي بين انسانها خاتمه بدهيم. ما اينطور ميبينيم كه همهي شكلهاي ستم مثل ستم به همجنسگرايان يا خارجيها درست مثل ستم بر زنان مهم و جدي است و اين انواع ستم روي هم تأثير ميگذارند در يك جامعهي سلسله مراتبي. ما معتقديم كه آدم بايد مبارزه كند بر عليه ستمهاي ديگر موازي با مبارزه عليه ساختار اجتماعي مردسالاري. آناركوفمينيسم در سالهاي دههي 70 براي فمينيسم كار خاصي نميكرد. ما آنارشيستهايي هستيم كه ميخواهيم به جامعهي برابر بدون رهبر و سلسله مراتب برسيم. ما مرحلهي گذار (ديكتاتوري پورلتاريا) را آنطور كه ماركسيستها دليل ميآورند قبول نميكنيم. آنطور كه در روسيه اين مرحله را سعي كردند طيكنند. در عوض ما اين جوري ميبينيم كه همهي انسانها بايد شروع كنند پراتيك همبستگي و برابري را در نزديكترين محيط خودشان. به اين صورت آناركوفمينيسم يك فلسفهي زندگي است. روش سكسيستي ميخواهد ما را از هم بپاشد. پس ما زنان بايد به هم كمك كنيم. آناركوفمينيسم يك جنبش همبستگي بين خواهرها است. ما خودمان را به شكلي مستقل متشكل ميكنيم به اين معني كه ميخواهيم از اين طريق كه خودمان را خارج از ساختار قدرت قرار ميدهيم ساختار قدرت در جامعه برجستهتر ديده شود. (از طريق جدا كردن خودمان از ساختار قدرت به آن نگاه ميكنيم). خودمان را متشكل ميكنيم بدون مردان
برای خواندن مصاحبه روی اینجا کلیک کنیم.
لینک منبع
با سلام و تشكر از پذيرفتن اين گفت و گو لطفاً خودتان را معرفي كنيد:
ساندرا اريكسون، 28 ساله، متولد 1974، فعال فمينيسم آنارشيستي. از سال 95 فعاليت آناركوفمينيستي را شروع كردام فعاليت در جنبش استقلالطلبي باسك اسپانيا شروع كردم. من معلم هستم و با بچههاي 15-13 ساله كار ميكنم. معلم زبان سوئدي براي خارجيها.
ـ ويژگيهاي آناركوفمينيسم چيست؟
آنارشيسم به معني ضدهيرارشي (ضد سلسله مراتب) است ولي در عمل اين طور نبود؛ به اين دليل ما فعاليت آناركوفمينيسم را شروع كرديم. براي اين كه در جنبش آنارشيستي مردان قدرت بيشتري نداشته باشند. آنارشيسم به اين معني كه ما معتقد به پارلمانتاريسم و دولت نيستيم. ما مخالف قدرت گرفتن هستيم. اگر قدرت بگيريم پايينيها را نميشناسيم، اگر از طريق قدرت به پارلمان برويم ... از روشهاي غيرپارلماني استفاده ميكنيم، نميخواهيم قدرت بگيريم ... ما نميخواهيم مثل احزاب ماركسيستي و كمونيستي قدرت بگيريم، ما ميخواهيم به شكل فدراتيو عمل كنيم، تشكل ميخواهيم اما به شكل توزيع قدرت در آن و نه تمركز قدرت ... همه بايد حق تصميمگيري در مورد همه چيز داشته باشند مثلاً در مدرسه بچهها و معلمها، نانپزها براي خودشان، هر شهري براي خودش؛ همه در مورد مسائل خودشان و مسائل عمومي بايد حق تصميمگيري داشته باشند. تشكل و نماينده باشد اما تند و تند عوض شوند. هيچ كس در جايگاه قدرت تثبيت نشود ... ما با دولت مخالفيم، در سيستم دولت در سيستم دولت عدهاي قدرت ميگيرند مثل مردها، سفيدها و ... ما مخالف سلسله مراتب قدرت هستيم.
مكانيزم انتخاب نمايندهها چگونه است؟
از هر بخش كوچكي مثل مدرسه و بيمارستان و غيره طي بحث و گفت و گو نمايندگاني انتخاب ميشوند ـ نمايندگاني از هر كدام از بخشهاي كاري ـ و در مورد همهي مسائل كمون مربوط به شهر و كشور بالا ميروند، پيشنهاد ميدهند و بعد برميگردند به بخشهاي كوچكي كه از آن آمدهاند و مشورت ميكنند تا مسائل مشخصي مورد قبول همه حاصل شوند. خود افراد ميگويند كه چه كسي را ميخواهيم (آن كس كه بيشتر رأي آورد انتخاب ميشود) شكل ديگري هم هست: ليست نامها! اين بار شما انتخاب شويد و بعد ديگريها (به نوبت). رأي دادن چيز خوبي نيست چون ممكن است همه به مردها رأي دهند يا به كسي كه محبوب است ...
ـ نقد شما به شيوهي پارلمانتاريسم چيست؟
ما رأيگيري نميكنيم، از طريق ليست و بحث كار چرخشي و نوبتي ... وقتي كار تخصصي است مثل كار مربوط به مكانيك يا مالي يا اقتصادي بين آنهايي كه متخصص اين كارها هستند كار چرخشي است. در مورد آنهايي كه بلد نيستند بايد توسط متخصصها آموزش بگيرند.
ـراجع به آناركوفمينيسم بيشتر بگوييد:
اعتقاد به چرخش و توزيع قدرت نظريهي آنارشيسم در كل است، ما به اين خاطر آناركوفمينيسم شديم كه بين زنها هم سلسله مراتب هست مثل سلسله مراتب طبقاتي. قدرت بين زنها هم هست قدرت زن سفيدپوست بيشتر از زنان جياپاس هست ... حتي بين ما كه معتقد به آنارشيسم هستيم مردان قدرت بيشتري دارند. زنهاي كشورهاي ثروتمند قدرت بيشتري دارند تا زنان روستايي جياپاس. من در اين جامعه فمينيست و آنارشيست شدم كه قدرت كمتري دارم نسبت به مردان آنارشيست. و در سطح جامعه هم من به عنوان زن قدرت كمتري دارم ولي در مقابل زن خارجي من قدرت بيشتري دارم. خوب است كه آناركوفمينيستها اين را بدانند كه آگاهانه با اين سلسله مراتب قدرت مبارزه كنند. با طبقهي زنان بورژوا همكاري نميكنيم اما با زنان طبقات پايين، آنهايي كه صدايشان به جايي نميرسد همكاري ميكنيم. اگر زن بورژوا هم مبارزهاي براي درخواستي و حقي داشته باشد ما مخالفت نميكنيم اما همكاري ما با پايينيها است. هر زني اگر حقي در جامعه بگيرد براي همهي زنها خوب است. ما در مدرسه كار ميكنيم و اين چيزها را به همه آموزش ميدهيم. از همهي زنهايي كه به آنها تجاوز ميشود حمايت ميكنيم بدون در نظر گرفتن طبقهشان.
ما مخالف قدرت هستيم، قدرت بايد از بين برود؛ ولي اگر زناني براي گرفتن قدرت در مجلس مبارزه ميكنند يا ميخواهند كشيش شوند مخالفت نميكنيم، اين بد نيست اما همكاري هم نميكنيم اين خواست ما نيست. زنان بورژوا در كمونها و در مدرسهها مثل همه حق رأي دارند.
ـ نظرتان راجع به سرمايهداري چيست؟
سرمايهداري بر پايهي ستم است. مالكيت سرمايه از استثمار و به قيمت فقيرسازي به وجود ميآيد. سرمايهداري سوئد از قِبَل استثمار كشورهاي آمريكاي لاتين و افريقا زندگي ميكند. مالكيت بايد عمومي باشد. مدرسه بايد در مالكيت بچهها و معلمها باشد. هر واحدي بايد در مالكيت كاركنانش باشد. مسئله خود پول نيست، مسئله شكل استفادهاي است كه از پول ميشود. همه بايد حقوق برابر داشته باشند. پول اضافي بايد دوباره سرمايهگذاري شود براي همه ... دوباره به خود مردم برسد نه به جيب سرمايهدار مشخص.
ـ به نظر شما بنيانهاي ستم جنسي چيست؟
سيستم سرمايهداري و مردسالاري. مردها قدرت بيشتري دارند. چپهاي قديمي ميگفتند اول سرمايهداري نابود شود بعد مسئلهي زن ... ما اعتقاد نداريم طبقهي كارگر بايد قدرت بگيرد. ما با قدرت مخالف هستيم. همزمان بايد فكر قدرت را در زندگي روزانه از بين ببريم. همه بايد در شكل دادن به زندگي خصوصي و عمومي جامعه سهيم باشند نه فقط قدرت ...
ـ در ميان شما سلسله مراتب نسبت به سازمانهاي ديگر چگونه است؟
سلسله مراتب در ميان ما در قديم بيشتر بوده و اكنون كمتر شده است. مثلاً وقتي جلسه داريم يك ناظر (observator) ميگذاريم كه مواظب اقتدار و حرف زدن زياد بعضي باشد ... كنترل اقتدار كند. ما به تنوع اشكال زندگي در كنار هم معتقديم. امكان آلترناتيوهاي مختلف بايد باشد (همزيستي، همجنسگرايي، مختلط و غيره).
ـ باز هم اگر ممكن است از عقايد آناركوفمينست ها بگوييد.
آناركوفمينيستها براي حق و حقوقي كه مردان دارند و زنان ندارند مبارزه ميكنند. ما فمينيستهاي طرفدار تشابه هستيم. به اين معنا كه آدمها با خصوصياتي مادرزادي به دنيا ميآيند ولي اين ساختار اجتماعي است كه ما را به عاداتي معين مجبور ميكند يا توسط تعليم و تربيت محدود ميكند. به جز تفاوت آناتومي/كالبدي/فيزيكي مدركي وجود ندارد كه تفاوتي بين زن و مرد هست كه مثلاً در مغز يا ژن نمودار شوند. اگر بگوييم زنان و مردان مشابه هم نيستند برتري مردان را حفظ كردهايم. ما با فمينيستهاي راست مخالفيم كه ميگويند زنان بهتر است قدرت و مقامات را در جامعه داشته باشند. ما فكر ميكنيم مسئلهي اصلي در خود همين موقعيتهاي قدرتي است، مشكل در خود قدرت است: موقعيت و جايگاه قدرت در جامعه. فمينيستهاي راست ميگويند زنان بايد هرچه بيشتر از اين جاهاي قدرت داشته باشند. ما ميخواهيم به نابرابريهاي بين انسانها خاتمه بدهيم. ما اينطور ميبينيم كه همهي شكلهاي ستم مثل ستم به همجنسگرايان يا خارجيها درست مثل ستم بر زنان مهم و جدي است و اين انواع ستم روي هم تأثير ميگذارند در يك جامعهي سلسله مراتبي. ما معتقديم كه آدم بايد مبارزه كند بر عليه ستمهاي ديگر موازي با مبارزه عليه ساختار اجتماعي مردسالاري. آناركوفمينيسم در سالهاي دههي 70 براي فمينيسم كار خاصي نميكرد. ما آنارشيستهايي هستيم كه ميخواهيم به جامعهي برابر بدون رهبر و سلسله مراتب برسيم. ما مرحلهي گذار (ديكتاتوري پورلتاريا) را آنطور كه ماركسيستها دليل ميآورند قبول نميكنيم. آنطور كه در روسيه اين مرحله را سعي كردند طيكنند. در عوض ما اين جوري ميبينيم كه همهي انسانها بايد شروع كنند پراتيك همبستگي و برابري را در نزديكترين محيط خودشان. به اين صورت آناركوفمينيسم يك فلسفهي زندگي است. روش سكسيستي ميخواهد ما را از هم بپاشد. پس ما زنان بايد به هم كمك كنيم. آناركوفمينيسم يك جنبش همبستگي بين خواهرها است. ما خودمان را به شكلي مستقل متشكل ميكنيم به اين معني كه ميخواهيم از اين طريق كه خودمان را خارج از ساختار قدرت قرار ميدهيم ساختار قدرت در جامعه برجستهتر ديده شود. (از طريق جدا كردن خودمان از ساختار قدرت به آن نگاه ميكنيم). خودمان را متشكل ميكنيم بدون مردان.
ـ در مورد آنارشيسم و رنگ سياه؟
پرچم آنارشيستها سياه است مثل پرچمهاي ديگر نيست. بر خلاف پرچمهاي ديگر است. يك پرچم نيست. پرچمي است كه پرچم نيست. براي اين كه نشان دهيم آنارشيستها مرزهاي ملي را قبول نميكنند يا هر مرزي بين انسانها را. رنگ انقلابي زنان بنفش است. نه خدايي و نه قدرتي. اين وحدت و همبستگي خواهرها به آنان توانايي و قوت ميدهد. كلمهي قوت و قدرت در زبانسوئدي متفاوت است. به معناهاي متفاوتي اشاره ميكند. فاصلهي زنها وقتي زياد و عميق ميشود امكانات مبارزه كاهش مييابد.
ـ و در پايان در مورد جهاني شدن؟
جهاني شدن از پايين را قبول داريم و نه از بالا.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen