رزا: رفقای زیادی در مورد سرکوب قیام آبان نوشتند و گزارشات زیادی نیز از طیف های مختلف بیرون آمده. از مبارزه ی مسلحانه، دفاع مسلحانه تا اتحاد با نیروهای تروریستی!
باید توجه کنیم که بسیاری از مردم گوشتخوارند!
از این بسیاران، اما بسیاری فقط گوشت سفید می خورند! و جنازه ی گاو/گوسفندها یا خوکها را به عنوان ماده غذایی روی سفره ندارند. برخی فقط ماهی و پرنده/مرغ و برخی فقط ماهی می خورند. برخی همه چیز می خورند اما مخالف آزمایش، روی حیوانات هستند...
چگونه می توان این جمع را در مبارزاتشان هماهنگ کرد؟ آنهم به عنوان یک "وگان"! (ما تنها در مورد حضور/عدم حضور خود اینجا تفکر می کنیم)
آیا یک وگان در مبارزات یک گوشتخوار برای ممنوعیتِ استفاده از حیوانات در آزمایشگاهها شرکت می کند؟ برای رها سازی خوکها؟
بعله! و نه تنها این، بلکه خودش هم دست و آستین را بالا میزند. پس لازم نیست که در مبارزه ی مشترک روی اختلافات تکیه کرد چون در عمل هم اینجوری (زوم کردن روی اختلاف) کاری از پیش نمیرود. حتمن هم نباید با علنی گرایی به عنوان یک وگان در فعالیتها شرکت کرد. و لی شاید حتی باید خود، دگمه ی شروعش را، زد. استارتِ شروع را بهتر است که خودمان بزنیم! آدمهایش را پیدا کنیم و عمل کنیم!
با این تفکر به گرامیداشتِ برخاک افتادگان در 5 دی ماه امسال تفکر کنیم!
مادران جانباختگان سیاسی در ایران: ۵ دی ٩٨ روز ادای احترام به کشتهشدگان آبان است
پدرِ پویا بختیاری، اینک استارت 5 دی ماه را زد، قبرستان کرج بهشت سکینه، خانواده ی جانباختگان حمایت کردند، "شاهزاده" هم، هورا کشید، مادرانِ جانبازانِ سه نسل، اکنون به جلو افتاده اند و اینجور شد که اغلب تشکیلات سیاسی چپ تا راست به 5 دی ماه "لبیک" گفتند.
منوچهر بختیاری، پدر پویا که پنج سال در جبهه جنگ ایران و عراق حضور داشته است با انتشار پیامی ویدیویی اعلام کرد که مراسم یادبود فرزندش ۵ دی در بهشت سکینه، قطعه ۲۶ برگزار میشود. منوچهر بختیاری در این پیام از همه مردم ایران دعوت کرد در این مراسم شرکت کنند.
صحنه در قبرستان بهشت سکینه در کرج/تهران، تدارک دیده شده، بدلیلِ شبِ چهلمِ بر خاک افتادنِ معترضینِ آبان ماه امسال. البته ایده های یک دقیقه خاموشی برق، روشن کردنِ شمع در خیابان، یک دقیقه سکوت یا یک دقیقه شعار از پشت بام ها و غیره هم بیرون آمده. بهترین آن البته، راهبندان های سراسری در خیابانها است.
به نظرم بلوک سیاه هم (اگر فعالینی از آنها وجود دارند)، بهتر است در گردهم آیی ها حضور داشته باشد. بلوک سیاه جامگان در میانِ جمع عزادارانِ سیاه پوش، برای افتتاح جنبش البته عالی است، چون بلک بلوک آنجا، به خوبی غیر قابل شناسایی است.
پس، بلوک سیاه بهترین استارتش همان پنجم دی ماه می تواند باشد. در تجمعاتِ مردمِ معترض!
افرادِ میلیتانت بلوکِ سیاه پوشان، بهتر است در صورتِ تصمیم به حضور در اکسیونهای خیابانی، قبلن وسایل دفاعی را در محل جاسازی، و پاکِ پاک، و ابتدا با لباس معمولی، وارد شوند. افراد کمکیِ بِلَک، برای کمک به زخمی ها، دفاع حداقلی و مقابله با اشک آور و غیره (دفاع حداقلی) و افراد حداکثری که به مقابله با تک تیراندازها، باریکادسازی و موتوری های جابجایی افراد، احتمالن مشغول خواهند شد. دوچرخه سوارها، اسکیت بردی ها، افراد استراتژیک برای بازکردنِ راه فرار از محاصره، و غیره. همه جا همرنگ توده ها، بجز در عملیاتِ حداکثری و یا در راهپیمایی های بزرگ جلوی صف، با کلاهخود /ضدگلوله و دفاع مسلح ( سیاه پوش، چون مردم باید جوانانِ دفاع از اعتصاب، راهپیمایی و اکسیون را از امنیتی ها، تمیز دهند)
گروههای سه تا 5 نفره که از قبل راجع به نقش شان، تفکر و منطقه را نیز شناسایی کرده اند. (گروههای بزرگتر دردسر ساز و از نظر امنیتی نیز مُشکل است). مسلمن نیروهای امنیتی هم افراد خود را در نقش گدا، آخوند، دستفروش، رهگذر، تیرانداز روی سقفِ خانه ها و در میان مردم خواهند داشت. البته وسایل آنها (امنیتی ها) اغلب سازمانی است مثل بیسیم. کفشها، البسه ،کیف و غیره، که بهتر است که در قدم اول، امنیتی ها شناسایی و تحت کنترل باشند.
شناسایی امنیتی ها در حینِ عملکردشان هم امکانپذیر است و اغلب اما می بایست که از دانشِ محلی ها استفاده کرد. آنها (امنیتی ها) حتی ممکن است، دستگیری های نمایشی هم اجرا کنند و یا کتک کاری های الکی، برای به هم زدنِ توجه به خود! باید ساختمانهای مشرف به تظاهراتها را زیر نظر داشت و راههای گریز احتمالیِ هم خودمان، و هم امنیتی ها را در نظر گرفت. مردم محل را هم درگیر کرد که درب خانه ها را نبندند. باید چشم و گوشِ دفاع از معترضین بود. بادیگارد و مدافع جمعیتِ معترض.
باید خشم را جهت داد و هم مراقب بود که از طرف معترضین، کسی در "نفرت" لینچ نشود (مثل عراق، لینچ تک تیرانداز). پشت صحنه هم مهم است که پزشکان و پرستاران را دخیل کرد و خانه های امن برای مداوای مجروحین ترتیب داد تا باری دیگر زخمی هایمان را از بیمارستان ها ندزدند و بعد هم بعنوانِ جسد، به خانواده ها تحویل دهند.
جنگِ رودر رو هم، مقطعی از مبارزه است. هم اکنون، سران رژیم جنگ، را اعلام رسمی کرده اند (با شلیک مستقیم به قلب و مغزِ معترضین). ما نیز حتی اگر این نوع مبارزه ( گلوله علیه معترضین را نخواهیم)، اما حتی برای بازگشت به موقعیت قبلی (اشک آور/آبپاش علیه معترضین) مجبوریم تمام قوا، درگیر شویم. پس مثل هر جنگی، هر مبارز، نقشی برای خود و گروهش به عهده می گیرد. مسئولیت هر فرد با گروهش است (مالی/جانی) حتی خبرگیری (اطلاعات) از افراد دستگیر شده ی گروه را نیز، گروه باید تقبل کند. همچنین، مبارزه فقط در میدانِ دود و آتش نیست و ارتباطات را باید حتی به داخل زندانها نیز کشاند، طرح های فرار یا حملات دیجیتالی به ساختارهای زندان و غیره
به دوستانِ لائیک:
مهم نیست چهلم، هفتم، یا هر روزی است. عاشورا است یا تاسوعا! هر روز، می تواند روزی خوب برای مبارزه ی رودررو باشد، شرط آن حضور مردمِ معترض است.
به سایبری های مبارز:
اگر آنها اینترنت مردم را قطع می کنند، پس ما نیز باید روی ارتباطات (شبکه ی ملی) آنها زوم کنیم، هک کنیم و یک قدم از آنها جلوتر باشیم. از آنونیموس جهانی هم می شود کمک گرفت در اینگونه مواقع. هک کردن حسابهای بانکی اخیر، انتشارِ آدرس/عکس/مشخصات/فک و فامیل شان در خارج و علنی کردنِ به سوراخ رفته هایشان...خرابکاری در سیستم.
در ضمن: دیگر ویدئویی برای خارج از کشور نیازی نیست. موبایلها را در خانه گذاشته و تلفن های دستی و "دوزاری" را برای ارتباط داخلی گروه، احیا کنیم! شاخ هارا در مورد حمایت از خارج بکشید (چاقوی سرمایه داری دسته ی خود را نمی بُرد). مسیحایی کمک کننده وجود ندارد (ترامپ/پوتین/مائو/استالین...). در انتظار گودو نیز، نمی توان بود!
در هر اکسیونی دوره ای "سَرگروه" را عوض کنید. دفاع از خود همیشه "سرسطربرنامه تان" باشد. روزی چند ساعت بدوید تا بتوانید در ماراتونِ علیه کفتارها، مثل آهو در بروید!
(با پوزش از کفتارهای واقعی در چرخه ی طبیعت)
لباس زیاد بپوشید تا در صورت لزوم عوض کنید (مثلن دو کاپشن، ضربه گیر هم هست علیه باطوم. حتی می شود دو نوع کفش داشت، کفشهای کارگری (امنیت کار) محشر است، آنها که درونش فلز است. اگر ندارید، بدزدید! تا بعد مثل رابین هووووود، ماسکها یا کلاهخود یا بقیه وسایل را در جمعیت پخش کنید.
اگر بتوانیم از اکسیونهای خود و تظاهراتِ مردم دفاع کنیم، هدف بعدی باید باشد: آزادسازی از زندانهای غیر معروف و نا امن کردنِ راهپیمایی ساندیس خورها! کُلن ابتدا، جاهایی که نیروهای امنیتی زیاد متمرکز نیستند. در موردهای شناسایی این اماکن، البته همتِ اطلاعاتیِ عمومی لازم است. انتشار اطلاعات در خارج و بعد دسترسی عمومی در داخل مثل سال 88 راحت است. روی اینترنت ماهواره ای هم حساب نکنید! سعی کنید مثل دوره ی ما مُسن ترها دنبال شنودِ امنیتی ها بوده، فعلن تا یکه تازیِ رژیم با رادیو، خبر گیری کنید.
خبر خوب اینکه اغلب دوره ی جنگِ تن به تن کوتاه است و نشان دادنِ سٌمبه ی پر زور، آنها را به تعویضِ "اسلحه به اشک آور"، وادار می کند. بخصوص اینکه امنیتی ها خانواده هایشان میانِ مردم زندگی می کنند و هیچ حکومتی این ها را در ثروت افسانه ای اش شریک نکرده. کافی است عکسهایشان را در محله ی خودشان پخش کرد، مثل ساواکی ها غیب خواهند شد و هیچ پولی، نخواهد برگرداندشان!
تنها خطِ قرمز باشد: دفاع از زندگی، حتی حفاظت از جانِ دشمن، اگر اسیر شد!
به امید موفقیتِ همگی و
دست باکونین به همراهتان:)
در اینجا می توانید بخوانید که جنبش سیاه پوش ها چیست و تاریخچه ی آنها، از اروپا تا امریکا و تا مصر و امیدوارم بزودی در ایران و عراق و لبنان و بقیه مراکز اعتراض.
در ضمن ،کور کردن چشم دشمن، یعنی حتی کور کردنِ دوربین های مغازه ها. یادمان نرود که با شروع اعتراضاتِ آبان ماه، در یک جنگ تمام عیار هستیم، هرگز تنها بیرون نرویم. لباس خصوصی مان با لباس تظاهرات، فرق کند.آماده ی امکانِ هر اتفاقی هم باشیم. یعنی امکان مرگ، زخمی و دستگیر شدن و مفقود شدن هست. برای مواجهه با شرایطِ تحمیلیِ جدید، به خود و دیگران وقت بدهید.
اینهمه، آمادگی روحی لازم دارد. یعنی زندگی کردن در زمانِ حال! این را، از هم اکنون شروع کنید اما آهسته و پیوسته. نوشته ی
یک بلک -بلوکِ سابق!
پینک- بلوک کنونی!
بلک بلوک یا سیاه جامگان، جناح رادیکال و میلیتانت جنبش آنارشیسمِ جهانی بوده که برای جلوگیری از شناسایی شدن توسط مزدوران رنگارنگ راسیونالیته حاکم بخصوص میلیاردها دوربین امنیتی کار گذاشته شده در گوشه کنار این کره خاکی، از لباسهای یکدست سیاه، ماسک، کلاه موتور سیکلت، روسری و عینکهای آفتابی استفاده نموده و در گروههای عظیم انسانی به خیابان و جاده ها سرازیر شده تا علاوه بر شرکت در تظاهراتهای مختلف علیه عمال سرمایه داری، عزم و اراده راسخ و همگانی خویش را در ضرورت از بین بردن قدرت سازماندهی شده و سیستماتیک که در دنیای امروزه دولتها لانه فساد آن می باشند، اعمال نمایند. علاوه بر موارد مذکور رفقای بلک بلوک بطور کاملا مجهز در تظاهراتها حضور یافته و تا آخرین حد ممکن علیه مزدوران سرمایه مقاومت می کنند.
ادامه در اینجا
بلک بلوک
یکی از مهمترین نقاط قوت جنبش بلک بلوک بعنوان شاخه میلیتانت و رادیکال آنارشیسم جهانی، وجود افکار و عقاید و گرایشهای متفاوت و حتی متضاد در درون صفوف آن بوده که ترجمان امروزی این مسئله یعنی عدم وجود حاکمیت ایده ئولوژی رسمی و سفارشی بر آن می باشد. هر چند درک این مسئله در دنیای تحت سیطره عقل ابزاری امروزه که در آن روز به روز بر شدت و حدت تضادها و در نتیجه نفرت و کینه توزی افزوده می گردد دشوار بوده و شاید خیلی ها بخاطر عدم وجود ایده ئولوژی رسمی، جنبش آنارشیستی را محکوم به شکست بپندارند ولی در حقیقت تا کنون این مسئله نه تنها سد راه ادامه مبارزات مشترک اعضا و فعالین آن نگشته بلکه برعکس موجبات تقویت و اشتراک مساعی فعالین آن را هم فراهم نموده است زیرا پایه های اصلی جنبش، نه بر اساس معادلات عقلی – منطقی بلکه مبتنی بر اراده برخاسته از شعور آدمی در مبارزه علیه قدرت استوار بوده و هر یک از اعضای جنبش به درجات متفاوت این آگاهی را کسب نموده اند که بیشترین میزان آزادی در نقطه صفر قدرت و قدرت طلبی بدست آمده و برای تحقق این مهم باید از سرکردگان زر و زور و قدرت جهان خلع ید نمود. نقطه قوت دیگر جنبش آنارشیستی، جلوگیری آگاهانه از سازماندهی تشکیلاتی و در نتیجه خلق مجدد هیرارشی و سلسله مراتب قدرت می باشد که البته این موضوع دست مایه بیشمار انتقادات و مسخره کردنها بخصوص توسط کمونیستهایی که دهها سال است حسرت تشکل طبقاتی و اتحاد تشکیلاتی را می خورند، شده است، جواب به این قضیه ساده است: ایجاد هر نوع حزب و تشکیلات به منزله ساختارهای عقلانی بازهم موجب بروز همان نارسایی های قبلی از جمله تبعیض، امتیازات ویژه، سلسله مراتب و عاقبت بروز سرکرده و دیکتاتوری نوین گشته و این چیزیست که برای آنارشیسم حکم خط قرمز را داشته و فعالین آزادیخواه آن به هیچ عنوان و تحت هیچ بهانه ای حاضر نخواهند بود که اتوریته و هژمونی حزب یا سرکردگانش را بر پرنسیپهای آزادیخوانه خویش ترجیح داده و وارد دور تسلسل بیشمار جر و بحث تشکیلاتی، امتیاز گیری و انشعابات رنگارنگ گردند لذا فعالین جنبش بعنوان مبارزین اردوگاه خیر و خوبی و در کمال ارزش مداری در صفوف مشترک انسانی وارد مبارزه شده و عدم وجود ایده ئولوژی رسمی و سازمانی یا سلسله مراتب تشکیلاتی خللی در اراده انقلابی و نظم آهنین آنها پدید نیاورده برعکس تاریخ تاکنونی مبارزاتشان این واقعیت را به اثبات رسانده که بهترین نوع نظم در واقع همان نظم اختیاری و بدون قدرت می باشد که در آن انسانها با برجسته کردن مشترکات انسانی و اخلاقی شان، به اصول خود پایبند شده و برای تحقق آنها مبارزه می کنند.
بلک بلوک
باید توجه کنیم که بسیاری از مردم گوشتخوارند!
از این بسیاران، اما بسیاری فقط گوشت سفید می خورند! و جنازه ی گاو/گوسفندها یا خوکها را به عنوان ماده غذایی روی سفره ندارند. برخی فقط ماهی و پرنده/مرغ و برخی فقط ماهی می خورند. برخی همه چیز می خورند اما مخالف آزمایش، روی حیوانات هستند...
چگونه می توان این جمع را در مبارزاتشان هماهنگ کرد؟ آنهم به عنوان یک "وگان"! (ما تنها در مورد حضور/عدم حضور خود اینجا تفکر می کنیم)
آیا یک وگان در مبارزات یک گوشتخوار برای ممنوعیتِ استفاده از حیوانات در آزمایشگاهها شرکت می کند؟ برای رها سازی خوکها؟
بعله! و نه تنها این، بلکه خودش هم دست و آستین را بالا میزند. پس لازم نیست که در مبارزه ی مشترک روی اختلافات تکیه کرد چون در عمل هم اینجوری (زوم کردن روی اختلاف) کاری از پیش نمیرود. حتمن هم نباید با علنی گرایی به عنوان یک وگان در فعالیتها شرکت کرد. و لی شاید حتی باید خود، دگمه ی شروعش را، زد. استارتِ شروع را بهتر است که خودمان بزنیم! آدمهایش را پیدا کنیم و عمل کنیم!
با این تفکر به گرامیداشتِ برخاک افتادگان در 5 دی ماه امسال تفکر کنیم!
مادران جانباختگان سیاسی در ایران: ۵ دی ٩٨ روز ادای احترام به کشتهشدگان آبان است
پدرِ پویا بختیاری، اینک استارت 5 دی ماه را زد، قبرستان کرج بهشت سکینه، خانواده ی جانباختگان حمایت کردند، "شاهزاده" هم، هورا کشید، مادرانِ جانبازانِ سه نسل، اکنون به جلو افتاده اند و اینجور شد که اغلب تشکیلات سیاسی چپ تا راست به 5 دی ماه "لبیک" گفتند.
منوچهر بختیاری، پدر پویا که پنج سال در جبهه جنگ ایران و عراق حضور داشته است با انتشار پیامی ویدیویی اعلام کرد که مراسم یادبود فرزندش ۵ دی در بهشت سکینه، قطعه ۲۶ برگزار میشود. منوچهر بختیاری در این پیام از همه مردم ایران دعوت کرد در این مراسم شرکت کنند.
صحنه در قبرستان بهشت سکینه در کرج/تهران، تدارک دیده شده، بدلیلِ شبِ چهلمِ بر خاک افتادنِ معترضینِ آبان ماه امسال. البته ایده های یک دقیقه خاموشی برق، روشن کردنِ شمع در خیابان، یک دقیقه سکوت یا یک دقیقه شعار از پشت بام ها و غیره هم بیرون آمده. بهترین آن البته، راهبندان های سراسری در خیابانها است.
به نظرم بلوک سیاه هم (اگر فعالینی از آنها وجود دارند)، بهتر است در گردهم آیی ها حضور داشته باشد. بلوک سیاه جامگان در میانِ جمع عزادارانِ سیاه پوش، برای افتتاح جنبش البته عالی است، چون بلک بلوک آنجا، به خوبی غیر قابل شناسایی است.
پس، بلوک سیاه بهترین استارتش همان پنجم دی ماه می تواند باشد. در تجمعاتِ مردمِ معترض!
افرادِ میلیتانت بلوکِ سیاه پوشان، بهتر است در صورتِ تصمیم به حضور در اکسیونهای خیابانی، قبلن وسایل دفاعی را در محل جاسازی، و پاکِ پاک، و ابتدا با لباس معمولی، وارد شوند. افراد کمکیِ بِلَک، برای کمک به زخمی ها، دفاع حداقلی و مقابله با اشک آور و غیره (دفاع حداقلی) و افراد حداکثری که به مقابله با تک تیراندازها، باریکادسازی و موتوری های جابجایی افراد، احتمالن مشغول خواهند شد. دوچرخه سوارها، اسکیت بردی ها، افراد استراتژیک برای بازکردنِ راه فرار از محاصره، و غیره. همه جا همرنگ توده ها، بجز در عملیاتِ حداکثری و یا در راهپیمایی های بزرگ جلوی صف، با کلاهخود /ضدگلوله و دفاع مسلح ( سیاه پوش، چون مردم باید جوانانِ دفاع از اعتصاب، راهپیمایی و اکسیون را از امنیتی ها، تمیز دهند)
گروههای سه تا 5 نفره که از قبل راجع به نقش شان، تفکر و منطقه را نیز شناسایی کرده اند. (گروههای بزرگتر دردسر ساز و از نظر امنیتی نیز مُشکل است). مسلمن نیروهای امنیتی هم افراد خود را در نقش گدا، آخوند، دستفروش، رهگذر، تیرانداز روی سقفِ خانه ها و در میان مردم خواهند داشت. البته وسایل آنها (امنیتی ها) اغلب سازمانی است مثل بیسیم. کفشها، البسه ،کیف و غیره، که بهتر است که در قدم اول، امنیتی ها شناسایی و تحت کنترل باشند.
شناسایی امنیتی ها در حینِ عملکردشان هم امکانپذیر است و اغلب اما می بایست که از دانشِ محلی ها استفاده کرد. آنها (امنیتی ها) حتی ممکن است، دستگیری های نمایشی هم اجرا کنند و یا کتک کاری های الکی، برای به هم زدنِ توجه به خود! باید ساختمانهای مشرف به تظاهراتها را زیر نظر داشت و راههای گریز احتمالیِ هم خودمان، و هم امنیتی ها را در نظر گرفت. مردم محل را هم درگیر کرد که درب خانه ها را نبندند. باید چشم و گوشِ دفاع از معترضین بود. بادیگارد و مدافع جمعیتِ معترض.
باید خشم را جهت داد و هم مراقب بود که از طرف معترضین، کسی در "نفرت" لینچ نشود (مثل عراق، لینچ تک تیرانداز). پشت صحنه هم مهم است که پزشکان و پرستاران را دخیل کرد و خانه های امن برای مداوای مجروحین ترتیب داد تا باری دیگر زخمی هایمان را از بیمارستان ها ندزدند و بعد هم بعنوانِ جسد، به خانواده ها تحویل دهند.
جنگِ رودر رو هم، مقطعی از مبارزه است. هم اکنون، سران رژیم جنگ، را اعلام رسمی کرده اند (با شلیک مستقیم به قلب و مغزِ معترضین). ما نیز حتی اگر این نوع مبارزه ( گلوله علیه معترضین را نخواهیم)، اما حتی برای بازگشت به موقعیت قبلی (اشک آور/آبپاش علیه معترضین) مجبوریم تمام قوا، درگیر شویم. پس مثل هر جنگی، هر مبارز، نقشی برای خود و گروهش به عهده می گیرد. مسئولیت هر فرد با گروهش است (مالی/جانی) حتی خبرگیری (اطلاعات) از افراد دستگیر شده ی گروه را نیز، گروه باید تقبل کند. همچنین، مبارزه فقط در میدانِ دود و آتش نیست و ارتباطات را باید حتی به داخل زندانها نیز کشاند، طرح های فرار یا حملات دیجیتالی به ساختارهای زندان و غیره
به دوستانِ لائیک:
مهم نیست چهلم، هفتم، یا هر روزی است. عاشورا است یا تاسوعا! هر روز، می تواند روزی خوب برای مبارزه ی رودررو باشد، شرط آن حضور مردمِ معترض است.
به سایبری های مبارز:
اگر آنها اینترنت مردم را قطع می کنند، پس ما نیز باید روی ارتباطات (شبکه ی ملی) آنها زوم کنیم، هک کنیم و یک قدم از آنها جلوتر باشیم. از آنونیموس جهانی هم می شود کمک گرفت در اینگونه مواقع. هک کردن حسابهای بانکی اخیر، انتشارِ آدرس/عکس/مشخصات/فک و فامیل شان در خارج و علنی کردنِ به سوراخ رفته هایشان...خرابکاری در سیستم.
در ضمن: دیگر ویدئویی برای خارج از کشور نیازی نیست. موبایلها را در خانه گذاشته و تلفن های دستی و "دوزاری" را برای ارتباط داخلی گروه، احیا کنیم! شاخ هارا در مورد حمایت از خارج بکشید (چاقوی سرمایه داری دسته ی خود را نمی بُرد). مسیحایی کمک کننده وجود ندارد (ترامپ/پوتین/مائو/استالین...). در انتظار گودو نیز، نمی توان بود!
در هر اکسیونی دوره ای "سَرگروه" را عوض کنید. دفاع از خود همیشه "سرسطربرنامه تان" باشد. روزی چند ساعت بدوید تا بتوانید در ماراتونِ علیه کفتارها، مثل آهو در بروید!
(با پوزش از کفتارهای واقعی در چرخه ی طبیعت)
لباس زیاد بپوشید تا در صورت لزوم عوض کنید (مثلن دو کاپشن، ضربه گیر هم هست علیه باطوم. حتی می شود دو نوع کفش داشت، کفشهای کارگری (امنیت کار) محشر است، آنها که درونش فلز است. اگر ندارید، بدزدید! تا بعد مثل رابین هووووود، ماسکها یا کلاهخود یا بقیه وسایل را در جمعیت پخش کنید.
اگر بتوانیم از اکسیونهای خود و تظاهراتِ مردم دفاع کنیم، هدف بعدی باید باشد: آزادسازی از زندانهای غیر معروف و نا امن کردنِ راهپیمایی ساندیس خورها! کُلن ابتدا، جاهایی که نیروهای امنیتی زیاد متمرکز نیستند. در موردهای شناسایی این اماکن، البته همتِ اطلاعاتیِ عمومی لازم است. انتشار اطلاعات در خارج و بعد دسترسی عمومی در داخل مثل سال 88 راحت است. روی اینترنت ماهواره ای هم حساب نکنید! سعی کنید مثل دوره ی ما مُسن ترها دنبال شنودِ امنیتی ها بوده، فعلن تا یکه تازیِ رژیم با رادیو، خبر گیری کنید.
خبر خوب اینکه اغلب دوره ی جنگِ تن به تن کوتاه است و نشان دادنِ سٌمبه ی پر زور، آنها را به تعویضِ "اسلحه به اشک آور"، وادار می کند. بخصوص اینکه امنیتی ها خانواده هایشان میانِ مردم زندگی می کنند و هیچ حکومتی این ها را در ثروت افسانه ای اش شریک نکرده. کافی است عکسهایشان را در محله ی خودشان پخش کرد، مثل ساواکی ها غیب خواهند شد و هیچ پولی، نخواهد برگرداندشان!
تنها خطِ قرمز باشد: دفاع از زندگی، حتی حفاظت از جانِ دشمن، اگر اسیر شد!
به امید موفقیتِ همگی و
دست باکونین به همراهتان:)
در اینجا می توانید بخوانید که جنبش سیاه پوش ها چیست و تاریخچه ی آنها، از اروپا تا امریکا و تا مصر و امیدوارم بزودی در ایران و عراق و لبنان و بقیه مراکز اعتراض.
در ضمن ،کور کردن چشم دشمن، یعنی حتی کور کردنِ دوربین های مغازه ها. یادمان نرود که با شروع اعتراضاتِ آبان ماه، در یک جنگ تمام عیار هستیم، هرگز تنها بیرون نرویم. لباس خصوصی مان با لباس تظاهرات، فرق کند.آماده ی امکانِ هر اتفاقی هم باشیم. یعنی امکان مرگ، زخمی و دستگیر شدن و مفقود شدن هست. برای مواجهه با شرایطِ تحمیلیِ جدید، به خود و دیگران وقت بدهید.
اینهمه، آمادگی روحی لازم دارد. یعنی زندگی کردن در زمانِ حال! این را، از هم اکنون شروع کنید اما آهسته و پیوسته. نوشته ی
یک بلک -بلوکِ سابق!
پینک- بلوک کنونی!
بلک بلوک یا سیاه جامگان، جناح رادیکال و میلیتانت جنبش آنارشیسمِ جهانی بوده که برای جلوگیری از شناسایی شدن توسط مزدوران رنگارنگ راسیونالیته حاکم بخصوص میلیاردها دوربین امنیتی کار گذاشته شده در گوشه کنار این کره خاکی، از لباسهای یکدست سیاه، ماسک، کلاه موتور سیکلت، روسری و عینکهای آفتابی استفاده نموده و در گروههای عظیم انسانی به خیابان و جاده ها سرازیر شده تا علاوه بر شرکت در تظاهراتهای مختلف علیه عمال سرمایه داری، عزم و اراده راسخ و همگانی خویش را در ضرورت از بین بردن قدرت سازماندهی شده و سیستماتیک که در دنیای امروزه دولتها لانه فساد آن می باشند، اعمال نمایند. علاوه بر موارد مذکور رفقای بلک بلوک بطور کاملا مجهز در تظاهراتها حضور یافته و تا آخرین حد ممکن علیه مزدوران سرمایه مقاومت می کنند.
ادامه در اینجا
بلک بلوک
یکی از مهمترین نقاط قوت جنبش بلک بلوک بعنوان شاخه میلیتانت و رادیکال آنارشیسم جهانی، وجود افکار و عقاید و گرایشهای متفاوت و حتی متضاد در درون صفوف آن بوده که ترجمان امروزی این مسئله یعنی عدم وجود حاکمیت ایده ئولوژی رسمی و سفارشی بر آن می باشد. هر چند درک این مسئله در دنیای تحت سیطره عقل ابزاری امروزه که در آن روز به روز بر شدت و حدت تضادها و در نتیجه نفرت و کینه توزی افزوده می گردد دشوار بوده و شاید خیلی ها بخاطر عدم وجود ایده ئولوژی رسمی، جنبش آنارشیستی را محکوم به شکست بپندارند ولی در حقیقت تا کنون این مسئله نه تنها سد راه ادامه مبارزات مشترک اعضا و فعالین آن نگشته بلکه برعکس موجبات تقویت و اشتراک مساعی فعالین آن را هم فراهم نموده است زیرا پایه های اصلی جنبش، نه بر اساس معادلات عقلی – منطقی بلکه مبتنی بر اراده برخاسته از شعور آدمی در مبارزه علیه قدرت استوار بوده و هر یک از اعضای جنبش به درجات متفاوت این آگاهی را کسب نموده اند که بیشترین میزان آزادی در نقطه صفر قدرت و قدرت طلبی بدست آمده و برای تحقق این مهم باید از سرکردگان زر و زور و قدرت جهان خلع ید نمود. نقطه قوت دیگر جنبش آنارشیستی، جلوگیری آگاهانه از سازماندهی تشکیلاتی و در نتیجه خلق مجدد هیرارشی و سلسله مراتب قدرت می باشد که البته این موضوع دست مایه بیشمار انتقادات و مسخره کردنها بخصوص توسط کمونیستهایی که دهها سال است حسرت تشکل طبقاتی و اتحاد تشکیلاتی را می خورند، شده است، جواب به این قضیه ساده است: ایجاد هر نوع حزب و تشکیلات به منزله ساختارهای عقلانی بازهم موجب بروز همان نارسایی های قبلی از جمله تبعیض، امتیازات ویژه، سلسله مراتب و عاقبت بروز سرکرده و دیکتاتوری نوین گشته و این چیزیست که برای آنارشیسم حکم خط قرمز را داشته و فعالین آزادیخواه آن به هیچ عنوان و تحت هیچ بهانه ای حاضر نخواهند بود که اتوریته و هژمونی حزب یا سرکردگانش را بر پرنسیپهای آزادیخوانه خویش ترجیح داده و وارد دور تسلسل بیشمار جر و بحث تشکیلاتی، امتیاز گیری و انشعابات رنگارنگ گردند لذا فعالین جنبش بعنوان مبارزین اردوگاه خیر و خوبی و در کمال ارزش مداری در صفوف مشترک انسانی وارد مبارزه شده و عدم وجود ایده ئولوژی رسمی و سازمانی یا سلسله مراتب تشکیلاتی خللی در اراده انقلابی و نظم آهنین آنها پدید نیاورده برعکس تاریخ تاکنونی مبارزاتشان این واقعیت را به اثبات رسانده که بهترین نوع نظم در واقع همان نظم اختیاری و بدون قدرت می باشد که در آن انسانها با برجسته کردن مشترکات انسانی و اخلاقی شان، به اصول خود پایبند شده و برای تحقق آنها مبارزه می کنند.
بلک بلوک
بلک بلوک یا سیاه جامگان، جناح
رادیکال و میلیتانت جنبش آنارشیسمِ جهانی بوده که برای جلوگیری از شناسایی
شدن توسط مزدوران رنگارنگ راسیونالیته حاکم بخصوص میلیاردها دوربین امنیتی
کار گذاشته شده در گوشه کنار این کره خاکی، از لباسهای یکدست سیاه، ماسک،
کلاه موتور سیکلت، روسری و عینکهای آفتابی استفاده نموده و در گروههای عظیم
انسانی به خیابان و جاده ها سرازیر شده تا علاوه بر شرکت در تظاهراتهای
مختلف علیه عمال سرمایه داری، عزم و اراده راسخ و همگانی خویش را در ضرورت
از بین بردن قدرت سازماندهی شده و سیستماتیک که در دنیای امروزه دولتها
لانه فساد آن می باشند، اعمال نمایند. علاوه بر موارد مذکور رفقای بلک بلوک
بطور کاملا مجهز در تظاهراتها حضور یافته و تا آخرین حد ممکن علیه مزدوران
سرمایه مقاومت می کنند.
تعاریف
جنبش بلک بلوک به مثابه جناح سازش ناپذیر و سرنگونی طلب
آنارشیسم جهانی، معتقد به نابودی ارکان سرمایه داری با توسل به شیوه های
انقلابی و قهر آمیز بوده و هر گونه اصلاح طلبی یا سازش با فاشیست های حاکم
بر جهان را قویا مردود می شمارد. این جنبش تتمه بیشمار راه حلهای آزموده و
شکست خورده برای بهتر کردن زندگی انسان و ناامیدی از کارساز بودن هر گونه
اصلاح و رفرم در چهارچوب کاپیتالیسم حاکم و سرکردگانش می باشد. فعالین تشکل
سیاه نه تنها مانند اپوزیسیون فعلی سیستم از جمله کمونیستها، بازندگان جنگ
قدرت نیستند بلکه بعنوان قربانیان شرایط حاکم، به ماهیت استبدادی قدرت پی
برده و لذا نه در پی فتح آن بلکه نابودی اش می باشند.
تاریخچه جنبش
آغاز اولین طلیعه های جنبش بلک بلوک بر می گردد به اواخر دهه
1970 در کشورهای آلمان، ایتالیا و هلند، زمانی که چپ دانشجویی اروپا در اوج
اعتلای خود بوده و ضمن ضدیت با ساختارهای لیبرالیسم غربی، پروبلماتیک های
فکر – پراکتیکی اش را با کمونیسم اردوگاهی – آپارتچی مشخص نموده و در پی
خلاصی از دوآلیسم حاکم بر جهان دوران جنگ سرد بودند.
در ماه ژوئن سال 1980 دمکراسی پلیسی آلمان غربی حمله ای وسیع و
وحشیانه را به کمپ معترضان ضد سلاحهای هسته ای در منطقه Gorleben,
Wendland یا همان منطقه موسوم به جمهوری آزاد ویندلند آغاز و بیش از 5
هزار معترض داخل آن را سرکوب و دستگیر نمود. این شبیخون کثیف باعث شد تا
آخرین بقایای هر گونه توهمِ مبارزه مسالمت جویانه در اذهان فعالین چپ آن
دوران پاک شده و آنها را مجبور به تغییر شیوه های مبارزاتی و اتخاذ روشهای
رادیکال و میلیتانت در چهارچوب جنبش آنارشیستی نماید. همچنین در دسامبر سال
1980 رژیم حاکم بر برلین غربی حملات وسیع و همه جانبه ای را به منظور
دستگیری فعالین آنارشیست در سراسر کشور سازماندهی نموده و هزاران نفر را
قلع و قمع و روانه بیدادگاههای سرمایه نمودند، شدت این حملات بحدی بود که
افکار عمومی آلمان غربی بر سر شعور آمده و طی یک تظاهرات سراسری در شهر
برلین که به جمعه سیاه مشهور گشت، دهها هزار فعال سیاسی به خیابانها ریخته و
بساط سرمایه داران از جمله سوپر مارکت های زنجیره ای، بانکها و شرکتهای
بیمه را مورد حمله قرار داده و تخریب نمودند. تعداد زیادی از شرکت کنندگان
در این تظاهرات عظیم برای اولین بار لباسهای سراسر مشکی و نقاب بصورت داشته
و با این کار جلوی شناسایی شدن توسط پلیس دژخیم سرمایه داری را گرفتند،
اینجا بود که رسانه های آلمان برای اولین بار نام بلک بلوک یا تشکل سیاه را
بر فعالین جنبش گذاشتند.
در سال 1986 بار دیگر حاکمان شهر هامبورگ حملات وحشیانه ای را
علیه هافنستراب آغاز کردند. در جواب به این هجمه سرمایه داری هزاران تظاهر
کننده که توسط حداقل هزار و پانصد نفر از اعضای جنبش بلک بلوک اسکورت می
شدند به خیابانها سرازیر شده و پلاکاردهای بزرگی با خود حمل کردند که روی
آنها عبارت زیر نوشته شده بود: ایجاد قدرت دوگانه انقلابی. عاقبت تظاهرات
بعد از دخالت پلیس به درگیری کشانده شده و رفقای بلک بلوک توانستند شکست
سختی را به مزدوران هار سرمایه تحمیل نموده و در فردای آن روز 13 سوپر
مارکت بزرگ را به آتش کشیدند که موجب وارد آمدنِ خسارت چندین میلیون دلاری
گردید. در پایان همان سال و بعد از حادثه نیروگاه اتمی چرنوبیل، اعضا و
هواداران جنبش خلع سلاح هسته ای نیز تاکتیکهای مبارزاتی بلک بلوک را الگوی
حاکم بر پراتیک انقلابی خویش نمودند.
در اولین روز ماه می 1987، جشنواره مسالمت آمیز برلین –
کرویتسبرگ توسط عمال پلیس برلین غربی مورد حمله قرار گرفت که متعاقب آن
هزاران نفر از مردم با سنگ و چوب و کوکتل مولوتوف بسوی درگیری با پلیس
شتافته و پس از تحمیل شکستی مفتضحانه به آنها، اختیار کل منطقه را در دست
گرفته و بهمراه ساکنین محلی اقدام به مصادره انقلابی مؤسسات اقتصادی – مالی
سرمایه دارها و توزیع آن بر مردم نمودند.
در ژوئن همان سال وقتیکه طراح جنگ ستارگان، سرکرده رونالد
ریگانِ یانکی به آلمان غربی سفر نمود، دهها هزار نفر از مردم آلمان علیه
گانگسترِ عموسام تظاهرات نموده که حداقل سه هزار نفر از جمعیت را رفقای
جنبش بلک بلوک تشکیل میدادند، چند ماه بعد هنگامی که روز بروز بر دامنه
مناطق آزاد شده و گتوهای آنارشیستی افزوده می شد، بار دیگر پلیس هار سرمایه
به سنگر بندی های خیابانی و مراکز تجمع رفقا حمله نموده و بعد از
درگیریهای بسیار شدید و کمک گرفتن از ارتش بجای مانده از نازیها این مناطق
را مجددا اشغال نمودند.
در اول ماه می 1988، چپ های رادیکال آلمان مشغول سازماندهی و
اجرای مراسم روز جهانی کارگر در منطقه کرویتسبرگ – برلین بودند که توسط
فاشیستهای پلیس مورد حمله همه جانبه قرار گرفتند، درگیریهای این بار بسیار
وسیع تر از سالهای قبل بوده و دهها هزار نفر از مردم معترض بهمراه رفقای
پیشگامِ بلک بلوک با سنگ و ترقه های انفجاری و کوکتل مولتوف به استقبال
پلیس رفته و شکست سهمگینی را بهشان تحمیل نمودند تا جایی که سر تیتر خبرهای
روزنامه برلین / زد، در روز دوم شده بود: بیروت …؟ نه … اینجا برلین است
که خود اشاره به جنگ داخلی لبنان و ویرانی پایتختش یعنی بیروت در جریان جنگ
داخلی آن کشور و شقاوت صهیونیستها می کند. بهرحال این قبیل درگیریهای
قهرمانانه در دو سال اول باعث تثبیت سنت برگذاری تظاهرات روز جهانی کارگر
در این منطقه و دست و پنجه نرم کردن با عمال سرمایه شدند. همچنین سال 1988
رژیم وارثان سیاسی هیتلر در شهر برلین میزبان سرکردگان رنگارنگ و دزدان بین
المللی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول شد که اینکار منجر به تجمع صدها
هزار نفری فعالین جنبش ضد کاپیتالیسی از سراسر جهان و درگیریهای گسترده با
عمال خیابانی سرمایه داری گشته و دست آخر علاوه بر شکست سخت، دهها سوپر
مارکت، بانک و ادارات بیمه بخصوص در محلات پولدار نشین، مصادره و طعمه آتش
شدند.
قرن بیست و یکم
بعد از فرو پاشی دیوار برلین یا دیوار اعتقاداتِ ضد سرمایه
داری بازار آزاد و همجی گری سران بیلدربرگ – رویچیلد ها، مبارزه همه جانبه
علیه باندهای نئونازیِ و لمپن های موتور سوار که مورد حمایت مالی بانکداران
جهانی بوده و هستند، در دستور کار جنبش آنارشیستی و رفقای بلک بلوک قرار
گرفت. نقطه عطف این مبارزات در جریان سی و سومین نشست سران کشورهای
امپریالیستی موسوم به جی – 8 در سال 2007، آلمان – روستوک بود که هزاران
نفر از فعالین بلک بلوک، خیابانها را سنگر بندی کرده و ضمن آتش زدن
ماشینهای پلیس، عزم و اراده راسخِ اردوگاه خیر و خوبی را به شرورهای سرمایه
داری نشان دادند. در جریان این درگیریها 400 پلیس هار سرمایه ناکار شده و
همچنین صدها عضو سیاه جامه نیز به علت جراحات وارده روانه بیمارستان و از
آنجا به زندان منتقل شدند. نقشه کلی این تظاهرات توسط رفقای چپ رادیکال
آلمان و بعد از خبردار شدن از برگزاری نشست جی – 8 برنامه ریزی شده بود و
تا حد زیادی موفق عمل نمود. بعد از دست و پنجه نرم کردن های معروف به نبردِ
روستوک و شورشِ روز کارگر هامبورگ، تظاهرات و درگیری با عمال سرمایه هر
سال افزایش بیشتری پیدا کرده و بالطبع سرکوب های پلیسیِ وارثان سیاسی هیتلر
و رایش سوم نیز بخصوص علیه مناطق خودمختار و کمپ های آزاد شده افزایش
یافته اند.
آمریکای شمالی
اولین مورد ثبت شده استفاده از تاکتیکهای بلک بلوک در تظاهرات
های آمریکا بر می گردد به 17 اکتبر سال 1988 که در آن هزاران نفر معترض
بهمراه صدها نفر از جنبش بلک بلوک علیه آدمکشان پنتاگون در شهر واشینگتن دی
سی تظاهرات کرده و حمایت های همه جانبه عموسام از جوخه های مرگ و
فالانژهای راستگرای داخل کشور السالوادور را محکوم نمودند. همچنین در سال
1990 تظاهراتهایی به مناسبت روز زمین و روز مبارزه علیه لاتاریستهای وال
استریت برگزار شدند، در فوریه 1991 و بنابر فراخوان گروه آنارشیست های
انقلابی ، عشق و خشم ، تظاهرات بزرگی در شهر نیویورک و در اعتراض به جنگ
اول خلیج و هجمه غرب وحشی علیه خاورمیانه برگزار گردید که طی آن اعضای بلک
بلوک مورد توجه وسیع رسانه ای قرار گرفتند، همچنین در ادامه اعتراضات،
کمپانی های استارباکس، لباس فروشی های زنجیره ای جاپ و اولد نیفی را مورد
حمله قرار داده و تخریب نمودند. همچنین تظاهرات سال 1999 شهر سیاتل علیه
جلسه سرکردگان سازمان تجارت جهانی و گلوبالیزاسیون باعث اشتهار بیش از پبش
جنبش و ابعاد جهانی بخود گرفتن آن گردید. سال 2010 در جریان تظاهرات علیه
نشست سرکردگان ج – 20 در شهر تورنتوی کانادا هم تعداد زیادی از مؤسسات
شرکتهای خصوصی، بانکها، شرکتهای بیمه و فروشگاههای زنجیره ای مورد حمله
سیاه جامگان قرار گرفته و تخریب شدند.
انگلستان
سال 2011 صدها نفر از فعالین تشکل سیاه در شهر لندن گرد هم
آمده، علیه تورم و افزایش هزینه های زندگی تظاهرات کرده و سرانجام به
فروشگاههای مخصوص پولداران حملات وسیعی را سازمان دادند که بنابر قول
روزنامه نگار، پل میسون: این بزرگترین و شدیدترین اعتراض جنبش بلک بلوک در
انگلستان بوده که با پشتیبانی برخی دیگر از فعالین ضد سیستم اروپایی و
آنارشیست های رادیکال شده در فردای تظاهرات سرکوب شده سال 2010 برگزار می
گردد.
مصر
یکی از تأثیر گذار ترین جنبشهای مصر در جریان سرنگونی نوکر
امپریالسم، حسنی مبارک، گردانهای بلک بلوک بوده که ادامه این اعتراضات منجر
به ساقط شدن رژیم محمد مرسی و اخوان المسلمین بعنوان پیونِ سرمایه داری
جهانی گردید. مبارزاتی که بخاطر سانسور شدید مدیا و ژورنالیسم نوکر سرمایه
تاکنون منعکس نشده یا تا حد زیادی سانسور گردیده اند. همچنین جنبش سیاه
جامگان تأثیری انکار ناپذیر بر تحولات تونس و اخراج بی علی، مزدور
فراماصهیوکابالیسم جهانی داشته و این جریان بسرعت در حال مردمی شدن در آن
کشور می باشد.
بیست و پنجم ژانویه 2013، دومین سال انقلاب مصر، به نظر می
رسد که گروه تازه ای بنام جنبش بلک بلوک از راه شبکه های اجتماعی داخل
اینترنت اعلام موجودیت کرده است، در فردای اعلان رسمی تشکیل گروه، حمله
وسیع و سازماندهی شده ای علیه حکومت اسلامی پرو غرب مصر، بطور همزمان در 8
شهر بزرگ آغاز و در جریان آن منازل و دفاتر سرکردگان اخوان المسلمین، حزب
آزادی و عدالت و دیگر نهادهای دولت دست نشانده محمد مرسی آماج حملات تخریبی
قرار گرفتند. شدت حملات باعث توقف کامل خطوط مترو، ایجاد ترافیک سنگین در
شهرها و از بین بردن نظم اجباری – دولتی گردید. همچنین معترضان که خود را
گردانهای بلک بلوک می نامیدند حرکت ترامواهای داخل شهر اسکندریه را کلا
متوقف نمودند. بدنبال این اعتراضات، دادستان کل مصر ژنرال طلعت عبدالله به
ارتش و پلیس مزدور سرمایه دستور داد که اعضا و فعالین جنبش بلک بلوک را
دستگیر و بخاطر امراض روانی به تیمارستان و از آنجا به سیاه چالهای رژیمِ
وارث حسنی مبارک مخلوع ببرند. مدتی بعد دادستان مزدور، گروه بلک بلوک را یک
گروه تروریستی خوانده و آنها را تحت لوای دفاع از نظم و امنیت کشور یا در
واقع منافع سرمایه دارن در لیست سیاه گروه های خشونت گرا ثبت و فعالیت شان
را کلا غیر قانونی اعلام نمود.
وحشیگری و نفوذ پلیس
تا کنون مزدوران رنگارنگ سرمایه بخصوص سرویسهای جاسوسی و پلیس
مخفی رژیمهای غربی سعی کرده اند که درون بلک بلوک نفوذ و ضمن شناسایی
فعالین آن، جنبش را از داخل تخریب نمایند ولی از آنجا که هویت اکثر فعالین
جنبش مخفی بوده لذا لو دادن آنها تا حد زیادی برایشان ممکن نگردیده است.
سال 2001 و در جریان تظاهرات صدها هزار نفری مردم ایتالیا علیه نشست سران و
سرکردگان جی – 8 در شهر جنوا و به درگیری کشیده شدن آن، شکایات زیادی از
خشونت و عملکرد ناانسانی پلیس انجام گرفت که همراه برخی از آنها فیلم های
ضبط شده بعنوان مدرک ارایه شده و بوضوع نشان میدادند که افراد پلیس با لباس
و نقاب مشکی در حال پیاده شدن از ماشین های دولتی و نفوذ به داخل
تظاهراتها بعنوان اعضای سیاه جامه می باشند. سال 2007 پلیس ایالت جدایی
طلبِ کبک کانادا زیر فشار افکار عمومی اعتراف نمود که عوامل خود را بعنوان
تظاهرات کننده داخل اعتراضات نفوذ داده است ولی تظاهرات کنندگان آنها را از
روی کفشهایشان تشخیص داده و حسابی کتک کاری نموده اند. سال 2003 در
اوکلند، پلیس کالیفرنیا مزدوران خود را داخل یک راهپیمایی مسالمت آمیز که
علیه جنگ سازماندهی شده بود، نفوذ داده و دو تن از آنها بخاطر چاپلوسی و
تملق بیش از حد، جزو مسئولین تظاهرات انتخاب می شوند. پلیس یانکی در ادامه
با کمال افتخار اعلام میکند: لازم نیست مهارت خاصی داشته باشیم و کاملا
راحت می توانیم داخل تظاهرات کنندگان نفوذ کرده و اطلاعات آنها را بدست
بیاوریم …!
تاکتیک های جنبش بلک بلوک
تاکتیک های مبارزاتی تشکل سیاه دایره بزرگی از فعالیتهای
مختلف را در بر می گیرند که از جمله این فعالیتها می توان به مبارزات معروف
به هجومی مانند جنگ خیابانی با عمال سرمایه، راه انداختن تظاهرات بدون
مجوز و طبعا غیر قانونی بخصوص در دمکراسی های پلیسی غرب، تخریب اموال و
منافع سرمایه داران، بانک ها، شرکت های بیمه، رستوران های زنجیره ای و
دوربین های کنترل و نظارتی که این روزها مثل قارچ از همه جا سر بیرون آورده
اند، اشاره نمود. مبارزات تدافعی هم شامل کمک به فرارِ افراد دستگیر شده
توسط پلیس، ارایه کمکهای اولیه به مصدومین گازهای اشک آور و مجروحین گلوله و
باطوم پلیس، ایجاد سنگرهای خیابانی، کمپین آزاد سازی زندانیان سیاسی،
ارتباط وسیع توسط شبکه های گوناگون دنیای مجازی و خبر رسانی فوری و غیره می
شوند.
نقاط قوت جنبش و انتقادهای موجود
یکی از مهمترین نقاط قوت جنبش بلک بلوک بعنوان شاخه میلیتانت و
رادیکال آنارشیسم جهانی، وجود افکار و عقاید و گرایشهای متفاوت و حتی
متضاد در درون صفوف آن بوده که ترجمان امروزی این مسئله یعنی عدم وجود
حاکمیت ایده ئولوژی رسمی و سفارشی بر آن می باشد. هر چند درک این مسئله در
دنیای تحت سیطره عقل ابزاری امروزه که در آن روز به روز بر شدت و حدت
تضادها و در نتیجه نفرت و کینه توزی افزوده می گردد دشوار بوده و شاید خیلی
ها بخاطر عدم وجود ایده ئولوژی رسمی، جنبش آنارشیستی را محکوم به شکست
بپندارند ولی در حقیقت تا کنون این مسئله نه تنها سد راه ادامه مبارزات
مشترک اعضا و فعالین آن نگشته بلکه برعکس موجبات تقویت و اشتراک مساعی
فعالین آن را هم فراهم نموده است زیرا پایه های اصلی جنبش، نه بر اساس
معادلات عقلی – منطقی بلکه مبتنی بر اراده برخاسته از شعور آدمی در مبارزه
علیه قدرت استوار بوده و هر یک از اعضای جنبش به درجات متفاوت این آگاهی را
کسب نموده اند که بیشترین میزان آزادی در نقطه صفر قدرت و قدرت طلبی بدست
آمده و برای تحقق این مهم باید از سرکردگان زر و زور و قدرت جهان خلع ید
نمود. نقطه قوت دیگر جنبش آنارشیستی، جلوگیری آگاهانه از سازماندهی
تشکیلاتی و در نتیجه خلق مجدد هیرارشی و سلسله مراتب قدرت می باشد که البته
این موضوع دست مایه بیشمار انتقادات و مسخره کردنها بخصوص توسط
کمونیستهایی که دهها سال است حسرت تشکل طبقاتی و اتحاد تشکیلاتی را می
خورند، شده است، جواب به این قضیه ساده است: ایجاد هر نوع حزب و تشکیلات به
منزله ساختارهای عقلانی بازهم موجب بروز همان نارسایی های قبلی از جمله
تبعیض، امتیازات ویژه، سلسله مراتب و عاقبت بروز سرکرده و دیکتاتوری نوین
گشته و این چیزیست که برای آنارشیسم حکم خط قرمز را داشته و فعالین
آزادیخواه آن به هیچ عنوان و تحت هیچ بهانه ای حاضر نخواهند بود که اتوریته
و هژمونی حزب یا سرکردگانش را بر پرنسیپهای آزادیخوانه خویش ترجیح داده و
وارد دور تسلسل بیشمار جر و بحث تشکیلاتی، امتیاز گیری و انشعابات رنگارنگ
گردند لذا فعالین جنبش بعنوان مبارزین اردوگاه خیر و خوبی و در کمال ارزش
مداری در صفوف مشترک انسانی وارد مبارزه شده و عدم وجود ایده ئولوژی رسمی و
سازمانی یا سلسله مراتب تشکیلاتی خللی در اراده انقلابی و نظم آهنین آنها
پدید نیاورده برعکس تاریخ تاکنونی مبارزاتشان این واقعیت را به اثبات
رسانده که بهترین نوع نظم در واقع همان نظم اختیاری و بدون قدرت می باشد که
در آن انسانها با برجسته کردن مشترکات انسانی و اخلاقی شان، به اصول خود
پایبند شده و برای تحقق آنها مبارزه می کنند.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen