موزهها را اشغال کنید! (مروری بر هنر جنبش اشغال وال استریت) نویسنده: مریم پیردهقان
Shepard Fairey
برای دیدن این مقاله همراه با عکس های مورد استناد در متن و منابعش به لینک زیر مراجعه فرمایید:
هنر اعتراض که متضمن طیف وسیعی از آثار شکل گرفته شده بر اساس تضادهای حکومتی، طبقاتی، نژادی و جنسیتی توسط کنشگران جنبشهای اجتماعی-سیاسی است مسئله ای به شمار میآید که به کرات در قرن اخیر بدان پرداخته شده است. این هنر، که ملموسترین نمودش را در پویاییهای اجتماعی- سیاسی دربنرها، پوسترها، گرفیتی ها و نوع پوشش مییابد در دورهی حاضر به ابزاری جهت اعتراض به سرمایه داری تبدیل شده است که جهت تغییر این پارادایم، خود رابه ایدئولوژی هایی گره میزندکه به بیان آلتوسر «وادارمان میکنند ببینیم»، «دریابیم» و «احساس کنیم» آن چیزی را که به واقعیت اشاره دارد. در این راستا، هنر جنبش اشغال وال استریت که چندی از آن نمیگذردنمونهی بارزی از این مبارزهی هنر با نظام حاکم است. هنری که از ابتدا به دلیل پیوند خوردنش با سیاستِ زمانه، وضعیت مارا در برخورد با خودش روشن میکند و شاید بتوان گفت که مانند هر هنرِ اعتراضِ دیگری «نظریهی بازتابِ» لنین را تا حد زیادی تحقق میبخشد مبنی بر اینکه با بررسی آثار هنری، میتوان زمانه، مناسبات و روابط اجتماعیای را که موجد پدیداری این آثار شدهاند بازشناخت. با این حال، علی رغم اینکه از هنر جنبش اشغال وال استریت و بلاخص کُنش «اشغال موزهها» آرشیوهای بزرگی جمع آوری شده است اما به دلیل فاصلهی کم زمانی ما با آن،مورد مطالعه و بررسی جدی جز در کارهای خانم میشل ایلام استاد مطالعات امریکا- آفریقایی دانشگاه استنفورد قرار نگرفته است. هنری که گمان میرودعلاوه بر اعتراض به بحث هژمونی که در قالب رفتار اقتصادی یا همان مفهوم سلطهی اقتصادی سرمایه داری مطرح میشود، به طور ضمنی به چالش کشندهی هژمونی فرهنگی ارائه شده در قالب هویت فرهنگی نیز میباشد. از این رو، این مقاله میکوشد تا با تمرکز بر جنبش «اشغال موزهها» که توسط گروه هنر- کنشگران صورت میپذیرد به گونه ای اجمالی به واکاویِ سویی فرهنگیِ این کنش بپردازد تا از این حیث ره به این نکته برد که کنش اشغال موزهها علاوه بر اعتراض به نظام مالیِ سرمایه داری که موزهها در آن گرفتارند آبستن اعتراضهایی همچون تبعیض جنسیتی و نژادی نیز میباشد، و این از آن جهت حائز اهمیت است که نگاه مارا به هنر این جنبش همچون هنری بازتاب دهندهی صِرف، خام و تبلیغاتی میرهاند و به افقهای وسیعتری از آرمانهای انسانی این گروه گره میزند.
برای خواندن ادامه مطلب یا روی تیتر آن کلیک کنیم و یا اینجا در بلاگ
کُنش «آفرینشگری» و هنر که مانند همهی کنشهای آدمی، از ترکیب پیچیده ای از عوامل تعیین کننده و شرایط ساختاری متعدد ناشی میشوددر تفکرات ضد سرمایه داری بخشی از یک فرآیند پویش ایدئولوژیک محسوب میگردد یعنی یا در پی آن است که ارزشهای حاکم در جامعه ای را تحکیم کند و یا آن را بر اندازد. در نتیجه، در چنین زمینه ای آثار هنری در یک بافت سیاسی یر نگریسته میشوند[۱] و یک رابطهی قوی میان هنرها و سیاست، به خصوص میان انواع متفاوت هنر و قدرت شکل میگیردو هنربه عنوان رسانه ای که انتقال معناازطریق آن صورت میپذیردبه رویدادهای سیاست به طور همزمان واکنش نشان میدهد و بر روی ابعاد مختلف سیاسی و نیز اجتماعی، تبدیل به یک کانون جنجال و حتی نیروی تغییر سیاسی و اجتماعی میگردد. از اینرو، بیان انواع هنرومیزان اهمیت واولویت آنهادرشکل دهی به خواسته های سیاست اجتناب ناپذیراست.جدّی بودن این امردرشرایط خاصِ جوامع مثل انقلاب،جنگ،بحرانهای متعددسیاسی واقتصادی مشخص میشود.بدیهی است سیاست به مثابهی داستان قدرت،ناگزیرازتعیین وضعیت خودباآن چه آنتونیوگرامشی «جامعهی مدنی» تعریف کرده است،خواهد بود. به عبارت دیگر،نوع برخوردبه شکل تعاملی یاتقابلی،میتواندمطلوبیت یاعدم مطلوبیت سیستم سیاسی را ازمنظرافکارعمومی یاسیاست جهانی نشان دهد و از آن جا که بین هنر و سیاست همواره پیوندی نظری و عملی برقرار بوده است رابطهی آن دو نیز یا مبتنی بر حمایت است و یا مبتنی بر تقابل.
در این راستا یکی از جنبشهایی که هنرش درجهت تقابل با نظام حاکم سرمایه داری ظهور میکند هنر ناشی از جنبش اشغال وال استریت است که متعلق به کسانی دانسته میشود که در راه استقلال از سلطهی سرمایه داری جهانی مبارزه کردهاندو به دنبال رفع نابرابریهای اقتصادی، مبارزه با فرهنگ اقتصادی سرمایهداری و از بین بردن دسترسی و نفوذ دلالان شرکتی و پولی در دولت آمریکا بودهاندو در عین حال در مورد دوگانگی شیوه های فکری «نود و نه درصد» و «یک درصد» هشدار دادهاند و بر اشکال تلفیق فرهنگی ناشی از لشکرکشیهای سرمایه داری تاکید کردند.
هنر به عنوان ابزاری مهم جهت توضیح این آرمان در اشغال جنبش وال استریت ظهور میکند و در مقابل هر دو نوع سرمایه داری به وسیله پوسترهای خیابانی، هنر اجرا، پاپ- آپ گالریها،نمایشهای نور، شعر خوانیها و میکرو پلیهاو همچنین هنر بیانی که همگی از مولفه های اساسی هنراین جنش هستند واکنش نشان میدهد … این موج جدیدِ حرکتِ ناشی از بیان ارگانیک و خلاق، دوباره ایدهی هنر همچون ضرورت را برای یک شهروندِ درگیر در مسائل اجتماعی احیا میکند. این هنری خود- ارجاع در جهت هنر برای هنر، یا هنری که تنها هنرمند را خشنود کند نیست بلکه در عوض، به گونهای به هنگام، هنری به شمار میآید که پاسخی خود-آگاهانه برای مسائل بلاواسطهی اجتماعی است، هنری ناشی از زمانه و هنری برای زمانه، که درنتیجه، بازهنر را همچون یک وسیلهی انتقال منحصر یه فرد برای تجزیه و تحلیل اجتماعی و کُنشِ جمعی بنا مینهد که جهت درکِ – و به طور بالقوه بازسازیِ- جهان اطراف ما چنانکه تجزیه و تحلیل اقتصادی و مطالعات جامعه شناختی ملهم از جنبش هستند مهم مینماید.
تم اصلی در هنر وال استریت «نابرابری[۲]» است. نابرابریهای نژادی، جنسی و اقتصادی. بنابراین، این جنبش،هنری را یه رسمیت میشناسد که همچون ابزاری قوی جهت ایجاد تغییرات اجتماعی به کار رود، حتی اگر این تغییرات در دور زدن نهادینه بودگی و کُرپُرِیتیزِیشنِ خود هنرِ موجود باشد. بدین ترتیب-البته با استثنائاتی-آثار هنریِ جنبش اشغال، در روحی از مشارکت ساخته میشوند و نه در استودیوهای خصوصی، نه به میزبانی موزهها، نه تحت حمایت آژانسهای رسمی، بلکه در عوض ایجاد و نمایش از طریق کنشهایی ناشی از اعتراضی مشترک در روحی منتج از تظاهراتی عمومی، که در مجموع، مظهر این ایده هستند که آثار جنبش اشغال، هنری کنش گرامیباشندوبه لحاظ تاریخی به یک انجمن جهانی عمیق از نقاشان، نویسندگان، نوازندگان، موسیقی دانان و دیگران می پیونددکه به تخیل فرهنگیای شکل دادهاند که بر عدالت اجتماعی اثر میگذارد.
درادامهی همین تفکر است که اشغال موزهها توسط گروه هنر- کنشگران در اعتراض به «نخبه گرایی فرهنگیِ[۳]» جهان هنر و همچنین خدمت موزهها به جهان سرمایه داری سازماندهی میشود چرا که موزههادر حالی که خودشان را به مثابهی قلمروی خودمختار از زیبایی شناسی معرفی میکنند، اما، تغذیه کننده ازبنگاه های سرمایه داریای هستندکه چهرهی خود را به شکل حامیان روشنفکرواقعا علاقه مند به زمینه های رفاه فرهنگی جامعه در آوردهاند.با این حال این دو عرصه -فرهنگی و بنگاهی- روابط خود را پنهان نمیکنند و در بسیاری از مواقع، موزهها نامهای حامیان مالی خود را با افتخار بر روی پلاک برنز نشان میدهند که حاکی از اتکای آنها بر استراتژیهای اتخاذ شدهی بنگاه های بزرگ است، مانند رابطهی همزیستی همیشگی میان موزه متروپولیتن و بانک مرکزی آمریکا با یک میزبان دیگری از بنگاه های جهانی.
این رابطه میان موزهها و بنگاه های حامیشان، نه به سادگیِ یک حمایت، بلکه یک تبادل ارز است که برای تمایزگذاری میان مفهوم سنتی از حمایت و مفهوم ضمانت امروزی مهم است چرا که این چرخش معنی از حمایت سنتی به ضمانت، یک توسعهی نسبتا جدید میباشد که برآمده از یک سرمایه داری جهانی است که فضای فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی ما را مشخص میکند و بر همین مبنا، همان طور که در سرمایه داری، سود به طور مستقیم متناسب با منافع در قدرت مطرح میشود همان طور هم در موزهها، سرمایه مالی به دست آمده به نوبهی خود در گرو مخاطبان بزرگتر است و چنان که پیر بوردیو مینویسد، موزهها به احترام فرهنگی نیاز دارند تا قادر به نفوذ بر حامیان مالی خود باشند. این احترام،همچون سرمایه ای نمادین برای اسپانسرها درک میشود، کسانی که آن را در تبادل ارز برای سرمایه مالی به دست میآورند. بنابراین،موزههادر مدل دایره ایِ تبادل سرمایه داری گردش میکنند؛ و این یکی از دلایلی است که گروه هنر- کنشگران که به «اشغال موزهها» شناخته میشوند، در موزه هنر مدرن نیویورک، مجموعهی فریک و موزه جدید برای واخواست کُرپُرِیتیزِیشنِ[۴]هنر به تظاهرات پرداختند، و یک نمایشگاهِ پاپ آپ به نام «بدون شرح» برگزار کردند که به طور یک دست و هماهنگی خودش را همچون هنری ملهم از جنبش بازنمایی میکرد.البته لارم به ذکر است که چنین حرکتیدارای یک سابقه در ائتلاف هنر کارگران[۵]دههی ۱۹۷۰ بود که به نوبه خودملهم از قدرت سیاه پوستان و فعالیتهای دانشجویی دانسته میشد. نظر به یادداشتهای منتقد هنری بن دیویس[۶]، این ائتلاف، خواستههایی را بسط داد که بی شباهت به برخی از شکایتهای پر سرو صدا به واسطهی اشغال موزهها نیست: حمایت گسترده برای هنرمندان و حقوقشان، ساختار دموکراتیکترموزهها خطاب به جوامع متنوع نیویورک، توجه بیشتر به هنرمندان زن و هنرمندانِ رنگین پوست، تأثیر کمتر شرکتهابر هیئت مدیره های موزهها،و حمایت برای علل ترقی خواه مانند محیط زیست گرایی و جنبش ضد جنگ.
در اشغال موزهها و بُعد فرهنگی آن، نوع استفاده از برخیالمانهای بصری نیز جهت درکِ عمق این جنبش بسیار حیاتی است چرا که نقش عمده ای را در دلالتهای صریح و ضمنی آن ایفا میکند. یکی از این المانها کهبه طور غیر منتظره ایدر اشغال موزهها عمومیت مییابدماسکهایگای فاکس[۷]است، ماسکی طنزگونه و کمدی با رنگ آمیزی سیاه و سفید کهاز لحاظ تاریخیبه نوعی به عنوان نماد آناراشیسم مدرن معروف شده است. این ماسک در اصل نماد چهره یک آنارشیست انگلیسی قرن هفدهمی معروف بهگای فاکسبوده که سعی کرد ساختمان پارلمان انگلیس را منفجر کند اما توسط پلیس بریتانیا دستگیر و اعدام گردید. طرفداران پارلمان طی سالهای بعد روز اعدام گای فاکس را جشن گرفته و مراسم اعدام را به صورت نمادین بازسازی میکردند و شخصی که نقش او را ایفامیکرد از چنین ماسکی استفاده مینمود. اما، بعدها این ماسک تبدیل به نماد مخالفان حکومت میشود که به دفاع از حقوق تحول خواهان و آزادی خواهان در سراسر جهان روی آورده و تلاش میکنند تا با حمایت تکنیکی و معنوی از جنبشهای آزادیخواه و ساختارشکنانه به گسترش شفافیت سیاسی و آزادی کمک کنند[۸].
از طرف دیگر،این ماسک دارانِ گای فاکس میتوانندخویشاوندی دوربرای اعتراضاتِ دیگر اِلمان مورد استفاده در جنبش اشغال موزهها یعنی دختران گوریلیا «انتقامجویان ماسکدار فمینیست» در دنیای هنر باشند، یک گروه از هنرمندان ناشناس که ماسک گوریل را در اعتراض به تبعیض جنسیتی میپوشنداما،چیزی که به عنوان حملهای به دنیای هنر آغاز شد، با جنبش وال استریت و اشغال موزهها به دنیایسیاست پا گذاشت.
فعالیت دختران گوریل از سال ۱۹۸۵ به وسیلهی گروهی از هنرمندان زن در نیویورک در اعتراض به تبعیضهای شایع مرد محور آغاز شد، درست هنگامی که تظاهرکنندگان روی نمایشگاهی در موزه هنر مدرن، به نام «نظرسنجی جهانی در زمینه نقاشی و مجسمهسازی»دست گذاشته و به کم حضوری زنان هنرمند در آن اعتراض کردند چرا که از۱۶۹ هنرمند انتخابی همگی سفیدپوست بودند و کمتر از ده درصد از آنان را زنان تشکیل میدادند.این موضوع منجر گردید که زنان،واقعیتهای موجود را در نقدِ گالریها، موزهها و مدیران آنهامطرح کنندو از عدم تعهد آنان به زنان هنرمند سخن به میان آوردند.بدینسان، صدای بلندمبارزه با با جرم و جنایت اجتماعی، فشار، زن ستیزی و تبعیض جنسیتیِگروه فمینیستی دختران گوریل متولد شد و کوبندگی شان به افسانهیدنیای هنر بدلگردید: «آیا زنان باید لخت شوند تا آثارشان در موزههای آمریکا به نمایش درآید؟ کمتر از ۵ درصد از هنرمندان در بخش هنر مدرن، زن هستند، اما ۸۵٪ از تصاویر، زنانِ برهنهاند!».موفقیت، شهرت و قدرت دختران گوریل حاصل تمرکز آنها بود. آنها میدانستند که وجدان جنسیتی جهان هنر هستند.آنها خود را به شکل منحصر به فردی به عموم معرفی کردند، ماسکهای گوریل به چهره میزدند تا تمرکز را بر روی مطالبات خود بگذارند و نه شخصیتهایشان.در واقع جایی که دختران گوریل به طور فرهنگی در سال ۲۰۱۲ ایستادهاند– یعنی بُعد سیاسی اشغال موزهها- مربوطتر از همیشه در طول تاریخش بوده است. اگر جنبش اشغال وال استریت -یا حداقل اقشارِ زیر فشار ِجنبش که به درگیریهای آشکار سیاسی و پوشاندن هویتشان در ماسکهای گای فاکس علاقه مندند- در پی بانویی مقدس در جهانند که همسو با آرمانهایشان باشددر حقیقت آنها از گروه دختران گوریل خواهند بود.
در واقع تاریخچهی این دو ماسک،پرده از بسیاری از هدفهای جنبش اشغال موزهها، به غیر از اعتراض به سهیم بودن موزهها در رفتار اقتصادی سرمایه داری بر میدارد و آن راتبدیل به نیرویی قوی در بعد فرهنگیِ مبارزه با ساختار حکومتی رایج و تبعیضهای جنسیتی میکند. اما هنرِ اشغال، ممکن است به گونه ای سیاسی، ابزاری قوی دردوباره بازسازیِ دراماتیک از پویاییهای نژادیِ این قیام مردمی نیز باشد مانند آنچه که جنبش «هیپی[۹]» ها در دههی شصت میلادی مطرح کرده بود. در این راستا شاید به طور تحریک آمیزتری، شپردفری[۱۰] – هنرمندی که پوستر «امید» اوباما را خلق کرد–با اثرش پوسترِ «شما به حزب اشغال دعوت میشوید» در تسخیر موزههاکمک میکند، بر جسته کردن یک پرتره از یک زنِ به یادآورندهی جنبش قدرتمند سیاه پوستان، و قرار دادن اشغال وال استریت در تاریخ عمیقتری از اعتراض به حقوق مدنی.
اثر شما «دعوت میشویدِ» فری یک نمونهی قانع کنندهی به خصوص است.تصویری از یک زن جوان با ژاکت یقه اسکی و یاد آور آنجلا دیویس[۱۱]و«یونیفورم» حزب پلنگ سیاه دهه های شصت و هفتاد میلادی.نگاه یک پارچهی پوستر، گذشته های شبه نظامی را تداعی میکند، وحشتی در هزاره جدید ما، و یک چالش برای طرز تفکر جامعه امروز انسانی که در نزدیکیِ روشنگریِ«پسا نژادی[۱۲]»قرار دارد.برای اثبات این دیدگاه، ما به نگاهی تاریخی نیاز داریم که بر مبنای آن، حزب پلنگ سیاه – سازمان چپگرایانقلابی سیاهپوستان در ایالات متحده آمریکاکه برای «حقِ دفاع از خود سیاهان» مبارزه میکرد- توسط پلیس شهر اوکلند که با شدتینامتناسب از قدرت دست به پاکسازی معترضان اشغال مسالمت جو زدسرکوب میشود چنانچه کمدین و منتقد اجتماعی جان استوارت بیان در این باره بیان میدارد که نوع برخورد پلیس با سیاهپوستان به گونه ای بود که گویی به گودزیلا واکنش نشان میدهد. سخن او هر چند شوخ طبعانه، به طور جدی بر روی کلمهی «جانور» تمرکز میکند که همچون یک تهدید در شهری درک میشوند که شهروندان سیاه پوست دارد. پس این تصادفی نیست که حزب پلنگ سیاه[۱۳] در اوکلند تاسیس میشود، جایی که در آن برای چند دهه نابرابریها در بهداشت، آموزش، در آمدو حتی مدت حبس تحت تاثیر رنگ پوستبود.
در واقع، برخی، از این پوستر جهت مشارکت بیشتر مردم سیاه در جنبش وال استریت نام بردهاند، اما هدف پوستر «شما دعوت میشویدِ»فری فراتر از یک درخواست مربوط به سیاهپوستان است چرا که تاثیر حتی انقلابترش به عنوان یک پوستر، توسط مردمِ همه پیشینهها و موقعیت اجتماعیهای درک میگردد وبه طوری نمادین،تبدیل به یک فراخوانی جهت اتحاد پان قومی میشود. البته برخی ممکن است شکایت کنند که این پوستر،توسطِ باز فراهم آوریِ خیال قدرت سیاه پوستان، جنبش اشغال را با یک تاریخ و ناسیونالیسم فرهنگی تنگ نظرانه همراه و با یک بی مکانی در حقوق پسا مدنی عصر مان مرتبط میکند، و یا دعوتِ پوستر به یک «حزب اشغالگر[۱۴]»،ممکن نیست یک نسل جوان ناآشنا با درخواستهای انقلابی را حرکت دهد.اگر چه اینهانگرانیهای موجه ی هستند.اما «شما دعوتم یشوید»به طور واضحی قدرتمند است چرا که آن مُتِعّین هویتی همراه با تاریخچه ای طولانی از مردمی به حاشیه رانده شده در حال کوشش برای رسیدن به عدالت اجتماعی و اقتصادی است، اگرچه این تلاشهادر واقعیت ناقص و ناتمام هستند.
این پوستربه طور زیرکانه ای یک آموزش کوچک[۱۵] است، ارائه دهندهی میزانی از رهبری و دستورالعملهای مورد نیازبرای یک جنبش که در حالِ از دست دادن برخی از عناصر مهمش برای موفقیت است. اشغال کنندگان،به یک برگی از گذشته دعوت میشوند، و انقلاب وار، رهسپار سبک عکسی میگردند که در آن پلنگها دارای برنامه ای آزادی خواهانه بودند: «زمین، نان، مسکن، آموزش، پوشاک، عدالت و صلح» یعنی فرمهای عملی مطلوب در باب جبران بی عدالتیهای اجتماعی و اقتصادیای که آنها مدام تجربه میکردند.
«شما دعوت میشوید» با آنچه که ما هنر سیاه پوستان اشغال مینامیم، یادآور رابطه ای تاریخی میان هنر و سیاست است،را بطه ای که هنرهارا دارای یک عملکرد عمیق میداندو معتقد است که«هنر»باید در خدمت عدالت اجتماعی،و«زیبایی» در خدمت خیری بزرگترباشدیعنی همان چیزی که به طور مشابه، سازمان دهندگان«بدون شرح»مدعیِ آنند مبنی بر اینکه«هدف از این نمایشگاه ارائه یک بیانیه برای یک گفتگو ی آزاد در بابِ مسائل جدی جامعه شناختی است.»
در حال حاضر آرشیوهای بزرگی وجود دارند که به مستند سازی هنرِ جنبش اشغال وال استریت[۱۶]مشغولند[۱۷] این آرشیوهای رو به رشد که نمایشِ یک نگرانی در بابِ رابطهی «سیاست هنر» و «و هنرِ سیاست» هستند نه تنها توجه مان را به محتوای آثار جلب میکند بلکه مکانها و شرایطی را شرح میدهند که تحت آن یک چنین هنر سیاسی میتواند تولید شود.اگر چه برخی هنر جنبش اشغال را همچون هنری خام، تبلیغاتی و یا بی معنی نقد کردهاندو بعضی دیگر آن را به سخره، هنرِ «صادقِ» کسانی میدانند که از کارهایشان اخراج شدهاند (برخی از این انتقادات مشروع هستند) اما آنها رفع مشروعیت از اهمیت هنر اشغال نمیکنند. در واقع این هنر توانایی هنرمندان را برای مشتعل کردن بحثهایی در باب ارزش آزادی بیان و ارزیابی بیان هنری نشان میدهد و بر آن تاکید میکند.پس اجازه دهیم نسل هنری اینچنینی ادامه پیدا کند، هنری است که ملهم از یک وحدت نژادی،جنسی و مدنی در جایی است که هنوز ممکن نیست وجود داشته باشد، هنری که ما را در صداهای ناشنیده باقی میگذارد، هنری که تغییرِ عملیِ اجتماعی را آب میدهد آن هم درست زمانی که همه چیز پژمرده به نظر میرسد، هنری که تلاش میکند تا جهان را هم به زیبایی و هم به راستی گره بزند.
[۱]. البته بایستهی ذکر است که واژهی سیاسی در قاموس تفکر ضد سرمایه داری دارای دلالتهای آن چنان وسیعی است که مجموعهی ساختار روابط اجتماعی و نیز سیاست به معنای نهادین آن را در بر میگیرد.
[3]“cultural elitism”
[۴]corporatization:
[5]Art Workers’ Coalition (AWC)
[6]Ben Davis
[7]Guy Fawkes masks
[8]. سال ۲۰۰۶ هم یک فیلم تخیلی به نامV for Vendettaدر سینماهای جهان اکران شد که پیشینهیاین ماسک در آن توضیح داده شد.
[۹]hippie
[10]Shepard Fairey
[11]فعال سیاسی چپ سیاهپوستآمریکاییو عضو سابق حزب پلنگ سیاهو حزب کمونیست آمریکااست و در اموری مانند مبارزه برای برابری زن و مرد، مخالفت با مجازات اعدام و الغای زندانها فعالیت میکند.
[۱۲] post-race
[13]Black Panther Party
[14]occupation party
[15]mini-tutorial
[16]OWS
[17]و اسمیتسونین Occuprint.org و Occupennial.org
برای دیدن این مقاله همراه با عکس های مورد استناد در متن و منابعش به لینک زیر مراجعه فرمایید:
AntwortenLöschenhttp://pirdehghan.blogfa.com/post/26
mer30
AntwortenLöschen