Dienstag, 17. Dezember 2019

سیاه پوشان و ضرورت ایجاد بلوک سیاه! در اکسیون 5 دیماه 1398

رزا: رفقای زیادی در مورد سرکوب قیام آبان نوشتند و گزارشات زیادی نیز از طیف های مختلف بیرون آمده. از مبارزه ی مسلحانه، دفاع مسلحانه تا اتحاد با نیروهای تروریستی!
باید توجه کنیم که بسیاری از مردم گوشتخوارند!
از این بسیاران، اما بسیاری فقط گوشت سفید می خورند! و  جنازه ی گاو/گوسفندها یا خوکها را به عنوان ماده غذایی روی سفره ندارند. برخی فقط ماهی و پرنده/مرغ و برخی فقط ماهی می خورند. برخی همه چیز می خورند اما مخالف آزمایش، روی حیوانات هستند...
چگونه می توان این جمع را در مبارزاتشان هماهنگ کرد؟ آنهم به عنوان یک "وگان"! (ما تنها در مورد حضور/عدم حضور خود اینجا تفکر می کنیم)
آیا یک وگان در مبارزات یک گوشتخوار برای ممنوعیتِ استفاده از حیوانات در آزمایشگاهها شرکت می کند؟ برای رها سازی خوکها؟
 بعله! و نه تنها این، بلکه خودش هم دست و آستین را بالا میزند. پس لازم نیست که در مبارزه ی مشترک روی اختلافات تکیه کرد چون در عمل هم اینجوری (زوم کردن روی اختلاف) کاری از پیش نمیرود. حتمن هم نباید با علنی گرایی به عنوان یک وگان در فعالیتها شرکت کرد. و لی شاید حتی باید خود، دگمه ی شروعش را، زد. استارتِ شروع را بهتر است که خودمان بزنیم! آدمهایش را پیدا کنیم و عمل کنیم!

با این تفکر به گرامیداشتِ برخاک افتادگان در 5 دی ماه  امسال تفکر کنیم!
 مادران جانباختگان سیاسی در ایران: ۵ دی ٩٨ روز ادای احترام به کشته‌شدگان آبان است
پدرِ پویا بختیاری،  اینک استارت 5 دی ماه را  زد، قبرستان کرج بهشت سکینه، خانواده ی جانباختگان حمایت کردند، "شاهزاده" هم، هورا کشید، مادرانِ جانبازانِ سه نسل، اکنون به جلو افتاده اند و اینجور شد که  اغلب تشکیلات سیاسی چپ تا راست به 5 دی ماه  "لبیک" گفتند.
منوچهر بختیاری، پدر پویا که پنج سال در  جبهه جنگ ایران و عراق حضور داشته است با انتشار پیامی ویدیویی اعلام کرد که مراسم یادبود فرزندش ۵ دی در بهشت سکینه، قطعه ۲۶ برگزار می‌شود. منوچهر بختیاری در این پیام از همه مردم ایران دعوت کرد در این مراسم شرکت کنند.
صحنه در قبرستان بهشت سکینه در کرج/تهران، تدارک دیده شده، بدلیلِ شبِ چهلمِ بر خاک افتادنِ معترضینِ آبان ماه امسال. البته ایده های یک دقیقه خاموشی برق، روشن کردنِ شمع در خیابان، یک دقیقه سکوت یا یک دقیقه شعار از پشت بام ها و غیره هم بیرون آمده. بهترین آن البته، راهبندان های سراسری در خیابانها است.

به نظرم بلوک سیاه هم (اگر فعالینی از آنها وجود دارند)، بهتر است در گردهم آیی ها حضور داشته باشد. بلوک سیاه جامگان در میانِ جمع عزادارانِ سیاه پوش،  برای افتتاح جنبش البته عالی است، چون بلک بلوک آنجا، به خوبی غیر قابل شناسایی است.
پس، بلوک سیاه بهترین استارتش همان  پنجم دی ماه می تواند باشد. در تجمعاتِ مردمِ معترض!
افرادِ میلیتانت بلوکِ سیاه پوشان،  بهتر است در صورتِ تصمیم به حضور در اکسیونهای خیابانی، قبلن وسایل دفاعی را در محل جاسازی، و پاکِ پاک، و ابتدا با لباس معمولی، وارد شوند. افراد کمکیِ بِلَک، برای کمک به زخمی ها، دفاع حداقلی و مقابله با اشک آور و غیره (دفاع حداقلی) و افراد حداکثری که به مقابله با تک تیراندازها، باریکادسازی و موتوری های جابجایی افراد، احتمالن مشغول خواهند شد. دوچرخه سوارها، اسکیت بردی ها، افراد استراتژیک برای بازکردنِ راه فرار از محاصره، و غیره. همه جا همرنگ توده ها، بجز در عملیاتِ حداکثری و یا در راهپیمایی های بزرگ جلوی صف، با کلاهخود /ضدگلوله و دفاع مسلح ( سیاه پوش، چون مردم باید جوانانِ دفاع  از اعتصاب، راهپیمایی و اکسیون را از امنیتی ها، تمیز دهند)
گروههای سه تا 5 نفره که از قبل راجع به نقش شان، تفکر و منطقه را نیز شناسایی کرده اند. (گروههای بزرگتر دردسر ساز و از نظر امنیتی نیز مُشکل است). مسلمن نیروهای امنیتی هم افراد خود را در نقش گدا، آخوند، دستفروش، رهگذر، تیرانداز روی سقفِ خانه ها و در میان مردم خواهند داشت. البته وسایل آنها (امنیتی ها) اغلب سازمانی است مثل بیسیم. کفشها، البسه ،کیف و غیره، که بهتر است که در قدم اول،  امنیتی ها شناسایی و تحت کنترل باشند.
شناسایی امنیتی ها در حینِ عملکردشان هم امکانپذیر است و اغلب اما می بایست که از دانشِ محلی ها استفاده کرد. آنها (امنیتی ها) حتی ممکن است، دستگیری های نمایشی هم اجرا کنند و یا کتک کاری های الکی، برای به هم زدنِ توجه به خود! باید ساختمانهای مشرف به تظاهراتها را زیر نظر داشت و راههای گریز احتمالیِ هم خودمان، و هم امنیتی ها را در نظر گرفت. مردم محل را هم درگیر کرد که درب خانه ها را نبندند. باید چشم و گوشِ دفاع از معترضین بود. بادیگارد و مدافع جمعیتِ معترض.
باید خشم را جهت داد و هم مراقب بود که از طرف معترضین، کسی در "نفرت" لینچ نشود (مثل عراق، لینچ تک تیرانداز). پشت صحنه هم مهم است که پزشکان و پرستاران را دخیل کرد و خانه های امن برای مداوای مجروحین ترتیب داد تا باری دیگر زخمی هایمان را از بیمارستان ها ندزدند و بعد هم بعنوانِ جسد، به خانواده ها  تحویل دهند.
جنگِ رودر رو هم، مقطعی از مبارزه است. هم اکنون، سران رژیم جنگ، را اعلام رسمی کرده اند (با شلیک مستقیم به قلب و مغزِ معترضین). ما نیز حتی اگر این نوع مبارزه ( گلوله علیه معترضین را نخواهیم)، اما حتی برای بازگشت به موقعیت قبلی (اشک آور/آبپاش علیه معترضین) مجبوریم تمام قوا، درگیر شویم. پس مثل هر جنگی، هر مبارز، نقشی برای خود و گروهش به عهده می گیرد. مسئولیت هر فرد با گروهش است  (مالی/جانی) حتی خبرگیری (اطلاعات) از افراد دستگیر شده ی گروه را نیز،  گروه باید تقبل کند. همچنین، مبارزه فقط در میدانِ دود و آتش نیست و ارتباطات را باید حتی به داخل زندانها  نیز کشاند، طرح های فرار یا حملات دیجیتالی به ساختارهای زندان و غیره
به دوستانِ لائیک:
مهم نیست چهلم، هفتم، یا هر روزی است. عاشورا است یا تاسوعا! هر روز، می تواند روزی خوب برای مبارزه ی رودررو باشد، شرط آن حضور مردمِ معترض است.
به سایبری های مبارز:
اگر آنها اینترنت مردم را قطع می کنند، پس ما نیز باید روی ارتباطات (شبکه ی ملی) آنها زوم کنیم، هک کنیم و یک قدم از آنها جلوتر باشیم. از آنونیموس جهانی هم می شود کمک گرفت در اینگونه مواقع. هک کردن حسابهای بانکی اخیر، انتشارِ آدرس/عکس/مشخصات/فک و فامیل شان در خارج و علنی کردنِ به سوراخ رفته هایشان...خرابکاری در سیستم.
در ضمن: دیگر ویدئویی برای خارج از کشور نیازی نیست. موبایلها را در خانه گذاشته و تلفن های دستی و "دوزاری" را برای ارتباط داخلی گروه، احیا کنیم!  شاخ هارا در مورد حمایت از خارج بکشید (چاقوی سرمایه داری دسته ی خود را نمی بُرد). مسیحایی کمک کننده وجود ندارد (ترامپ/پوتین/مائو/استالین...). در انتظار گودو نیز، نمی توان بود!
در هر اکسیونی دوره ای "سَرگروه" را عوض کنید. دفاع از خود همیشه "سرسطربرنامه تان" باشد. روزی چند ساعت بدوید تا بتوانید در ماراتونِ علیه کفتارها، مثل آهو در بروید!
 (با پوزش از کفتارهای واقعی در چرخه ی طبیعت)
لباس زیاد بپوشید تا در صورت لزوم عوض کنید (مثلن دو کاپشن، ضربه گیر هم هست علیه باطوم. حتی می شود دو نوع کفش داشت، کفشهای کارگری (امنیت کار) محشر است، آنها که درونش فلز است. اگر ندارید، بدزدید! تا بعد  مثل رابین هووووود، ماسکها یا کلاهخود یا بقیه وسایل را در جمعیت پخش کنید.
 اگر بتوانیم از اکسیونهای خود و تظاهراتِ مردم دفاع کنیم، هدف بعدی باید باشد: آزادسازی از زندانهای غیر معروف و  نا امن کردنِ راهپیمایی ساندیس خورها!  کُلن ابتدا، جاهایی که نیروهای امنیتی زیاد متمرکز نیستند. در موردهای شناسایی این اماکن، البته همتِ اطلاعاتیِ عمومی لازم است. انتشار اطلاعات در خارج و بعد دسترسی عمومی در داخل مثل سال 88 راحت است. روی اینترنت ماهواره ای هم حساب نکنید! سعی کنید مثل دوره ی ما مُسن ترها دنبال شنودِ امنیتی ها بوده، فعلن تا یکه تازیِ رژیم با رادیو، خبر گیری کنید.
خبر خوب اینکه اغلب دوره ی جنگِ تن به تن کوتاه است و نشان دادنِ سٌمبه ی  پر زور، آنها را به تعویضِ "اسلحه به اشک آور"، وادار می کند. بخصوص اینکه امنیتی ها خانواده هایشان میانِ مردم زندگی می کنند و هیچ حکومتی این ها را در ثروت افسانه ای اش شریک نکرده. کافی است عکسهایشان را در محله ی خودشان پخش کرد، مثل ساواکی ها غیب خواهند شد و هیچ پولی، نخواهد برگرداندشان!
تنها خطِ قرمز باشد: دفاع از زندگی، حتی حفاظت از جانِ دشمن، اگر اسیر شد!
به امید موفقیتِ همگی و
دست باکونین به همراهتان:)

در اینجا می توانید بخوانید که جنبش سیاه پوش ها چیست و تاریخچه ی آنها، از اروپا تا امریکا و تا مصر و امیدوارم بزودی در ایران و عراق و لبنان و بقیه مراکز اعتراض.
در ضمن ،کور کردن چشم دشمن، یعنی حتی کور کردنِ دوربین های مغازه ها. یادمان نرود که  با شروع اعتراضاتِ آبان ماه، در یک جنگ تمام عیار هستیم، هرگز تنها بیرون نرویم. لباس خصوصی مان با لباس تظاهرات، فرق کند.آماده ی امکانِ هر اتفاقی هم باشیم.  یعنی امکان مرگ، زخمی و دستگیر شدن و مفقود شدن هست. برای مواجهه با شرایطِ تحمیلیِ جدید، به خود و دیگران وقت بدهید.
اینهمه، آمادگی روحی لازم دارد. یعنی زندگی کردن در زمانِ حال! این را، از هم اکنون شروع کنید اما آهسته و پیوسته. نوشته ی
یک بلک -بلوکِ  سابق!
 پینک- بلوک کنونی!

بلک بلوک یا سیاه جامگان، جناح رادیکال و میلیتانت جنبش آنارشیسمِ جهانی بوده که برای جلوگیری از شناسایی شدن توسط مزدوران رنگارنگ راسیونالیته حاکم بخصوص میلیاردها دوربین امنیتی کار گذاشته شده در گوشه کنار این کره خاکی، از لباسهای یکدست سیاه، ماسک، کلاه موتور سیکلت، روسری و عینکهای آفتابی استفاده نموده و در گروههای عظیم انسانی به خیابان و جاده ها سرازیر شده تا علاوه بر شرکت در تظاهراتهای مختلف علیه عمال سرمایه داری، عزم و اراده راسخ و همگانی خویش را در ضرورت از بین بردن قدرت سازماندهی شده و سیستماتیک که در دنیای امروزه دولتها لانه فساد آن می باشند، اعمال نمایند. علاوه بر موارد مذکور رفقای بلک بلوک بطور کاملا مجهز در تظاهراتها حضور یافته و تا آخرین حد ممکن علیه مزدوران سرمایه مقاومت می کنند.
ادامه در اینجا


Freitag, 22. November 2019

دعوت به جلسه ی مقدماتیِ کمپینِ علیه نژادپرستیِ "بادبان" در تاریخ ۱۱ ژانویه۲۰۲۰

دعوت به جلسه ی مقدماتیِ کمپینِ علیه نژادپرستیِ "بادبان" در تاریخ ۱۱ ژانویه

آینده
کشتی دریانوردی «لویس» در تابستان سال ۲۰۲۰ آغاز به ماموریتی برای ارتباط گیری، حمایت و همبستگی از مبارزات ضد نژادپرستانه خواهد کرد. طرحی ریخته شده که در اوایل ماه ژوئن از شهر هامبورگ (آلمان) در امتداد ساحل کشور هلند، بلژیک از میان کانال مانش قایقرانی کرده و در ماه جولای در جشنواره بین‌المللی بندر در شهر برست و دوارننه شرکت کنند. در این مسیر میتوان از کشتی به هر شکلی استفاده کرد، خواه در دریا یا در بندر بعنوان صحنه، محل ِملاقات، آشپزخانه، نماد، وسیله نقلیه و غیره.
ما یک گروه مقدماتی هستیم که از شما، مهاجرین، پناهجویان، فعالین، نوازندگان، بازیگران، نویسندگان و یاضدنژادپرستها دعوت می‌کنیم که برمرزها غلبه کرده و برعلیه نژادپرستی ، استعمار و برای مسامحه و یک جامعه‌ای همبسته قدم برداریم.
در برنامه‌ریزی ها شرکت کنید!
بیا به جلسه ی مقدماتی در تاریخ ۱۱ ژانویه در اوستند بلژیک ):
Hendrik Baelskaai 27, Oostende, Belgium

یا اینکه به ما بگویید، چگونه می توانیم از گروه شما و چیزهایی که برای تابستان آینده برنامه ریزی کرده اید پشتیبانی کنیم.
به ما بنویس، پیام را پخش کن، بگذار در کنار هم جمع شویم!
برای ارتباط گیری با ما، به آدرس اینترنتی در زیر، میتوانی ایمیل بفرستی:
campaign@lovis.de

زمــــــــان حـــــــــال
لویس قایقی است (قایق ماهی گیری) با دو دکل به طول ۳۶ متر و به عرض ۲،۵متر.۳۳ نفر میتوانند در این قایق بخوابند.
بادبان ها به شکل دسته جمعی اداره میشوند و علاوه براین هر کسی می بایست در ناوبری کارکند، مسئولیت وظایف دیگری نیز می بایستی بعهده گرفته شود از جمله پخت پز و تمیز کردن و غیره.
کشتی «لویس» چشم گیر است و توجه افرادی که در نزدیکی بندر هستند را جلب می‌کند.کشتی برای بازدیدکنندگان باز می‌ شود و مکانی است برای ملاقات، فضایی برای بحث و گفتگو. ابزاری مفید برای اینکه مبارزات ما را بهتر قابل رویت کند.
ما می‌دانیم که با «لویس» قایقرانی کردن یک امتیاز است و می‌خواهیم آگاهانه آن را به اشتراک بگذاریم واین کشتی را بعنوان صحنه ای در دسترس دیگران قرار دهیم تا کسانی که تاکنون دسترسی به این نوع زیرساخت ها نداشته‌اند،بتوانند از آن استفاده بکنند.
برای اطلاعات بیشتر در مورد کشتی «لویس»، میتوانید به این صفحه مراجعه کنید:
وب سایت زیر به زبان‌های آلمانی، انگلیسی و لهستانی است.
https://www.lovis.de

گـــــــــــذشـــتــــه
طرح سفر انتخاباتی ما در ماه های ژوئن/ژوئیه ۲۰۲۰ در تابستان امسال با اولین سفر به کمپ (بدونِ مرز)
NoBorder  در فرانسه، هلند و انگلیس آغاز شد.
اواسط ماه اکتبر ۱۴ فعال از کشورهای بلژیک، آلمان و هلند به همراه خدمه کشتی برای اولین شبکه ی قایقرانی که در آخر هفته در منطقه گدر ریفسوالد (شمال آلمان)بود، شرکت کردند.
در این جلسه اولین ایده‌ها رد و بدل شد، مانند مشارکت و سیاسی کردن جشنواره در بندر، سازماندهی کنسرت ها، به نمایش گذاشتن قایق ها، میز گرد، نمایشگاه و غیره.
- استفاده از بزرگتری بادبان بعنوان پرده سینِما در فضای باز در بندر
 - استفاده از کشتی بعنوان چهارچوبی برای آویزان کردن بنر
در لینک زیر می توانید اولین فراخوان این کمپین را بخوانید:
https://lovis.de/wp-content/uploads/campaign-flyer-eng.pdf

و اکنون
امیدواریم که این نوشته توانسته باشد که تصویری از برنامه‌های ما به شما بدهد! شما چه ایده ای در این رابطه دارید؟
چه شیوه مبارزاتی برای حال و چه نقشه ای برای تابستان آینده دارید؟
چطور میتواند این کمپین، مبارزات تو را حمایت کند؟
میتوانی تصور کنی که کمپین با اکسیون ها و یا به رویدادهای تو، بپیوندد؟
چه کسی میتواند در امتداد ساحل قایقرانی کند؟
آیا تو، گروه یا افرادی را می‌شناسی که این پینشهاد بتواند، بعنوان یک شبکه یا "پلت فرم" برایش باشد؟
یا اینکه می‌خواهی فقط تجربه‌ای در قایقرانی کسب کنی؟
جلسه مقدماتی بعدی در تاریخ ۱۱ ژانویه 2020 در بلژیک می باشد تا بیشتر، مبارزات محلی را در این مسیر بها داده و مورد حمایت و پشتیبانی قراردهیم.
امیدواریم که تو ما را حمایت کنی!
ما سعی می‌کنیم که زیاد سخت نگیریم ولی برای شرکت، شرایطی وجود دارد.
در روی کشتی: کودکان میتوانند فقط یک فرد مسئول (که به زبان انگلیسی ساده صحبت می کند)، داشته باشند. ورود سگ ممنوع است و متاسفانه هیچ امکاناتی برای معلولین وجود ندارد.
اما به هر حال با ما تماس بگیر تا ببینیم که چه کاری می توانیم با هم انجام دهیم!
هزینه ی مسافرت برای جلسه بعدی را ، مابین خودمان، تا آنجایی که می‌شود، تقسیم می‌کنیم.
لطفاً با ما تماس بگیر، اگر قادر نیستی مخارج سفر خود را بپردازی. الزامات دیگر بستگی به موقعیت محلی دارد.
لطفن اگر قصد شرکت دارید، با ما از طریق ایمیل زیر تماس بگیرید.
 campaign@lovis.de

Freitag, 25. Oktober 2019

ما انکار هیولاها هستیم، نه عدوی آن‌ها- علی‌مراد عناصری

رزا: برای خواندن کُل مقاله در منبع روی اینجا کلیک کنیم.

من فکر می‌کنم ما عدوی آن‌ها نیستیم، انکار موقعیتشان هستیم؛ و مادامی که اردبیلی و رشیدپور، نتوانند از اتفاق دقیقا به خاطر یک کورد، موقعیت تورکی، نظری، سیاسی، عقلانی، فلسفی و... خود را انکار کنند، تا وقتی نتوانند خودشان به دست خودشان پتانسیل‌های فاشیستی موقعیتی که در آن می‌ایستند را سترون کنند، نمی‌توانند از «ما» باشند و حرفی برای ما داشته باشند. این که فرض کنیم که هدف اصلی ترکیه یا هر دولت دیگر، فروکاستن منازعه به منازعه‌ی قومیتی برای توجیه اشغال‌گری است، باعث نمی‌شود که «منازعه‌ی قومیتی برای توجیه اشغال‌گری» واقعا وجود نداشته باشد و دولتی واقعا کوردستان را اشغال نکرده باشد. اگر قرار است به ترتیبی از معیارهای بشری صحبت بشود که پیشاپیش، کورد بودن، یا ایستادگی هویتی بر زندگی کوردی، یعنی دقیقا و به روشنی همان چیزی که در سخن اردوغان و دولت‌های دیگر مساوی با تروریسم خوانده می‌شود و اردبیلی و رشیدپور هم با فلسفه‌بافی همان را هشدار می‌دهند، از داخل آن بشر بیرون گذاشته شود، معیارهای بشری‌ای که اردبیلی و رشیدپور پیامبر آن‌ها گشته و پشتشان مخفی می‌شوند، کوچک‌ترین حرمت و ارزشی نخواهند داشت. تجربه‌ی کانتون‌های شمال سوریه آیا، متعلق به همین کوردها نیست که حالا به نفع موقعیت نویسندگان، در نام نیروی دموکراتیک سوریه حل می‌شود؟ چه چیزی هست که مانع دفاع بدون باج‌گیری اردبیلی و رشیدپور از کوردها می‌شود؟ چرا کورد باید کورد نباشد تا آن‌ها توان دفاع از کورد را داشته باشند؟ چه چیزی هست که اجازه می‌دهد که هاروی یا چامسکی یا لووی و دیگران ـ با توجه به همه‌ی حساسیت‌های نظری‌ای که دارند ـ ، به طور مشخص از حق کوردها، هر چه که کوردها خودشان می‌گویند، دفاع کنند ولی اجازه نمی‌دهد اردبیلی و رشیدپور طرف «ما» بایستند؟
۳. «نیروهای دموکراتیک سوریه فقط متعلق به کوردها نیست»؛ خب؟ نباشد. آیا اکنون و این جا، مساله نیروهای دموکراتیک سوریه هستند؟ آیا اردوغان به نیروهای دموکراتیک سوریه حمله کرده است؟ آیا هدف اردوغان تخلیه‌ی روژئاوا از نیروهای دموکراتیک سوریه است؟ چرا اردبیلی و رشیدپور نمی‌توانند به طور مشخص از «کورد» دفاع کنند و حتما باید آن را در توهمی به نام ایده‌ی فراقومی یا هر هیولای دیگری که نامش را خوب بلد هستند ناپدید کنند؟ چرا همواره باید امری کلی جعل شود که کورد همه‌ی آن نباشد و اصالت با آن کلیت وهمی باشد؟ چرا نمی‌توان از کلیت اردبیلی و رشیدپور بیرون ماند؟ اینان کدام ناسیونالیسم‌ یا نژادپرستی‌ها هستند که قرن‌هاست خاورمیانه را ترک زده و به خاک و خون کشیده‌اند؟ فکر می‌کنم در مدرسه نام دولت‌ملت‌های خاورمیانه را به ما خوب یاد داده‌اند؛ نام کوردستان در میان آن‌ها نبوده است. نمی‌توان در سایه‌ی خون‌ریزی و کثافت یک دولت‌ملت محقق‌شده‌ی فاشیست، یک ناسیونالیسم نژادپرست به نام ترکیه ایستاد و یک ایده‌ی رهایی‌بخش را که فقط در سرودها و رویاها، به وقت جان دادن زیر بمباران شیمیایی و انفال‌های مکرر به زبان می‌آید، پیش‌گویانه به گند کشید. آن مساله‌ی جهانی ـ بشری که اردبیلی و رشیدپور می‌گویند، نام دیگر همان دولت‌ملت خون‌ریزی است که کورد باید از کورد بودنش دست بکشد تا جزء فرودست آن به شمار آورده شود.
۴. نه تنها قوم سرکوب‌شده، که انسان سرکوب‌شده قدرت زائدالوصفی برای سرکوب دیگری دارد؛ اما آیا این واکنش، کنش را توجیه می‌کند؟ چرا اردبیلی و رشیدپور نمی‌توانند به وقت شهید شدن کوردها زیر بمباران شیمیایی و فسفری در میدان شرف و مقاومت و نقد با سلاح، مستقیم در رد کنش سرکوب یادداشت بنویسند، فارغ از آن که چه واکنشی به آن نشان داده می‌شود؟ چرا احساس خطر می‌کنند که کوردی که امروز سرکوب می‌شود، فردا دیگری را سرکوب کند؟ آیا این به معنای در ناچاری و سکوت تاکید بر ضرورت هر چه بیشتر سرکوب کردن نیست تا دیگر توانی برای واکنش، جانی برای مقاومت نباشد؟ این همان چیزی نیست که اردوغان اعلام می‌کند؟ وقتی، البته پیش‌گویانه، فرض این است که سرکوب‌شده سرکوب می‌کند، آیا نباید جلوی سرکوب را گرفت؟ چرا حق سرکوب هست، ولی حق مقاومت نه؟ چرا امروز، در این جا و آن جا، تورک سرکوب‌شده، به جای آن که عامل سرکوبش را نقد کند، خودش هم‌نوا با فرادستش، تبدیل به سرکوب‌کننده‌ی موقعیت برایش فرودست سازمان‌داده‌شده می‌گردد؟ شایسته نیست اردبیلی و رشیدپور همه‌ی بحث‌ها را کنار بگذارند و شروع به نقد پتانسیل‌های فاشیستی در زندگی تورکی و سترون کردن توانش‌های سرکوب کوردها به دست تورک‌ها بکنند؟ برای این کار، لازم نیست به دوردست‌ها نگاه کنند و پرچم ترکیه را کنار پرچم آمریکا پیدا کنند. هنگامی که اردبیلی و رشیدپور پرچمشان را در کنار پرچم اقلیم بالا نبرند، حتما کسانی پیدا خواهند شد که پرچمشان را، همان طور که آن‌ها می‌گویند، مزورانه و در کمال فرصت‌طلبی، بالا ببرند؛ اما مساله این است که، چرا بی‌عملی اردبیلی و رشیدپور و آن دیگرانی که دولت و پرچم دارند، تداوم پیدا می‌کند؟ آیا موضوع این نیست که آن‌ها که دولت و پرچم دارند و از بالا رفتن پرچم این و آن شاکی هستند، به شرطی به کورد حق می‌دهند که دولت و پرچم نداشته باشد و زیردستشان باشد؟ چرا اردبیلی و رشیدپور و هیولاهایی که می‌گویند، می‌توانند دولت و پرچم داشته باشند ولی نمی‌تواند از «حق» یک مردم برای استقلال از آن دولت و پرچم دفاع کنند؟ چه چیزی هست که نمی‌گذارد از «ما» باشند؟ چه منفعتی هست که اردبیلی و رشیدپور را مجاب می‌کند تا حق ما را، در جایی که پرچم ناسیونالیست‌های دیگر بلند است، به نام نگرانی از حمایت و بالا رفتن پرچم اسرائیل، از بیخ و بن نامشروع بدانند؟ چگونه می‌توان هم از این بیرون ماند و هم از آن؟ چگونه می‌توان هم انکار موقعیتی بود که اردبیلی و رشیدپور عکسش را به ما نشان می‌دهند و هم انکار عکس آن موقعیت که فرا ـ هرچه‌ای هست که اردبیلی و رشیدپور زیر پرچمش ایستاده‌اند؟ چرا حتما باید در دایره‌ی خلق دموکراتیک مورد نظر آن دو باشیم تا حق پیدا کنیم؟ مشکل آن است که آن‌ها خودشان مرکز آن انسان جهانی و نیروی دموکراتیکی هستند که می‌گویند و می‌خواهند همه چیز بر مدار آن‌ها بگردد؛ قومیت آن انسان جهانی، قابل جمع شدن با قومیت اردبیلی هست، ولی کوردها برای پذیرفته‌شدن در آن باید کوردبودنشان را از دست بدهند. اما کوردها پیرامون آن مرکز، هر چه که باشد گرد نمی‌آیند و این به معنای قرار گرفتن پیرامون مرکزی که عدوی موقعیت اردبیلی و رشیدپور است هم نخواهد بود. اردبیلی و رشیدپور به لحاظ تئوریک نمی‌توانند جهانی را تصور کنند که هم بیرون از آن‌ها و هم بیرون از عدوی آن‌ها باشد؛ به فهم ایشان، کورد یا با آن‌ها است، یا علیه آن‌ها؛ و همین است که می‌گویم اردبیلی و رشیدپور نمی‌توانند مساله را مثل «ما» ببینند و به دروغ از «ما» سخن می‌گویند. این جا باز به جای فهم واقعیت، دچار منطبق نشدن ایده‌ها و گزاره‌های اخلاقی‌شان با واقعیت می‌شوند و از واقعیت ایراد می‌گیرند؛ اما اقلیم، هر چه که باشد، به کانتون نزدیک‌تر است تا اردبیلی و رشیدپور به «ما».
برای خواندن ادامه اینجا را کلیک کنیم

Dienstag, 10. September 2019

شورش کرنشتات: آغاز یک پایان/ آساره آسا


 مارال
لینک مطلبی را در مورد شورش کرنشتات می‌فرستم که به تازگی در سایت «ایدون» منتشر شده، امیدوارم همانطور که یکی از خلاءهای دانش تاریخی‌ من را پر کرد، برای شما هم مفید باشد.

شورش کرنشتات: آغاز یک پایان
تألیف و ترجمه: آساره آسا

تمام قدرت به شوراها، نه به احزاب
 گلوله‌هایتان را ذخیره نکنید!

برای خواندن در منبع روی اینجا کلیک کنیم.
رزا:  مرسی از لینک. خیلی کامل بود. همچنین ترجمه خوب مطلب...
 حالم از متن مائویستی زیر بد شده بود! نوشته  توده هایی که مثل الاغ سرشان را در ماتحتشان فرو می کنند!
 هر کدامشان یک ژنرال اند! سنتز نوین البته مخوفترشان کرده!
 نوشته:
آیا نباید به نکته صحیح که طرف رفیق باب  آواکیان  در مثابل کمونیستها قرار داده شده است فکر کرد که:
«آنچه مردم فکر می‌کنند بخشی از واقعیت عینی است، اما واقعیت عینی توسط آنچه مردم فکر می‌کنند تعیین نمیشود. [تأکید در متن اصلی]
این جمله بسیار مهمی است. آنچه مردم فکر می‌کنند بخشی از واقعیت است که ما با آن سر و کار داریم، واقعیتی که به صورت عینی وجود دارد. و اگر آن را تشخیص ندهید، نمی‌توانید نیاز به دگرگون کردن شمار بسیار زیادی از آنچه مردم فکر می‌کنند را تشخیص دهید، زیرا بیشتر مردم تحت تأثیر روابط بورژوایی و روبنای سیاسی بورژوایی چیزی نمی‌دانند و  سرشان را مثل الاغ در ماتحتشان می‌کنند. این بدان معنا نیست که آنها نمی‌توانند یاد بگیرند، اما این واقعیت فعلی است. مهم است بدانیم که آنچه مردم فکر می‌کنند بخشی از واقعیت عینی است؛ شما باید این را بفهمید و تلاش کنید با آنچه  که مردمفکر می‌کنند و در هر کجا که منطبق با واقعیت واقعی نباشد، مبارزه کنید- که به حد بسیار زیادی به طور خودجوش(خودبخودی) است. اما، واقعیت عینی با آنچه مردم فکر می‌کنند تعیین نمی‌شود- مثل این نیست که "خوب، این حقیقت شما است و من حقیقت خودم را دارم ، و شما نمی‌توانید بگویید که حقیقت شما بهتر از حقیقت من است." چیزی به نام حقیقت هر کسی وجود ندارد. حقیقت نباید صاحب داشته باشد. حقیقت عینی است.»

Dienstag, 23. April 2019

جشنواره ی تابستانی سه روزه ی زنان- برلین/آلمان

جشنواره ی تابستانی سه روزه ی زنان
ساختمانِ پُلها- از 26 تا 29 ژوئیه 2019
Building Bridges Festival 26.-29.07.2019

گروهِ زنانِ در غربت و حامیانِ آنها قرار است که در کمپِ سه روزه با عنوانِ "کمپِ تابستانی" در شهر برلین گردِ هم آیند. این گردهم آیی مخصوصِ زنانِ پناهجو طرح ریزی شده است. (هم بعنوانِ تک نفره و هم بعنوانِ گروههای زنانِ پناهجو و حامیانِ آنان که به طریقه ای با مسائل زنانِ پناهجو درگیرند و یا در جهتِ کمک به آنان فعالیت می کنند).
این گردهم آیی در جهتِ تبادلِ افکار میانِ زنانِ پناهجو برگزار می شود و در جهتِ گفتگو میانِ زنانی می باشد که در زندگی روزمره ایزوله و تنها گذاشته شده و تحتِ مصائب سکسیستی و تبعیضِ جنسیتی و همچنین تبعیضِ نژادپرستانه می باشند. هدفِ  گردهم آیی گفتگو و ایجادِ کمکِ متقابل و همبستگی متقابل و از میان برداشتنِ مرزهای میان مان می باشد.
هدف ما گردهم آوردنِ زنانِ پناهجویی هست که در اکسیونهای ایالتی و سراسری از تاریخ 2014 با یکدیگر همکاری را آغاز کرده اند مثلِ گروههای زیر:
پناهجویانِ زن ساکنِ برلین-براندنبورگ، گروهِ "صدای زنان" از شهر مگدبورگ، گروه "اف-ال-ای-تی- اتحادِ افریقا" از شهر مونیخ، گروه پناهندگانِ زن در شهر گوتینگن، گروه "نینا" از شهر هامبورگ، فعالینِ شهر نورنبورگ و شهر کیل و شهر مِکلِنبورگ-فورپومرن و تمامی زنانِ پناهجوی دیگری که ما در این سالهای فعالیت با آنان آشنا شده ایم و برای حقوقِ زنانِ پناهجو فعالیت می کنند. ما در کارگروههایی که تشکیل می دهیم، قصد داریم که مباحثِ کنفرانس "مرزها را از میان برداریم"  در سال 2017 را، دنبال کرده و با گفتگوهای بیشتر، امسال (2019) به آنها عمیق تر بپردازیم. مباحثی حولِ قانون جدیدِ پناهندگی، که گرفتنِ اقامتِ پناهندگی را سختتر کرده است و یا مبحثِ همبستگی فمینیستی و همچنین بحث درباره ی خودسازمان یابی و سلامت.

همبستگی فمینیستی (زنانه): تا چه درجه ای سازمان و گروه ها و ساختارهای سیاسیِ موجود  برای طرحِ مشکلاتِ پناهجویانِ زن آزاد بوده و به آنها می پردازند؟

"آیا میتوان از مبارزاتِ فمینیستیِ زنان در گذشته، برایِ مرحله ی کنونیِ جنبش، آموخت؟" چرا که این سوال همواره در بحث و جدلِ کنونی و در میانِ فعالین با  عنوان " جَدَلِ همبستگیِ فمنیستی" مطرح می شود. قرن ها زنان علیه نژادپرستی و تبعیضِ جنسیتی مبارزه کرده اند. امروزه نیز زنان خود را برای همین اهداف، سازماندهی می کنند. سازمانهای گوناگون به تبعیضاتِ گوناگونِ اجتماعی اشاره داشته و علیه این تبعیض ها و به حاشیه کشیده شدن ها، برخاسته اند. به همین دلیل مهم است که ما مبارزات دیگران را نیز، مبارزه ی خود دانسته و بتوانیم که میانِ خود، شبکه ای از همبستگی ایجاد کنیم.

ادامه ی مطلب اینجا را کلیک کنیم.