Montag, 25. Juni 2012

«جوانان و به تعويق انداختن آينده» / مريم خراساني

سمانه مرادیانی، شاعر و مترجم جوان و نویسنده وبلاگ قربان-گاه، خودکشی کرد
عکس زیرسمانه
مرداد 83
جوان و آينده دال‌هايي‌اند كه به طور معمول به دنبال هم مي‌آيند: جوانان آينده را ساخته‌اند و خواهند ساخت.
اما امروز به گمان من، «جوانان و به تعويق انداختن آينده» پديده‌ي تازه‌اي است در ايران امروز!
راهي كه جامعه‌ي ايران در پيش گرفته است و جوانان‌اش . . .
به نظر مي‌رسد جامعه‌ي ايران در حالت «تعليق» به سر مي‌برد و آگاهانه و ناآگاهانه آينده را به تعويق مي‌اندازد؛ آينده‌اي كه در شرايط كنوني مي‌توانست به نسبت سهل رقم زده شود؛ ساختاري كه ديگران در بخش‌هايي از كره‌ي زمين پيش از اين نهادي كرده‌اند و نيروهاي دروني و بيروني لازمه‌ي آن كم و بيش حي و حاضرند، ائتلاف‌هاي خود را تشكيل داده‌اند و حمايت‌هاي قوي هم دارند؛ اما مردم اعتنايي ندارند و مدام شكل آينده‌ي جامعه‌شان را به تعويق مي‌اندازند . . . جامعه‌اي كه به تاريخ و به فلسفه رويكردهايي نو نشان مي‌دهد، مي‌خواهد گذشته را عميق بشناسد و حال و آينده‌ي خود و جهان را نيز؛ و بسازد نه با گام‌هايي عجولانه، و به شكلي كه شايد هيچ‌جاي ديگر اتفاق نيفتاده باشد و ويژه‌ي خودش باشد در عين‌حال كه داراي اشتراكاتي با همه‌ي سالكان راه‌هاي نو . . . درست بر خلاف گذشته‌اي نه‌چندان‌دور كه با تعجيل و فقط طي حدود يك سال شكلي از خشونت و سركوب را جايگزين شكل ديگري از خشونت و سركوب كرد. ساختاري هيرارشيك را جايگزين ساختاري هيرارشيك ديگر. و امروز بحث از شالوده‌شكني از همه‌ي ساختارها است و آفريدن دنياهايي ديگر . . . غيرسلسله‌مراتبي، غيراقتدارگرا و غيرسركوب‌گر در روند آفريدن هم‌دلي‌ها، برابري‌ها، عدالت‌جويي‌ها و آزادي‌ها . . .
حالت «تعليق» كنوني متناقض‌گونه (پارادوكسي‌كال) است. اين تعليق از ديدن من هم گزاره‌اي از نقد و نفي است و هم در خود عزم به تغيير و آفريدن دارد، حالتي اختيارگرا و اثباتي/ايجابي.
و نيز اين هشدار را كه وجه اولي بدون دومي مركزيت معنايي جديدي شود: نهيليسم/پوچ‌گرايي مشابه دادائيسم در هنر و در زندگي. اگرچه اگر از وجهي مشابه پارمنيدس (parmenides، فيلسوف يوناني آغاز قرن پنجم پيش از ميلاد) بينديشيم كه جز «هست» هيچ نيست و از نيستي جز «نيست» پديد نمي‌آيد و گستره‌ي «هست» همه‌جا را فرا گرفته است، هرچند با ظهور و با خفا، نامستوري همراه با مستوري، آشكارگي با پنهان‌بودگي! پس نفي نمي‌تواند در خلاء وجود داشته باشد، نشان دادن نفي همراه با هر نشانه‌اي كه باشد آن نشانه گزاره‌اي از وجود چيزي است؛ مگر آن‌كه به نفي وجودي فيزيكي برسيم: خودكشي! اگرچه در اين حالت نيز تبديل نيرويي به نيروي ديگر مي‌تواند هم‌‌چنان نشانه‌ي «هستي» باشد.
خودكشي به مثابه يك Act (عملي خودآگاه و مستقل) يا به مثابه يك reaction ) واكنشي در برابر چيزي)؟ مدتي است كه خبرهاي خودكشي دانشجويان و جوانان ـ دختر و پسر ـ از گزاره‌هاي تأسف‌بار جامعه‌ي ما است؛ نظير افسردگي و خودكشي جوانان در سوئد و جاهاي ديگر! خودكشي به مثابه يك Act آن‌طور كه لكان مي‌گويد عملي مستقل، خودآگاه و با طرح و نقشه‌ي قبلي است كه در صورت زنده ماندن پشيماني به همراه ندارد؛ بر خلاف خودكشي به مثابه عملي واكنشي در برابر جامعه، خانواده، معشوق و . . . يا به مثابه جنوني آني، دفعتاً و ناگهاني كه در صورت زنده ماندن معمولاً با پشيماني همراه است مثل خودسوزي زنان ايلام كه چند سال پيش يك جريان فاجعه‌بار وسيع شد؛ خودكشي به مثابه Act فلسفي در ميان دانشجويان و جوانان: نهيليسم به شكلي شديد، به بن‌بست رسيدن فلسفي در روزگاري كه مسائل زندگي و هستي بيش از هر زمان ديگري فلسفي است، بحران ساختارها و به بن‌بست رسيدن انديشه‌ها و زندگي‌هاي ساختاري؛ يأس جوانان از دگرگوني‌هاي عميق اجتماعي و سياسي، تهي يافتن چيزهايي كه براي نسل‌هاي پيشين اميد به زندگي محسوب مي‌شد، «ارزش‌هاي پيشين دودشده و به هوا برخاسته‌اند!» خلاء اقتصادي، فقدان چشم‌انداز، و پوچ بودن دستاوردهاي مدرنيستي‌اي مثل رفاه، پيشرفت، پرستيژ دانشگاهي، سكس بدون عشق، و پوچ بودن ارزش‌هاي سنتي تشكيل خانواده، ازدواج و بچه‌دار شدن و آينده را بر اين اساس ديدن! و انفعال برخي رويكردهاي پسامدرنيستي و تسليم‌طلبي آنان در برابر وضعيت موجود. كالبد بي‌رمق زندگي‌ها جان تازه‌اي مي‌خواهد، سياستي ديگر و راديكاليسمي ديگر، شالوده‌شكني از همه‌ي نحله‌هاي فكري و عملي درون‌سيستمي و آفريدن فرهنگ‌ها، بينش‌ها، اخلاقيات و زندگي‌هاي نو و معنويتي از نوع ديگر . . .

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen