Freitag, 17. Juli 2020

مقاله ای از امما گلدمن- غمنامه آزادسازی زن

مقاله ای از امما گلدمن-  غمنامه آزادسازی زن / از سایت میدان اینجا

توضیح عکس: اما گلدمن در حال سخنرانی درباره کنترل بارداری در میدان اتحادیه، نیویورک، ۱۹۱۲

با تصدیق یک نکته شروع می‌کنم: صرف نظر از همه نظریه‌های سیاسی و اقتصادی، در تعامل با تفاوت‌های بنیادین میان گروه‌های گوناگون درون نوع بشر، صرف از نظر از تمایزات طبقه‌ای و نژادی، صرف نظر از همه مرزبندی‌های تصنعی میان حقوق زن و حقوق مرد، من بر آنم که نقطه‌ای هست که در آن همه این تفاوت‌گذاری‌ها می‌توانند به هم برسند و به مقام یک کل کامل ارتقا یابند.
نمی‌خواهم با این حرف معاهده صلح پیش بنهم. تخاصم اجتماعی کلی که امروزه عنان کل حیات عمومی ما را در کف گرفته و از طریق نیروی منافع متقابل و متعارض به وجود آمده، چون سازماندهی دوباره حیات اجتماعی ما مبتنی بر اصول عدالت اقتصادی به واقعیت بدل شده باشد، تکه تکه می‌شود و فرو می‌ریزد.
صلح یا هماهنگی میان جنسیت‌ها و افراد ضرورتاً بر برابرسازی سطحی انسان‌ها مبتنی نیست؛ و همچنین به حذف خصایل و خصایص فردی نیز فرا نمی‌خواند. مشکلی که امروزه با آن مواجهیم و بناست در آینده‌ای بسیار نزدیک حل شود، عبارت است از اینکه چگونه کسی خودش باشد و در عین حال با دیگران در وحدت باشد، اینکه چگونه عمیقاً با همه انسان‌ها احساس با هم بودن کند و همچنان ویژگی‌های مشخص خود را نگاه دارد. این به نظرم مبنایی است که در آن توده و فرد، دموکرات راستین و فردیت راستین، زن و مرد، می‌توانند بدون تخاصم و تعارض به هم برسند. شعار نباید این باشد که یکدیگر را ببخشایید؛ بلکه باید این باشد که یکدیگر را بفهمید. این جمله‌‌ از مادام دو استال که نقل محافل است که «فهم هر چیزی یعنی بخشایش آن چیز،» هرگز به کار من یکی نیامده است؛ بوی اعتراف به گناه می‌دهد؛ بخشودن کسی که در هستی شریک کسی است اندیشه برتری انگلی را با خود دارد. فهمیدن شریک در هستی کفایت می‌کند. این تصدیق تا حدی نمایانگر جنبه بنیادین دیدگاه‌هایم در باب رهایی زنان و تأثیر آن بر کل این جنسیت است.
آزادسازی باید به زنان امکان دهد که به درست‌ترین معنا انسان باشند. هر چیزی درون او که طالب اثبات و فعالیت است باید کاملترین بیان خود را بیابد؛ همه موانع تصنعی باید در هم شکسته شود و راه به سوی آزادی بزرگتر باید از همه آثار سده‌های تسلیم و بردگی زدوده شود.
این هدف اصلی جنبش برای آزادسازی زن است. اما نتایجی که اینجا به دست آمده زن را منزوی و او را از سرچشمه‌های آن شادی که برایش چنان اساسی است محروم کرده است. آزادسازی ظاهری صرفْ زن مدرن را هستی‌ای تصنعی کرده که محصولات درختکاری فرانسوی با درخت‌ها و بوته‌ها، هرم‌ها، چرخ‌ها و تاج گل‌های اسلیمی را فرا یاد می‌آورد. هر چیزی جز صورت‌هایی که با ابراز ویژگی‌های درونی خودش به آن توان رسید. این گیاهان جنس ماده را که تصنعی رشد کرده‌اند به تعداد فراوان، خاصه در سپهر به اصطلاح روشنفکری حیاتمان، توان یافت.
آزادی و برابری برای زنان! این کلمات چون نخستین‌بار بر زبان برخی از شریف‌ترین و دلاورترین جان‌های آن روزگاران جاری شد چه امیدها و آمالی برانگیخت. خورشید را با همه نور و جلالش سر دمیدن بر فراز جهانی نو بود؛ در این جهان زن بنا بود آزاد باشد تا سرنوشت خود را رقم بزند، هدفی یقیناً شایسته اشتیاق، شهامت و مداومت عظیم و کوشش بی‌امان گروه شگرف مردان و زنان پیشتاز، که در برابر جهان جهل و تعصب بر سر داروندارشان خطر کردند.
امیدهایم به سوی آن هدف روانه است اما معتقدم که آزادسازی زن آن سان که امروزه تفسیر و در مقام عمل پیاده می‌شود از نیل به آن هدف بزرگ بازمانده است. حالا زن اگر واقعاً می‌خواهد آزاد باشد با ضرورت آزادسازی خود از آزادسازی روبه‌روست. این چه بسا نقیضی به نظر برسد اما تنها عیبش این است که فقط زیاده درست است.

برای خواندن ادامه مطلب روی اینجا کلیک کنیم