Donnerstag, 28. Juni 2012

جهانی شورشگر یا عصر جدید تیرگی؟ / نوآم چامسکی


نوآم چامسکی ترجمه‌ محمودرضا عبداللهی

جنبش تسخیر، رخدادی بی اندازه شورانگیز و در واقع بی‌همتا است. چیزی از این دست حتی به ذهنم خطور نکرده بود. اگر پیوندها و همبستگی هایی که ایجاد کرده دوره ی طولانی و تاریک پیش رو را تاب آورد - چراکه پیروزی به سرعت حاصل نخواهدشد ـ می‌تواند فرصتی مهم در تاریخ آمریکا شود.
این واقعیت که جنبش تسخیر بی‌سابقه بوده کاملاً درست است. از یاد نبریم، این دورانی بی‌سابقه است - از دهه‌ی 1970 به این سو - و از نقطه‌عطفی در تاریخ آمریکا حکایت دارد. برای قرن ها، از زمانی که این کشور ایجاد شده، جامعه ای تحول گرا، اگر نه به شیوه هایی پسندیده، به حساب می آمده است. این داستان دیگری است، اما پیشرفت کلی به سوی ثروت، صنعتی شدن، توسعه، و امید بوده. توقعات یک همچو چیزهایی بوده است،حتی در نومیدانه ترین زمان ها.
سنم آنقدرها هست که دوران رکود اقتصادی را به یاد بیاورم. پس از گذشت چند سال نخست، در اواسط دهه‌ی 1930، اوضاع واقعاً از امروز سخت تر بود، اما حال و هوا کاملا فرق داشت. حسی وجود داشت که «ما بالاخره از این گرفتاری رها خواهیم شد»، حتی در بین بیکاران، از جمله بسیاری از خویشاوندانم، این برداشت وجود داشت که «اوضاع بهتر می شود».
اتحادیه های کارگری مبارز، به ویژه از طریق CIO (کنگره سازمان های صنعتی)، متشکل می‌شدند. کار به اعتصاب های نشسته کشید، که برای دنیای تجارت ترسناک بود، درنشریات آن موقع آنها میتوانید موضوع را بیابید. زیرا اعتصاب نشسته مرحله پیش از تسخیر کارخانه و اداره‌ی آن به دست خودتان است. فکر اینکه کارگران کارخانه‌ها را تسخیر کنند، بر حسب اتفاق، امروز نیز در دستور کار است، و ما هم باید به آن فکر کنیم. همچنین، قانون نیو دیل New Deal، در اثر فشار مردم، در شرف تصویب بود. با وجود زمانه‌ی عسرت، حسی وجود داشت که « ما از آن رهایی خواهیم یافت».
اکنون اوضاع متفاوت است. بر بسیاری از مردم ایالات متحده، حسی از ناامیدی، و گاه درماندگی، چیره است. به نظرم این در تاریخ آمریکا به راستی جدید است و مبنایی عینی دارد.

درباره‌ی طبقه‌ی کارگر

برای خواندن ادامه مطلب یا روی تیتر آن کلیک کنیم یا در همین بلاگ اینجا را کلیک کنیم.


Montag, 25. Juni 2012

«جوانان و به تعويق انداختن آينده» / مريم خراساني

سمانه مرادیانی، شاعر و مترجم جوان و نویسنده وبلاگ قربان-گاه، خودکشی کرد
عکس زیرسمانه
مرداد 83
جوان و آينده دال‌هايي‌اند كه به طور معمول به دنبال هم مي‌آيند: جوانان آينده را ساخته‌اند و خواهند ساخت.
اما امروز به گمان من، «جوانان و به تعويق انداختن آينده» پديده‌ي تازه‌اي است در ايران امروز!
راهي كه جامعه‌ي ايران در پيش گرفته است و جوانان‌اش . . .
به نظر مي‌رسد جامعه‌ي ايران در حالت «تعليق» به سر مي‌برد و آگاهانه و ناآگاهانه آينده را به تعويق مي‌اندازد؛ آينده‌اي كه در شرايط كنوني مي‌توانست به نسبت سهل رقم زده شود؛ ساختاري كه ديگران در بخش‌هايي از كره‌ي زمين پيش از اين نهادي كرده‌اند و نيروهاي دروني و بيروني لازمه‌ي آن كم و بيش حي و حاضرند، ائتلاف‌هاي خود را تشكيل داده‌اند و حمايت‌هاي قوي هم دارند؛ اما مردم اعتنايي ندارند و مدام شكل آينده‌ي جامعه‌شان را به تعويق مي‌اندازند . . . جامعه‌اي كه به تاريخ و به فلسفه رويكردهايي نو نشان مي‌دهد، مي‌خواهد گذشته را عميق بشناسد و حال و آينده‌ي خود و جهان را نيز؛ و بسازد نه با گام‌هايي عجولانه، و به شكلي كه شايد هيچ‌جاي ديگر اتفاق نيفتاده باشد و ويژه‌ي خودش باشد در عين‌حال كه داراي اشتراكاتي با همه‌ي سالكان راه‌هاي نو . . . درست بر خلاف گذشته‌اي نه‌چندان‌دور كه با تعجيل و فقط طي حدود يك سال شكلي از خشونت و سركوب را جايگزين شكل ديگري از خشونت و سركوب كرد. ساختاري هيرارشيك را جايگزين ساختاري هيرارشيك ديگر. و امروز بحث از شالوده‌شكني از همه‌ي ساختارها است و آفريدن دنياهايي ديگر . . . غيرسلسله‌مراتبي، غيراقتدارگرا و غيرسركوب‌گر در روند آفريدن هم‌دلي‌ها، برابري‌ها، عدالت‌جويي‌ها و آزادي‌ها . . .
حالت «تعليق» كنوني متناقض‌گونه (پارادوكسي‌كال) است. اين تعليق از ديدن من هم گزاره‌اي از نقد و نفي است و هم در خود عزم به تغيير و آفريدن دارد، حالتي اختيارگرا و اثباتي/ايجابي.
و نيز اين هشدار را كه وجه اولي بدون دومي مركزيت معنايي جديدي شود: نهيليسم/پوچ‌گرايي مشابه دادائيسم در هنر و در زندگي. اگرچه اگر از وجهي مشابه پارمنيدس (parmenides، فيلسوف يوناني آغاز قرن پنجم پيش از ميلاد) بينديشيم كه جز «هست» هيچ نيست و از نيستي جز «نيست» پديد نمي‌آيد و گستره‌ي «هست» همه‌جا را فرا گرفته است، هرچند با ظهور و با خفا، نامستوري همراه با مستوري، آشكارگي با پنهان‌بودگي! پس نفي نمي‌تواند در خلاء وجود داشته باشد، نشان دادن نفي همراه با هر نشانه‌اي كه باشد آن نشانه گزاره‌اي از وجود چيزي است؛ مگر آن‌كه به نفي وجودي فيزيكي برسيم: خودكشي! اگرچه در اين حالت نيز تبديل نيرويي به نيروي ديگر مي‌تواند هم‌‌چنان نشانه‌ي «هستي» باشد.
خودكشي به مثابه يك Act (عملي خودآگاه و مستقل) يا به مثابه يك reaction ) واكنشي در برابر چيزي)؟ مدتي است كه خبرهاي خودكشي دانشجويان و جوانان ـ دختر و پسر ـ از گزاره‌هاي تأسف‌بار جامعه‌ي ما است؛ نظير افسردگي و خودكشي جوانان در سوئد و جاهاي ديگر! خودكشي به مثابه يك Act آن‌طور كه لكان مي‌گويد عملي مستقل، خودآگاه و با طرح و نقشه‌ي قبلي است كه در صورت زنده ماندن پشيماني به همراه ندارد؛ بر خلاف خودكشي به مثابه عملي واكنشي در برابر جامعه، خانواده، معشوق و . . . يا به مثابه جنوني آني، دفعتاً و ناگهاني كه در صورت زنده ماندن معمولاً با پشيماني همراه است مثل خودسوزي زنان ايلام كه چند سال پيش يك جريان فاجعه‌بار وسيع شد؛ خودكشي به مثابه Act فلسفي در ميان دانشجويان و جوانان: نهيليسم به شكلي شديد، به بن‌بست رسيدن فلسفي در روزگاري كه مسائل زندگي و هستي بيش از هر زمان ديگري فلسفي است، بحران ساختارها و به بن‌بست رسيدن انديشه‌ها و زندگي‌هاي ساختاري؛ يأس جوانان از دگرگوني‌هاي عميق اجتماعي و سياسي، تهي يافتن چيزهايي كه براي نسل‌هاي پيشين اميد به زندگي محسوب مي‌شد، «ارزش‌هاي پيشين دودشده و به هوا برخاسته‌اند!» خلاء اقتصادي، فقدان چشم‌انداز، و پوچ بودن دستاوردهاي مدرنيستي‌اي مثل رفاه، پيشرفت، پرستيژ دانشگاهي، سكس بدون عشق، و پوچ بودن ارزش‌هاي سنتي تشكيل خانواده، ازدواج و بچه‌دار شدن و آينده را بر اين اساس ديدن! و انفعال برخي رويكردهاي پسامدرنيستي و تسليم‌طلبي آنان در برابر وضعيت موجود. كالبد بي‌رمق زندگي‌ها جان تازه‌اي مي‌خواهد، سياستي ديگر و راديكاليسمي ديگر، شالوده‌شكني از همه‌ي نحله‌هاي فكري و عملي درون‌سيستمي و آفريدن فرهنگ‌ها، بينش‌ها، اخلاقيات و زندگي‌هاي نو و معنويتي از نوع ديگر . . .

Montag, 18. Juni 2012

در ماگادان کسی پیر نمی شود؛ چکیده خاطرات عطاء الله صفوی از اردوگاه های کار اجباری


شنبه ای که گذشت، خبر مرگ دکتر عطاء الله صفوی، پزشک جراح ایرانی منتشر شد. دکتر صفوی بین ایرانیان ساکن شوروی سابق از دهه ها پیش به خاطر گذراندن سالها زندان و کار طاقت فرسا در اردوگاه های کار اجباری استالینی شناخته شده بود. بعد از چاپ خاطرات تکان دهنده او با عنوان "در ماگادان کسی پیر نمی شود" (تهران، ۱۳۸۳، به کوشش اتابک فتح الله زاده) نام او بین ایرانیان داخل و خارج ایران هم پیچید.

شهروندیار: آنچه پیش رو دارید چکیده ای از کتاب ” در مادگان کسی پیر نمی شود” که شامل گردآوری خاطرات دردناک دکتر عطاءالله صفوی یکی از بازماندگان اردوگاههای کار اجباری در شوروی پیشین است که به همت اتابک فتح الله زاده گردآوری شده است. شهروندیار به منظور آشنایی بیشتر با این قربانی زندانهای مخوف اتحاد جماهیر شوروی علاوه بر متنی که پروین امامی در مجله چشم انداز ایران منتشر شده یک ویدیو از خاطرات وی را نیز ضمیمه می کند و به خوانندگانی که علاقه مند هستند در مورد آقای صفوی بیشتر بدانند این نوشته ( +) را نیز توصیه می کند.

شایان ذکر است حوادثی که این زندانی مهاجر به زبانی ساده نقل کرده، چنان تکان دهنده است که اشک و خشم را همزمان جاری می کند و قلم از بازگویی برخی شیوه های بازجویی و اعتراف گیری اش شرم دارد. صفوی می نویسد بارها و بارها کوشیده بود تا ماموران اطلاعاتی شوروی را به توده ای بودن و وفادار بودن به سیستم سوسیالیستی متقاعد کند، اما گوش شنوایی وجود نداشت: “سیستم، سیستم جاسوس سازی بود. آنها برده کار می خواستند، برده…” . این آخرین ایرانی بازمانده از اردوگاه کار اجباری دوران استالین، در ۲۷ ماه مه ۲۰۱۲ در غربت درگذشت.
مجله چشم انداز ایران:
همه آنچه بر من گذشت تاوان ایران‌دوستی بود که به جان خریدم

اشاره: پانزده‌سال پیش، رهبران وقت اتحاد جماهیر شوروی سابق و در رأس آنها میخاییل گورباچف، در پی بروز تحولات عمیق در جامعه جهانی و نیز ضرورت انجام اصلاحات درون حکومتی، به اعمال تدریجی تغییراتی در ساختار سیاسی ـ اجتماعی حکومت کمونیستی شوروی روی آوردند که بعدها به گفته گورباچف “نوسازی نظام سوسیالیستی کشور شوراها” لقب گرفت.

خط‌ مشی اصلاحات سیاسی و اقتصادی (پروسترویکا و گلاسنوست) که گورباچف در دهه ۱۹۸۰ آنها را اعلام و اعمال کرد، عمدتاً حاصل اصلاحات دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ نیکیتا خروشچف (دبیر اول وقت حزب کمونیست شوروی و جانشین استالین) و نیز آلکسی کاسیگین بود که به مرور رهبران بعدی حزب را موظف به رشد و توسعه فضای دموکراتیک در سطح کشور و رابطه متعامل با دیگر هم‌پیمانان کرد. این تغییرات به‌تدریج به بازگشت اروپای مرکزی و شرقی به استقلال خود فارغ از دخالت الگوی کمونیستی شوروی و سرانجام فروپاشی این کشور به‌عنوان اتحاد میان  جمهوری‌های شانزده‌گانه آن انجامید.

جهان پس از فروپاشی شوروی التهابات جدی دیگری را در عرصه روابط بین‌الملل تجربه کرد؛ التهاباتی مبتنی بر اندیشه نظام نوین جهانی به رهبری امریکا که در حال حاضر نمونه عراق را می‌توان محصول آن دانست.

همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و مهاجرت بسیاری از اتباع و مهاجران ساکن در این سرزمین، ناگفته‌های بسیاری از چگونگی مدیریت سیاسی و اجتماعی حاکمان و دولتمردان کمونیست این کشور با توده‌‌های مردم، فعالان حزبی و مخالفان سیاسی فاش شد و تصویری دیگر از دیدگاه حاکم بر اردوگاه زحمتکشان جهان [لقبی که احزاب کمونیست کشورهای تابع حزب کمونیست شوروی به این کشور داده بودند] به افکارعمومی جهانیان بخشید؛ تصویری برخاسته از عملکرد رهبرانی همچون استالین که برای دهه‌های متمادی با ایجاد حکومت خفقان و وحشت، اختناقی گسترده و  غیرانسانی را در یکی از پهناورترین سرزمین‌های جهان حاکم کرد.

   کتاب “در ماگادان کسی پیر نمی‌شود”، فارغ از هر نوع ادعای نقدعلمی علیه مبانی ایدئولوژیک کمونیسم، به بازگویی صرف خاطرات یک ایرانی عضو حزب‌توده و هوادار اندیشه‌های مارکسیستی معطوف به برتری شوروی می‌پردازد.

  این کتاب دربردارنده یادمانده‌های دکترعطاءالله صفوی از اعضای سابق سازمان جوانان حزب‌توده است که همزمان با بروز تحولات سیاسی دهه بیست شمسی در ایران تصمیم به خروج غیرمجاز از ایران و مهاجرت موقت به شوروی می‌گیرد.

این کتاب را می‌توان به نوعی جلد دوم کتاب “خانه دایی یوسف” نوشته اتابک فتح‌الله‌زاده از اعضای سابق سازمان چریک‌های فدایی خلق (اکثریت) دانست که در پی بسته‌شدن فضای سیاسی ایران در ابتدای دهه شصت شمسی ناگزیر به مهاجرت به شوروی سابق شد و بعدها خاطرات خود را از هفت‌سال اقامت در شوروی درقالب نقد نظام سیاسی این کشور به رشته تحریر درآورد. کتاب “در ماگادان کسی پیر نمی‌شود” هم به تشویق فتح‌الله‌زاده توسط عطا‌‌ءالله صفوی نگاشته شده است. نویسنده تأکید می‌کند که خاطراتش را از آن روی می‌نویسد که جوانان هموطنش با خواندن آن، اشتباه نسل پیشین را تکرار نکنند و نیز بدانند که نسل‌های قبلی در راه پایبندی به آرمان‌هایشان چه کشیدند.
می‌دانی ماگادان چگونه جایی است؟
برای خواندن ادامه اینجا را کلیک کنیم

ویدئو های نویسنده قبل از مرگ در سرور یوتیوب
Tajikistan دکتر صفوی درمحل کار بیمارستان بهنگام پذیرش بیمار
عطا اله صفوی ۱۳۰۵ ساری - ۶ خرداد ماه ۱۳۹۱ غربت. بزرگ مرد روانش شاد باد.
لینک فیس بوک دکتر صفوی: http://www.facebook.com/pages/Dr. Safavi
همه آنچه بر من گذشت تاوان ايران‌دوستي بود كه به جان خريدم , دکتر عطاالله صفوی
مردی که بهترین سالهای زندگی خود را بخاطر خیانت حزب توده در معادن ذغال سنگ سیبری گذراند و بطرز اعجاب انگیزی توانست زنده بماند .
If you were sent to Magadan, you didn't come home."
دکتر عطاالله صفوی در ماگادان کسی پیر نمیشود dr.Safavi
6/6--خاطرات دکتر صفوی (تاجیگستان) از ارودگاههای کار استالین -jan 2005