فرارسیدن 21 ژانویه سالروز درگذشت جرج اورول، سوسیالیست لیبرتارین انگلیسی بر همه آنارشیستهای جهان تسلیت باد!
به مناسبت 20 ژانویه سالروز شهادت حضرت لنين كبير (ع)!:
در هر انتقالي از سرمايهداري به سوسياليسم ديكتاتوري ... ضروريست... بديهي است كه هيچ يك از عناصر فساد جامعۀ كهنه كه ناگزير بسيار كثيرالعده و اكثراً با خرده بورژوازي مربوطند نميتوانند در يك چنين تحول عميقي "خودنمايي" كنند مگر از راه افزايش جرائم، اوباشي، ارتشاء، احتكار و انواع فضاحات ديگر. براي اينكه بتوان از عهدۀ همۀ آنها برآمد زمان و سرپنجۀ آهنين لازمست. هيچ انقلاب كبيري در تاريخ نبوده است كه در آن مردم اين موضوع را بطور غريزي حس نكرده و با تيرباران دزدان در محل ارتكاب جرم قاطعيت نجاتبخشي از خود نشان نداده باشند! مصيبت انقلابهاي پيشين در اين بود كه شور انقلابي تودهها كه آنها را در حالت برانگيختگي نگاه ميدارد و به آنها نيرو ميدهد تا عناصر فساد را به طرز بياماني سركوب نمايند، براي مدتي مديد كفايت نميكرد!لنين؛ وظايف مبرم حكومت شوروي؛ 1918
حوداثی در ایران رخ داد که تحت عنوان «جنبش سبز» معروف شد. جنبشی که هیچ ارتباط عمیق و بنیادین با آزادی و برابری مردم ایران نداشت. چرا؟ چون
1) پیش از هر چیز با شعار «رأی من کو» و دفاع از موسوی در برابر احمدی نژاد (که به نظر من از جهاتی مترقی تر هم هست) از کلیت نظام جمهوری اسلامی با قانون اساسی فوق ارتجاعی و انتخابات فرمایشی و غیر آزادش اعاده حیثیت شد و مشکل مردم صرفاً به تقلب در "انتخابات" و دخالتهای فراقانونی رهبر محدود گردید. دفاع از تئوکراتهای "خوب"! (موسوی، کروبی و ...) در برابر تئوکراتهای بد، دفاع از روحانیت "خوب"! (منتظری، صانعی و ...) در برابر آخوندهای بد، دفاع از بسیجی "خوب"! (همت، باکری و ...) در برابر بسیجی بد همه در این راستا قابل توضیح است.
2) این جنبش هیچ شعار واقعاً سکولاریستی (نفی حکومت دینی نه فقط ولایت فقیه) نداشت. هیچ شعاری در حمایت از برابری جنسیتی، حقوق اقوام و ملل تحت ستم، حقوق کار و کارگر (مخالفت با سرمایه داری پیشکش!) نداشت. حتی در بیانیه های اتاق فکر خارجه نشین جنبش، خواسته سکولاریسم (جدایی مذهب از دولت و آموزش رسمی) عمداً مسکوت گذاشته شد.
3) برخی از شعارهای این جنبش اساساً ارتجاعی و ضد انسانی بودند مانند "اوباما! اوباما! یا با اوان یا با ما!" "نه غزه، نه لبنان" یا مزخرف و ناموبوط (سفارت روسیه، لانه جاسوسیه!! و ...) به همین خاطر هم مورد حمایت عظیم رسانه ای و دیپلماتیک امپریالیسم و صهیونیسم قرار گرفت. انتخاب رنگ سبز برای ستاد موسوی نشان می دهد که لااقل بخشی از اصلاح طلبان از بروز تقلب آگاه بوده و می خواستند با سوءاستفاده از نارضایتی مردم و با حمایت قدرتهای غربی انقلاب رنگی راه بیندازند. تقلب بهانه ای بیش نبود.
تمام نهضت های ارتجاعی بر پایه نارضایتی های به حق مردمی شکل می گیرند. این پرچم، هدف و رهبران یک جنبش هستند که ماهیت آنرا مشخص می کنند.
اسفا! تقریباً تمام گروههای سیاسی دو به دو متضاد از مجاهدین، فدرالیستها، راه کارگر، گروههای رنگارنگ فدائی، حزب کمونیست کارگری (حمید تقوایی از زنان می خواست بدون حجاب به خیابان بیایند! عجب رادیکالیسمی!!) گرفته تا سلطنت-جمهوری خواهان و حزب توده همه و همه قاعده هرمی را تشکیل دادند که رأس و نوک آن اصلاح طلبان داخل کشور بودند. تنها حزب حکمتیست و چند گروه انقلابی دیگر مردم را به سازماندهی مستقل فراخواندند. اگر مواضع یک گروه یا جریان سیاسی در سر بزنگاههای تاریخی را تعیین کننده ماهیت واقعی آن بدانیم (چون در شرایط عادی همه دم از خلق و انقلاب می زنند) جنبش سبز لااقل این حسن را داشت که غیرانقلابی بودن همه گروههای فوق الذکر را برای روشنفکران رادیکال ایران روشن ساخت.
من بسیار متأسفم که از جنبش جنگل به رهبری انقلابی بزرگ خلقهای جهان، میرزا کوچک خان تا انقلاب 57 و اکنون هم جنبش منحط سبز ما تنها شاهد یک عقبگر تاریخی بوده ایم...
در پایان تحلیلی را از لوگزامبورگیستهای ایران تقدیم می دارم.
دانلود مطالب بلاگ آنارشی
آشنایی با آنارشیسم
مقاله «عمل مستقیم» از «امیل پوژه»:
آشنایی با آنارشیسم بدویگرا:
مجموعه آثار رزا لوکزامبورگ (به فارسی):
ترجمه کتاب «خدا و دولت» اثر باکونین: