نوشته ها و مطالب آنلاین آزاده آزاد بصورت جزوه های
پی دی اف برای دانلود:
برای دانلود مقالات در سرور فور شرد یا رگیستر کنید
و یا با کلیک روی گ
g به
رنگ آبی توسط جی میلتان وارد سرور شوید. دوستانی که آدرس جی میل ندارند میتوانند
از طریق توییتر و یا فیسبوک وارد شوند. در غیر اینصورت نیاز به پر کردن فورم ورود
به سرور فور شرد میباشد. هر فایل کمتر از 1 ام بی و به فرمات ام پی 3 است.
زن بدون مرد مثل ماهی بدون دوچرخه است.
"موضع اساسی رادیکال- فمینیسم آن است که
بیولوژی سرنوشت نیست و نقشهای زن و مرد و خصایص روانی شان نقش ها و خصایص فرا
گرفته شده اند. به عبارت دیگر نقشهای مونث و مذکر ساختهای سیاسی مردانه ای هستند
که در جهت تضمین قدرت و مقام برتر مردان عمل میکنند، مردان، به مثابه موجودات
بیولوژیک ستمگرند، ولی نه به دلیل بیولوژی مردانه شان، که به خاطر دلیل تراشی
استیلای شان بر پایه این تفاوت بیولوژیک."
رزا:
مارکسیستها تمامی نظرات ایسم های دیگر را به نام خود جعل و سنتز مبارزات
مردم را به نام خود مصادره کردند و به این همه هم اکتفا نکرده و تئوری های آنان را
در جایی که به نفعشان نبود وارونه نشان دادند.
نمونه وارانه نشان دادن و تقلیل نظریات رادیکال
فمینیستها را در نوشته های نسیم روشنایی بعد از خروج اجباری اش از ایران و استحاله
کاملش در تروتسکیسم میبینیم:
نسیم روشنایی یکی از جریان های فمینیستی رادیکال فمینیسم
است که در دهه ی شصت و همزمان با موج دوم فمینیسم شکل گرفت. از منظر رادیکال
فمینیسم، مفهوم پدرشاهی و طبقه بندی جنسی مرد/ زن، تعیین کننده ی نقش مادون زن در
حوزه ی خصوصی، اجتماعی و تجربیات اوست. از این منظر، پدرشاهی بر تمام ساختارهای
اجتماعی مقدم است و منشا بی عدالتی، ستم و سرکوب زنان است. برخی از جریانات درون
این رویکرد، مردان را به عنوان جنس غالب، دشمن و عامل سرکوب و استثمار زنان می
دانند. از این نقطه نظر، استثمار و سرکوب جنسی زنان که منشا آن ساختار پدرشاهی
است، هم در خانواده و زندگی شخصی و هم در محیط کار و طبیعتا در کل جامعه وجود دارد.
امین قضایی نیز بعد از خروج اجباری اش از ایران،
تئوری رهایی زنان را در پرداخت مزد به کار خانگی (پرداخت پول از طرف سیستم در
مقابل خانه داری) میبیند!
فمینیستهای مارکسیست به درستی نشان میدهند که حق
زنان به عنوان کارگران رایگان به تاراج میرود و تا وقتی کارخانگی بیمزد باقی
مانده باشد و به حداقل مزد طبقهٔ کارگر افزوده نشده باشد، آزادی و استقلال واقعی
زنان تحقق نخواهد یافت.
آذر درخشان (مائویست) در جمع آوری مطالب آزاده آزاد
(رادیکال- فمینیست) مقاله ای درخشان به نام "چگونه خدا مرد شد!" مینویسد
و برای رد گم کردن به نام "اخگر فرهانی"، آنرا راهی شبکه اینترنتی میکند!
این مقاله هنوز در فیسبوک 8مارس موجود است!
رزا: به نظرم برای خلاصی از شر دزدی علمی و وارونه
گویی مارکسیستها، بهتر است به منابع اصلی رجوع کنیم. در جریان آزاد اطلاعاتی و
وجود کماکان بدون سانسور اینترنت، نسل جدید امروزه، امکان رجوع به منبع اصلی را
داشته و در همین راستا نیز بخشی از نوشته های آزاده آزاد (رادیکال- فمینیست) و
لینک مراجعه به مبدا را در اختیار خوانندگان بلاگ قرار میدهم.
در آینده امیدوارم کتاب آزاده آزاد "پدريت
غاصب" را بدون سانسور و بدون تحریف برای علاقمندان تئوری های رهایی زنان
در همین پست قرار دهم. آزاده آزاد در هشت مارس 1984 کتابش را به زنان ايراني تقديم کرده است.
دلیل شاخ و دم زدن قیچی بدستان مارکسیست، علیه تئوری
های رادیکال فمینیسم، بدلیل تقابل این نظریه ها با نظرات رهبران شان مارکس/انگلس میباشد.
"فمينيست ها در ادامه نقد نظرات "مردان
بزرگ " به نقد نظر انگلس در کتاب "منشاء خانواده" پرداختند. ناديده
گرفته شدن تفاوت بيولوژيک بين زن و مرد و فاکتور باروري بدون کنترل زن در پروسه
شکل يابي جوامع اوليه، از جمله بحث هايي بود که در اين نقدها مطرح ميشدند. آزاده
آزاد جامعه شناس فمينيست ايراني در اين زمينه کتابي به نام "پدريت غاصب"
نوشته است. دراين کتاب بر خلاف مارکسيسم، که پيدايش محصولات اضافي و مالکيت خصوصي بر
وسائل توليد را منشاء تنزل مقام زن ميشمارد، کشف تاريخي پدريت بيولوژيک (نقش مرد
در توليد فرزندان) و آفرينش نهاد پدريت اجتماعي (بازشناخت اجتماعي – حقوقي نقش مرد
در توليد فرزندان) و سيستم پدر سالاري متعاقب آن، عامل نهايي ستمکشي مشترک زنان
قلمداد ميشود.
آزاده آزاد
همچنین در این کتاب به خلق زن اشاره دارد:
آمازونيسم، يا مقاومت مسلحانه و جدايي طلبانه زنان
در تكامل تاريخي موقعيت اجتماعي زنان، شكل بندي
آمازون ھا يا خلق زن پديده اي تاريخي كه »
بعلت اختلاطش با اساطير، مد تھاي دراز افسانه اي
تصور مي شده، مسأله اي است كه از اھميت
سياسي عظيمي برخوردار است. اين شكل بندي اجتماعي، از
افسانه عدم مقاومت زنان در برابر
حوادث تاريخي اي كه موجب انقياد آنان به مردان شده،
افسانه اي كه ماركس و انگلس نيز از سر
«. گرفتند، پرده برمي دارد
زنان آمازون به ھيچ مردي اجازه سكونت در ميان خود را نمي دادند، در ميان
خود تصميم گيري »
كرده و خود جماعت خود را اداره مي كردند، فنون نظامي (استعمال زوبين، كمان
و سر مدّور) را
آموخته و بر عليه مردان مھاجم مي جنگيدند، و براي تأمين معيشت خود اغلب به
كشت زمين، و
گاه به دامپروري مي پرداختند. ضرورت دفاع از خويش در برابر حملات دائمي
مردان و در عين
حال پرداختن به كشاورزي و فعاليت ھاي اقتصادي ديگر، يك نوع تقسيم كار در
ميان آنان بوجود
آورد: دھقانان و سربازان. بعبارت ديگر، در كنار زنان دھقان، يك كاست از
زنان جنگجو كه
عھده دار حمايت از كشتزارھا و دھكده ھا شده، از كشت زمين معاف گرديده، و
مي توانستند به
کھانت
بپردازند، نيز شكل گرفت. آمازون ھا بطور دمكراتيك دو رئيس قبيله انتخاب م يكردند
كه
ملكه كاھن خوانده شده و متناوباً
يكي بر امور اقتصادي و اجتماعي دھكده شھر
رياست كرده
(ملكه صلح) و ديگري
امور جنگي را ھدايت مي نمود (ملكه جنگ). آنان الھه بزرگ و ھمه
موجودات مادينه را مي پرستيدند. با مردان ھمسايه شان بطور آئيني روابط
جنسي سالانه برقرار
كرده، پسراني را كه از اين پيوند متولد مي شدند كشته و يا به نزد مردان مي
فرستادند، و دختران را
نگاه مي داشتند. زنان آمازون ھم كنترل توليد اجتماع را در دست داشتند و ھم
كنترل توليد مثل آنرا.
«. بدنشان، باروري شان، جنسيت شان، نيروي كار و محصولات كارشان بخودشان تعلق
مي گرفت
رزا: نادیده گرفتن، تحریف و پنهان کردن نظریات و
تحقیقات فمینیستی، یا شاخ و برگ زدن آن، مارکس/ انگلس ی کردن و یا سعی در تطبیق
این نظریات با نسخه های کهنه رهبران حزبی کمونیسم دولتی، بدلیل فقر نظریات اینان و
فاصله فزاینده آن با علوم جدید میباشد. مارکسیسم
اینان نه علمی است و نه رهایی بخش! به دیکتاتوری پرولتاریا نیز ختم نشد! دیکتاتوری
بر روی پرولتاریا، نتیجه اصلی آن در عمل بود. نظریات انگلس نیز رهایی زنان را در
خلاصی از شر مالکیت خصوصی (منشا ستم بر زنان) میداند. اما نظام پدرسالاری /
مردسالاری بسیار قدیمی تر از نظام سرمایه داری بوده و به نظر میرسد، منشا اصلی آن
در کنترل باروری و مالکیت بر جسم زنان باشد. به نظرم زنان همانگونه که علیه مالکیت
بروی ابزار تولید مبارزه میکنند، مجبورند برای خلاصی خود (ابزار تولید مثل) همزمان
علیه مردسالاری موجود در جنبش، لباس رزم به تن کنند. چرا که دولت پرولتاریا علاقه
ای به رهایی کامل زنان نداشته و تاریخ نیز نشان داد که این بار دولت، کنترل تولید
مثل زنان را بطور سهمناکی به نام حکومت کارگری بدست گرفت!
در این زمینه به نوشته امید بهرنگ (مائویست) نگاهی
بیندازیم:
نویسنده: امید بهرنگ
یکی
از جدلهای
مهمی که در
دههی بیست میلادی
در شوروی در
مورد كودكان جریان
داشت، انعکاسی از
دیدگاههای عمومی
و رایج رهبران
بلشویک نسبت به
سوسیالیسم است. یکی از مباحث آن دوره در مورد رهایی زنان، تعیین رابطهی مادر، فرزند و دولت بود. زیرا که یکی از پایههای عینی تولید و بازتولید موقعیت فرودستی زن، مسئولیت دایمی نگهداری و مراقبت از فرزندان است. برخی از بلشویکها در ابتدا تصور میکردند راه حل این مسئله ملی کردن کودکان است و باید مادران را مجبور کرد که فرزندانشان را به دولت شوروی بدهند.
لوناچارسکی (کمیسر فرهنگ دولت شوروی) اظهار داشت:
"شک نيست كه عبارتهای پدر و مادر من و فرزندان ما به تدريج منسوخ خواهد شد و جايش را عبارتهایی نظير افراد مسن، افراد بالغ، بچهها و كودكان خواهند گرفت".
نظریههای "لوناچارسكی" 18 در حمايت از اين تز بود كه كودكان، ديگر
"متعلق به والدينشان"
نبوده، بلكه به " متعلق به دولت" خواهند بود. اين ايده به شکلی خفیفتر در فرمولبندی كولنتای، مبنی بر اینکه "مسئلهی كودكان، مسئلهی دولت است." نیز بیان شد. کولنتای برای تاکید بر وظایف دولت در برابر کودکان، در عمل نقش زنان را زیر سئوال برد. او گفت: "تعهد اجتماعی مادر بودن در درجهی اول توليد فرزندان سالم و شاداب است... تعهد بعدی مادر... شير دادن کودکان است. فقط پس از انجام اين كار است كه زن... حق دارد بگويد تعهد اجتماعی خود را در برابر فرزند به انجام رسانده است." 19
از عملینبودن این سیاست - یعنی جداکردن اجباری مادران از فرزندان- که بگذریم، این سیاست بيان نگاه نادرست به مسئلهی زنان است. بر پایهی چنین دیدگاهی، زنان فقط شايستهی تولید مثل و شیر دادن هستند و مادران پس از آن هيچ ادعايی در پرورش فرزندان خود نمیتوانند داشته باشند و اين وظیفه، قلمرو متخصصان تعليم و تربيت محسوب میشود. كروپسكايا همسر لنين به مخالفت با چنین نظریههایی برخاست. او با این نظریه که "فرزندان متعلق به پدر و مادر خويشاند" یا "فرزندان متعلق به دولتاند"
مخالفت کرد و گفت از آنجا كه دولت تحت كمونيسم زوال خواهد يافت، "فرزندان
نه از آن
پدر و مادر
هستند و نه
از آن دولت.
آنها از آن
خودشان هستند." 20 در
واقع نه
دولت، بلكه كل
جامعه و تمامی
اعضای آن، در
برابر كودكان وظيفه
دارند. تک تک
افراد جامعه، مسئول
پرورش جسمی، ذهنی،
اخلاقی و ايدئولوژيک
آنها هستند.
کولنتای تاکید کرد که ستم
بر زنان موجب میشود که زنان نتوانند در زندگی سیاسی شرکت کنند و "باید با شرایطی که منجر بر ستم بر زن میشود مبارزه کنیم تا
بتوانیم زن را از قید مادر بودن و کارخانگی آزاد کنیم." 10
رزا: لازم به تذکر است که آزاد سازی زنان توسط
بلشویکها تنها به دلیل استفاده از نیروی زنان بود و نهایتا کودکان نیز توسط دولت
پرولتاریا مصادره شدند. فاجعه "کودکان چاوچسکو" و یتیم خانه ها و شیرخوارگاههای سوسیالیستی را
میدانیم. از زنان در پروسه دولتی شدن بدنشان حق سقط جنین گرفته شد (استالین با
فرمان صریح در کل کشور "شوراها" سقط جنین را ممنوع کرد) زنان ماشین جوجه
کشی دولت سوسیالیستی شدند. سن زایمان از 18 تا 20 سال تشویق شد. البته اینهمه در
پی سرکوب سهمناک جنبش زنان و سازمانهای مستقل زنان که از اوایل 1905 شکل گرفته
بودند و استحاله اجباری شان به شرکت در "ژنوتدل"
صورت گرفت.
امید بهرنگ: در سپتامبر 1919، دبیرخانهی
کمیتهی مرکزی حزب، کمیتهای به نام "ژنوتدل" سازمان داد. مسئولیت
این کمیته با انیسا آرماند بود. "ژنوتدل" رهبری کلیهی فعالیتها را در
ارتباط با زنان در سراسر کشور بر عهده گرفت....
"ژنوتدل" کارزارهایی برای حضور زنان در حمایت از جنگ داخلی سازمان
داد، خدمات پزشکی و تامین ارتباطات ارتش سرخ
و یاری رساندن به کودکان بیسرپرست و خانوادههای سربازان از جمله فعالیتهای
زنان بود.
رزا: عاقبت زنان و ادامه سرنوشت زنان شوروی و
اردوگاه سابقا موجود سوسیالیستی را میتوانیم در مقاله
رزا: به نظرم رهایی زنان در کمونیست پادگانی
بلشویکها یا سوسیالیسم رفرم دیده "پروستریکا" سرابی بیش نیست. مائویستها
نیز ایده سهم زمین دادن به زنان روستایی و اصلاحات ارضی (نه به خانوار بلکه سهم
برابر زمین به زن و مرد روستایی) را قدم موثری در نابودی مردسالاری میدانند. البته
معلوم نیست پس از این رفرم، چگونه قرار است که نهایتا زمینها اشتراکی شود! لابد
وقتش برسد اینها هم (مائویستها) استالین وار روستاییان را به سیبری چین ! می
کوچانند!
به هر حال مجبوریم همین امروز در مورد فردا تفکر
کنیم. جامعه انسانی فراتر از پستانداران در برابر کودکانش مسئولند. این مسئولیت اجتماعی است نه دولتی! و پس از از
شیر گرفتن کودک خاتمه نمیابد! اگر هم ادعا میشود دولت سوسیالیستی موقتی است! و رو
به اضمحلال! پس سپردن کودکان یک جامعه تحت سرپرستی دولت (سوسیالیستی) نابجا و
بسیار خطرناک است. کودکان در معرض شستشوی مغزی و بعنوان سرباز و برده آینده نظام
توتالیتر، اینبار به اسم حکومت کارگری مورد سو استفاده قرار گرفتند...
برای رهایی کامل مجبوریم نظریات جدید در مورد منشاء
و سرشت پدرسالاری را خارج از کانال تحریف شده مارکسیستها بخوانیم. مجبوریم مدلهای جدید
زندگی اجتماعی را در همین سیستم سرمایه داری تجربه کنیم. (در کلکتیوها، خانه های
مشترک، تعاونی های شهر و روستا، زندگی بدون استفاده از پول، آموزش آلترناتیو خود و
کودکانمان با ایجاد مراکز آموزشی ، پداگوژی آلترناتیو و آتونوم از دولت، ایجاد
نهادهای کنترل تولید توزیع و مصرف غیر
سلسله مراتبی و...)
ما نیاز
داریم خارج از خانواده، دولت و سلسله مراتب، زندگی را خودسازماندهی کنیم. ایجاد
سازمانهای زنان، مستقل از مردان، دولت، احزاب، سلسله مراتب و ایدئولوژی قدم اول
است. در اینگونه نهادها، خارج از سازماندهی علیه دو نظام موجود (مردسالاری و
سرمایه داری) همزمان میبایست، تئوری های مختلف در رابطه با منشا ستم نهادینه شده
بر خود را مطالعه و خطوط کلی جامعه بدون ستم و استثمار را طرح کرده و در زندگی
روزمره تجربه کنیم. خواهری را تقویت کرده و از قیومیت سن گرایان (مامان بازی و
خاله بازی) خلاص شویم. از همان ابتدا راهمان را از میسیونرهای احزاب و سازمانهای
سلسله مراتبی در جنبش زنان جدا کنیم (اینها شدیدا بدنبال چهره های مونث برای حمل
پرچم سرخ شان هستند!)
کودکانمان را کلکتیو همراهی کنیم و از آنها بیاموزیم
(غریزه آنها هنوز زندگی است و نه سود!). در جهت رهایی خود مسئولیت بگیریم. آگاه
باشیم!
آزادی زنان در حکومت شوراها دروغ بود و رهایی زنان
توسط بلشویکها افسانه!
ایدئولوژی مردسالارانه است و تئوری های رهایی بخش
نیازمند تجربه!
به زنانی که به مردسالاران خانگی، حزبی، دولتی و گروهی،
سرویس جنسی، عاطفی، یدی و فکری میدهند، اعتماد نکنیم. آنان که در زیر"
اونیفورم رزم"، لباس بردگی جنسی مردسالاران را به تن دارند، از ما نیستند!
خواهری بیولوژیک نیست!
خواهری در پروسه مبارزه (خود رهایی) بوجود می آید!
ارباب بدون برده بی معنی است.
زن نباشیم!
مرد نشویم!....
بقول آزاده آزاد: نیمه دیگر نباشیم، بلکه سلیطه باشیم!
در زیر لینک
چند مقاله به انگلیسی از آزاده آزاد.
همچنین تحقیقات انسان شناسی مفید: کتاب"تکامل
زن" نوشته اولین رید انسان شناس آمریکائی.
"برقراری سه نوع تابوی اجتماعی ، پیش بایست
بوجودآمدن جوامع انسانی است: تابوی زنا بامحارم ، تابوی قتل ، وتابوی آدمخواری. "...
لینکهای مرتبط: برای خواندن در همین بلاگ روی تیتر ها کلیک کنیم.