نقاشی مدرن هم چون دیگر پدیده های هنر مدرن از گذر در تاریخ پر شتاب نیمه قرن 19 بر آمده است. در این میان شاهکار هایی هستند که لحظاتی را ثبت کرده اند که تغییر دهنده ی روند زندگی جوامع بوده اند.
یک نمونه از این دست نقاشی ("Liberty Leading the People "French: La Liberté guidant le peuple) اثر بی بدیل و همواره ماندگار Eugène Delacroix است.
شاید هیچ رخدادی همچون وقایع میانه قرن 19 شهر پاریس در طول تاریخ بشری نبوده است که تاکنون میلیون ها کلمه به زبان های مختلف دنیا در موردش نوشته شده باشد. اما هیچ کدام از این کلمات به اندازه ی همین یک تابلو نمی توانست روح انقلاب فرانسه را برای آیندگان بیافریند و ثبت کند.
در این نقاشی اولین چیزی که توجه ما را جلب می کند دستان زنی است که در دست راستش tricolore flag را بر افراشته است و در دست چپش تفنگ را حمل می کند. باریکاد در هم شکسته شده و جنازه های بر زمین ریخته شده به مثابه ی ستونی برای پا های استوار این زن نقش بازی می کنند...
اما بار دیگر به سوژه ی اصلی عکس یعنی زن پرچم و تفنگ دست باز گردیم. بنا به روایت هایی نام این زن Charles X است. زنی که به رسم زنان انقلابی آن دوران سربندی به نام Phrygian cap بر سر کرده است. این زن به پشت سرش می نگرد. با نگاهی نافذ و بر انگیزاننده! نگاهی که در آن استواری و مصمم بودن را می توان به وضوح دریافت. حالت دست راست زن که پرچم در آن قرار دارد حکایت از آن دارد که درست در لحظه ی بعدی ثبت این نقاشی است که وی دستش را به نشانه فرمان حمله رو به جلو حرکت داده است. این حالت دست به عنوان نمادی از لحظه فراخواندن مردم به آزادی همچنان باقی است. آن چنان که حالت دست مجسمه آزادی که توسط فرانسویان به آمریکا هدیه داده شده است، وام گرفته از این صحنه است. در دست چپ زن تفنگ است. تفنگی که در این دست است به همراه باریکاد در هم شکسته حکایت از آن دارد که برای رسیدن به آزادی راه پر مخاطره ای در پیش داریم.
و اما کلیدی ترین بخش این نقاشی سینه ی باز این زن است. زن می خواهد خود و تن اش را رها و آزاد سازد. برای این رهایی باید جامعه خویش را رها سازد. اما به جای آن که به بحث بیهوده و بی پایان تقدم و تاخر رهایی زن یا جامعه بپردازد. او در همین "لحظه" رها شده است. در لحظه ای که دیگر مردم و مردان مسلح را به آزادی فرا می خواند خودش و تن اش را رها کرده است. سینه آزاد و برهنه ی او نشانی از رهایی فردا است. حال باید به نگاه مردی که لباس آبی بر تن و سربندی قرمز بر سر دارد توجه کرد. وی در جلوی زن زانو زده است به زن خیره شده است. او هم به پرچم و دست زن و فرمان حمله به سوی آزادی وی می نگرد و هم به سینه باز و رهای زن!
...
در این جا خالق اثر نه عکاس ثبت کننده "لحظه" که همان سوژه عکاسی آفریننده این "لحظه" است. این جاست که تمام عکس ها بی نام عکاس در دنیای مجازی به سرعت منتشر می شوند.
یکی از این عکس های ماندگار تصویر دختر جوانی است که در یکی از خیابان های تهران با مشتی گره کرده به آن سوی خیابان فریاد می کشد. این دختر به رسم دختران تحول خواه امروزی تهران شال بر سر کرده است شالی که شاید بر حسب تصادف سرخ رنگ است. چون این روز ها مد رفورمیستی رنگ "سبز" است. او دستانش خالی است. نه پرچمی و نه تفنگی! این است نمادی از جنبش کنونی مردم تحول خواه ایران و زنان جوان آن.
تنها در دست چپش دو دستبند سبز دیده می شود. در پس زمینه عکس خیابان خالی دیده می شود که چند جوان معترض در جهت خلاف نگاه دختر جوان در حرکت هستند. برخلاف نقاشی ثبت شده در قرن 19 پاریس نه خبری از باریکاد است نه خبری از باقی مانده هایی که نشان از یک نبرد سنگین بدهد. این جا خیابان خالی است. خالی و پر از بیم و امید. بیم و امیدی که در نگاه دخترک موج می زند...
و اما نکته کلیدی این عکس حالت دست راست دخترک است. دستی که برخلاف زن فرانسوی پرچمی در آن دیده نمی شود بلکه مچ بند سبزی بر مچ آن بسته شده است. دستی که نشانی از محافظه کاری در آن به وضوح دیده می شود. دستی که محکم روسری و به عبارتی حجاب دختر را محکم حفظ کرده است. گویا بر خلاف زن فرانسوی با سینه های باز و عریانش که در آن لحظه حس رهایی خود، تن و جامعه اش را با هم تداعی می کند. دختر ایرانی حس هراس از آینده و بیم و امید ناپیدایش را در محکم چسبیدن روسری اش نشان می دهد.
اما یک نکته مشترک در این دو تصویر دیده می شود. آن هم ثبت لحظه ای است که زنان کل بشریت را به سوی رهایی و آزادی فرا می خوانند. در واقع این زنان هستند که زمانی که در یک "لحظه" در خیابان ها رها شوند هم رهایی خود هم تن شان و هم جامعه شان را نوید خواهند داد. حال باید دید که با دستانی خالی و مشت شده یا دستانی که پرچم و تفنگ را حمل می کنند؟
برای خواندن مقاله در منبع اینجا را کلیک کنیم.
کل مقاله روی اینجا کلیک کنیم. باتشکر از سپیده جاوید
یک نمونه از این دست نقاشی ("Liberty Leading the People "French: La Liberté guidant le peuple) اثر بی بدیل و همواره ماندگار Eugène Delacroix است.
شاید هیچ رخدادی همچون وقایع میانه قرن 19 شهر پاریس در طول تاریخ بشری نبوده است که تاکنون میلیون ها کلمه به زبان های مختلف دنیا در موردش نوشته شده باشد. اما هیچ کدام از این کلمات به اندازه ی همین یک تابلو نمی توانست روح انقلاب فرانسه را برای آیندگان بیافریند و ثبت کند.
در این نقاشی اولین چیزی که توجه ما را جلب می کند دستان زنی است که در دست راستش tricolore flag را بر افراشته است و در دست چپش تفنگ را حمل می کند. باریکاد در هم شکسته شده و جنازه های بر زمین ریخته شده به مثابه ی ستونی برای پا های استوار این زن نقش بازی می کنند...
اما بار دیگر به سوژه ی اصلی عکس یعنی زن پرچم و تفنگ دست باز گردیم. بنا به روایت هایی نام این زن Charles X است. زنی که به رسم زنان انقلابی آن دوران سربندی به نام Phrygian cap بر سر کرده است. این زن به پشت سرش می نگرد. با نگاهی نافذ و بر انگیزاننده! نگاهی که در آن استواری و مصمم بودن را می توان به وضوح دریافت. حالت دست راست زن که پرچم در آن قرار دارد حکایت از آن دارد که درست در لحظه ی بعدی ثبت این نقاشی است که وی دستش را به نشانه فرمان حمله رو به جلو حرکت داده است. این حالت دست به عنوان نمادی از لحظه فراخواندن مردم به آزادی همچنان باقی است. آن چنان که حالت دست مجسمه آزادی که توسط فرانسویان به آمریکا هدیه داده شده است، وام گرفته از این صحنه است. در دست چپ زن تفنگ است. تفنگی که در این دست است به همراه باریکاد در هم شکسته حکایت از آن دارد که برای رسیدن به آزادی راه پر مخاطره ای در پیش داریم.
و اما کلیدی ترین بخش این نقاشی سینه ی باز این زن است. زن می خواهد خود و تن اش را رها و آزاد سازد. برای این رهایی باید جامعه خویش را رها سازد. اما به جای آن که به بحث بیهوده و بی پایان تقدم و تاخر رهایی زن یا جامعه بپردازد. او در همین "لحظه" رها شده است. در لحظه ای که دیگر مردم و مردان مسلح را به آزادی فرا می خواند خودش و تن اش را رها کرده است. سینه آزاد و برهنه ی او نشانی از رهایی فردا است. حال باید به نگاه مردی که لباس آبی بر تن و سربندی قرمز بر سر دارد توجه کرد. وی در جلوی زن زانو زده است به زن خیره شده است. او هم به پرچم و دست زن و فرمان حمله به سوی آزادی وی می نگرد و هم به سینه باز و رهای زن!
...
در این جا خالق اثر نه عکاس ثبت کننده "لحظه" که همان سوژه عکاسی آفریننده این "لحظه" است. این جاست که تمام عکس ها بی نام عکاس در دنیای مجازی به سرعت منتشر می شوند.
یکی از این عکس های ماندگار تصویر دختر جوانی است که در یکی از خیابان های تهران با مشتی گره کرده به آن سوی خیابان فریاد می کشد. این دختر به رسم دختران تحول خواه امروزی تهران شال بر سر کرده است شالی که شاید بر حسب تصادف سرخ رنگ است. چون این روز ها مد رفورمیستی رنگ "سبز" است. او دستانش خالی است. نه پرچمی و نه تفنگی! این است نمادی از جنبش کنونی مردم تحول خواه ایران و زنان جوان آن.
تنها در دست چپش دو دستبند سبز دیده می شود. در پس زمینه عکس خیابان خالی دیده می شود که چند جوان معترض در جهت خلاف نگاه دختر جوان در حرکت هستند. برخلاف نقاشی ثبت شده در قرن 19 پاریس نه خبری از باریکاد است نه خبری از باقی مانده هایی که نشان از یک نبرد سنگین بدهد. این جا خیابان خالی است. خالی و پر از بیم و امید. بیم و امیدی که در نگاه دخترک موج می زند...
و اما نکته کلیدی این عکس حالت دست راست دخترک است. دستی که برخلاف زن فرانسوی پرچمی در آن دیده نمی شود بلکه مچ بند سبزی بر مچ آن بسته شده است. دستی که نشانی از محافظه کاری در آن به وضوح دیده می شود. دستی که محکم روسری و به عبارتی حجاب دختر را محکم حفظ کرده است. گویا بر خلاف زن فرانسوی با سینه های باز و عریانش که در آن لحظه حس رهایی خود، تن و جامعه اش را با هم تداعی می کند. دختر ایرانی حس هراس از آینده و بیم و امید ناپیدایش را در محکم چسبیدن روسری اش نشان می دهد.
اما یک نکته مشترک در این دو تصویر دیده می شود. آن هم ثبت لحظه ای است که زنان کل بشریت را به سوی رهایی و آزادی فرا می خوانند. در واقع این زنان هستند که زمانی که در یک "لحظه" در خیابان ها رها شوند هم رهایی خود هم تن شان و هم جامعه شان را نوید خواهند داد. حال باید دید که با دستانی خالی و مشت شده یا دستانی که پرچم و تفنگ را حمل می کنند؟
برای خواندن مقاله در منبع اینجا را کلیک کنیم.
کل مقاله روی اینجا کلیک کنیم. باتشکر از سپیده جاوید